eitaa logo
فانوس
880 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
104 فایل
ڂڋايا💔 فانـۅسٺ را ڪمے پاییـن ٺر بگـیر جـادہ اے ڪہ در آن قـدم نـهاده ام تـاریڪ اسـت. إنتهایـش را نمے دانـم چـیست¿¿¡¡ مےترسـم انـتـهایش بــن بســت باشـد😔 سـخت بــہ نــور فــانوست محتاجـــم...🙏 اے مهربانــــترینـــــم...❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀 🍃هرچه از خواندم ، شنیدم و دیدم ، بیشتر دلم سوخت.😔 . 🍃دهه ها و ها، گوی سبقت در دست گرفته، نَفسشان را برای به بردند و خبر شهادتشان شد تلنگر این روزهای سرگردانی.😢 . 🍃جمله معروف دهه شصتی ها اند به گوش همه آشنا است اما من می گویم نسل پخته ای بودند .همان ها که دست ما را گرفتند و سوی بردند و راه را نشانمان دادند. همان ها که تا خبر از حرم شد پیشقدم شدند و راه را برای کوچکترها آسان کردند. . 🍃نادر حمید از همان دهه شصتی های پخته و با غیرت است. در این که غربتش را می شکند به این می اندیشم که های هیئت ، حال را خوب فهمیدند و برای غریبی آنها در سوختند که وقتی حرف بی حرمتی به حرم ها شد بند پوتین ها را محکم تر کردند و راه افتادند. . 🍃شاید هم در روضه ، زینب مضطر را برای حاجتشان قسم دادند که نصیبشان شد😞 . اما نمی دانم برای و رقیه چه کردند که دلتنگی های برای پدر شد سهم دخترانشان .😭 . 🍃 شهید جان.قدر و روضه هایش را شما فهمیدید و حاجت روا شدید.جامانده ایم از راه شما و از هیئت حسین. اسیر دنیایی شده ایم که ما را وجدانمان کرد .برایمان طلب بخشش کن همانگونه که در ات نوشتی ‏ءُ..... . ✍️نویسنده: 🍃 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۴ سوریه . 🥀مزار : اهواز . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 . 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. . 🍃حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. . 🍃عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. . 🍃دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. . 🍃مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. . 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. . ✍نویسنده : . . 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه . مزار : بهشت رضوان بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🍃پرنده خوش سیمایی را کنار حرم ترسیم کرد و با خط زیبایش نوشت بسم رب زینب. به گمانم پرنده خیالش بود که در حوالی حرم های غیرتش را بود. . 🍃 آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت هایش را پیشکش کرد به بی قرار .گذشت از و ، از زندگی آسوده و بدون دردسر ،از عاشقانه هایش با اش .. . 🍃روح الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای و مضطرش... همه را کرد حتی جانش را .شاید دلتنگی هایش در روزهای بی مادری و عشقش به سبب شد تا به رسم مادر بسوزد .پیکری سوخته منتظر شد در و مدتی بعد چشم هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب هایش با ما رایت الا جمیلا ارام گرفت. . 🍃بگذریم از دلتنگی هایش برای شهیدش. از زمان که هر ثانیه اش یادآور خاطره ای است و مهمان دلش می شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند.از روزهایی که می گذرد.ازعده ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می پاشند. بگذریم از پنجشنبه ها و دلتنگی و مزار ..اما به قول خودش همه اینها فدای حرم و آنجا. داغ زینب های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر کجا. . روح الله ها می روند تا هرروز کل یوم و کل عرض کربلا شود....... . ✍️نویسنده: . 🌹 . 📅 تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸. تهران، دولاب . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۹۴ سوریه، حلب . 🥀محل دفن: بهشت‌زهرا قطعه ۵۳ . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و و 😔 . 🍂امروز هم حکایتِ افتخاری اش . به گمانم کنار روضه ی را خواند و با نوحه ی ، دم ِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد.😞 . 🍃آنقدر عکس و فیلم از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. . 🍂هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت.💚 اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام ِمدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند .سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است😭 . 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت دل شکسته اش برای شهادت یا خودش در روز ِ با که با تیری که به اصابت کرد به آرزویش رسید.🕊 . 🍂ابوعلی دیگر نگران نباش.در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است.فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن.😭 . 🍃باید گذشت از این به آسانی . 🍃باید مهیا شد از بهر . 🍃سوی رفتن با چهره خونی . 🍃زین سان بود زیبا انسانی . 🍂 . ✍نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۵۵ . 📆تاریخ شهادت: ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ . 🥀مزار : بهشت رضا.مشهد . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🍂ماشین منفجر شد. بوی می آمد و گوشت که در آتش آب می شد . هوا، هوای بود.جلوتر که رفت فهمید و شهید شده اند 😔 . 🍂مداح بود. در دلش روضه ی می خواند. پتو را پهن کرد.بدن و سوخته دوستانش را جمع کرد. بویید و بوسید و ریخت .نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به بکنند . امان از لحظه ای که خواست بلند شود .روضه ها به کمکش آمدند. ...کمرش شکست😞 . 🍂چه شد آن روز. اشک و مرهم دل داغدار ها شد. دلش تاب نیاورد. سه روز بعد خودش هم به جمع پیوست🕊 . 🍂رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش .مراسم اش روضه بود.یکی از لب های خشکیده می خواند یکی از بدن اربا اربا علی اکبر.ودرون قبر ارام خوابیده بود . حسین بر روی سینه کشیده بود، بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد... از تا زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد ، زینب صدا می زد حسین... عده ای اشک ،گریه می کردند و عده ای خون. آسمان هم گریه می کرد.آرام، آرام 😭 . .... در این پر از غریبی خسته ام از خودم، دستم را بگیر، کم آورده ام😞 . ✍نویسنده : . 💔به مناسبت سالروز شهادت قمری . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🌺 🍃عشق مهمان مقدسی است و قلب ، میزبان مهربانی. که باشی ، جان تازه میگیری از وجودش . . 🍃گاهی دل با شنیدن ای ، ذکری هم چون .یارقیه . یازهرا .می لرزد و ناگهان می بینی عاشق اهل بیت شده ای. . 🍃صادق عاشق (س) بود.برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از سادات باشد. با یک بانوی سیده کرد. به قول همسرش در جلسات هم حرف از شهادتش بود. . 🍃به یاد از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند... پس از بله گفتن، و شهیدی هم اسم ، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک دعای شهادت خواند. . 🍃با شهادت ، چهره آقای خانه ،حسرت های دل اش را رسوا کرد و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است صادق را فقط برای خودش بخواهد. . 🍃برات کربلای نوکر ارباب در امضا شد .همسرش نامه ای نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون شهد شیرین شهادت نصیب رفیق زندگی‌اش شود .نامه را به او داد تا در حرم امانتی را به صاحبش بسپارد. . 🍃صادق عاشق بود و همسرش عاشق صادق .می گویند دعای عاشق ها در حق هم می شود. راه شهادت برایش باز شد. . 🍃در اسفند ماه عازم سوریه شد . همسرش لحظه وداع ،در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود .ندایی در درونش می گفت: من با دو خویشتن دیدم که می رود. . 🍃۵۷ روز برای مرد زندگیش دعا کرد .گریه کرد.در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود.اما همین ۵۷ روز کافی بود برای کبوترمدافع حرم. . 🍃بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری باشند برای آن ها که قلب هایشان، زمین گیر شده است.صادق عدالت اکبری هم اهل همین بود. . 🍃 مراسم ‌ ،استقبال همسرش با لباس سفید و بی قراری دوستانش ، دلهای بسیاری را منقلب کرد . . 🍃عاشق به رسید... حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای یک با دنیایی دلتنگی،قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند.. . 🍃راستی شهید عاشق. خوش به حال اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را ... . ✍نویسنده: . ☘ . 📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۶۷. آذربایجان شرقی . 📆تاریخ شهادت : ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵.دلامه سوریه . . 🥀مزار : تبریز . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ولایت_مداری، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش💔 . 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند .شما چه جوابی خواهید داد؟» . 🍃روزگار عجیبی ست.برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند 😞 . 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه ، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذردو حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺 . 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای می کنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده،حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم😭 . 🍃اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت...😔 . 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت... این روزها زینب می خواند ؟ . ✍نویسنده : . 🕊 . 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ . 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه . 🥀مزار شهید : روستای جایزان . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
▪️تقویم را برای چندمین بار با دقت نگاه می کنم .برایم سخت است قبول کنم امسال محرمی داشتیم که غربتش را می شکست نمی دانم، شاید هم به غریب بودن بیشتر ایمان آوردیم😔 . ▪️به یاد ها و های دسته جمعی هرسال سوختیم و به اندازه پلک زدنی تمام شد و حالا سخت تر از آن، اربعین است. ....😞 . امسال هیچ ای مُهر نخورد و هیچ زائری برای سراغمان نیامد.غرق شدیم در روزمرگی ها و کمتر کسی حواسش به اربعین بود،به ...😓 ▪️عده ای به رفتند ، بی قراریشان را فریاد زدند، از درد سوختند و چاره ای جز صبوری نیست. ...😭 . ▪️پشت مرز زمین گیر شدیم و زیارت سلب شده.شاید هم لازم است بمانیم و فکر کنیم. نکند جاماندنمان تاوان دل شکسته است؟😭 . ▪️سرنوشت برای همه جاماندن را رقم زد اما جاماندن ما کجا و کجا...وقتی سیلی خورده، به خون شده را دید از تاب نیاورد و... رقیه برای جان داد اما ما ....😢 . امسال که ایم از راه دور می خوانیم. . ✍نویسنده: . 🏴اربعین حسینی بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای ، چشمانم خیس از حسرت و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . 🕊 . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۸مهر ۱۳۳۸ . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود ، از و غلاف شمشیر ، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت....😔 . 🍃در روضه ی ارباب ، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود ...😭 . 🍃خادم الحسین هایی که در روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی شود.... . 🍃محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود . نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.ایستاد و به اش عمل کرد.وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. 😞 . 🍃برای از ناموس کشورش ، جانش را داد.دلم شکست وقتی فهمیدم از به او چاقو زده اند.گویی سرنوشت قسمت فرزندان است...😓 . 🍃آمر به معروف قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید .خوش به حال آن کس که شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود.❤️ . 🍃 قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی می رود. اویی که در راه جان داد اما حرف ها و ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد.💔 . 🍃خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود .به بانویی نشود، پیش چشم مردی ناموسش..... . 🍃چشم می بندم بر دنیای اطرافم.بر آن هایی که شاید با غریبه شده اند .بی خیال تمام ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم . زینبی می مانم پای حسین های زمان......🌴 . ✍نویسنده: . 🕊 . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ مهر ۱۳۹۹ بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
. 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. . 🍃حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. . 🍃عشق به شهید در دلش جوانه زد. نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. . 🍃دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. . 🍃مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. . 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. . ✍نویسنده : . 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه . مزار : بهشت رضوان . بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃روز به روز غرق می شویم در و تعلقاتش ، آنقدر سرگرم که فراموش می کنیم در دنیا مسافریم و آخرِ هر دل بستن، دل کندن است... . 🍂پویا ایزدی ، مسافر دنیا بودن را خوب فهمید و رفت... برید از دل بستگی هایی که به دنیا وابسته اش کرده بودند.شهدا را واسطه قرار داد تا بتواند بگذرد حتی از و دخترش.... . 🍃داستانِ بابایی بودن دختر ها را همه بلدند. بگذریم از وداع ریحانه با پدرش .از دل برای بی تابی فرزندش .اما خداراشکر اگر بابا شد ، مادری هست که او را در آغوش بگیرد. نه هست که پاهایش را زخم کند و نه که در آن بخورد.اما امان از که لالاییِ هرشب دختران شهداست و ، تنها قصه ای است که هیچ وقت تکراری نمی شود. . 🍂به قول : « عصر بود، موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل (ع)، از روی مرکب.....» . 🍃عشاق دارند یکی یکی به ملحق می شوند. ، سردار دل ها ... ایم در دنیا. زمین گیر شده، کم آورده ایم از این همه . کاش را یاد بگیریم.... . ✍نویسنده: . 🕊 . 📅تاریخ تولد  : ۱ شهریور ۱۳۶۲ . 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 🥀مزار :  اصفهان بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•