#لبیک_یا_حسین
🚩رونق گرفت ازغم توزندگانی ام
ای یارمهربان به کجا می کشانی ام؟
🚩چیزی نمانده است دگرتا اربعین
یعنی مرا پیاده حرم می رسانی ام؟
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
🆔 @fatemiyoon18
#لبیک_یا_حسین:
❁﷽❁
#من_الغریب_الے_الحبيب❤️
از رحمٺ خود مرا نصیبـے برسان
بیمـار شدم بہ من طبیبـے برسان
بدجور دلـم #ڪرب_و_بلا مےخواهد
#بین_الحرمین و عطر سیبـے برسان
#بطلب_ڪربلا⚜❣
#یا_سیـدالشـهدا⚜❣
🆔 @fatemiyoon18
🏴باهم بخوانیم...
◾️چای روضه
همه در تکاپو بودند یکی پارچه سیاه آورده بود. دیگری زیرانداز و یکی دیگر سینی و قندان همه به هم نگاه می کردند،
«کی میتونه با پارچه چادر بزنه؟!»
احمد آقا از آنجا می گذشت، علی دوید به سمت احمد آقا، بابا چه جوری با این پارچه سیاه چادر بزنیم!!!؟
لبخندی زد و بدون گفتن حرفی به سمت خانه رفت ،میخ و چکش را آورد و به کمک پسر بچه های کوچه چادر را علم کردند.
۷_۸ تا پسر بچه، داخل چادر را چیدند .
دو نفر جلوی چادر ایستادند . دو نفر دیگه سینی استکان نعلبکی قدیمی و قندان را گوشه چادر گذاشتند .
یکی هم سرکوچه سرک می کشید و بقیه چشم به سرکوچه دوخته بودند و هر از گاهی بلند می گفتند : کسی نیامد؟ پسرک با دست اشاره می کرد نه....
پس از ساعتی همه داخل چادر جمع شدند و هر کس با لحن کودکانه خود نوحه می خواندند و بقیه سینه میزدند.
چند روز گذشت.
حاج آقا تند تند از کوچه می گذشت . عباس داد زد بچه ها حاج آقا ، حاج آقا داره میاد.
برق شادی در چشمهایشان دیده شد ، صدای ضربان قلب همه به گوش میرسید . همه دنبال حاج آقا دویدند.
حاج آقا توروخدا. حاج آقا ترو خدا
بیا داخل چادرمون امروز بیا برامون روضه بخون.
امروز ،فقط امروز.... حاج آقا وقتی چشمش به ۷_۸ تا پسر بچه و چادر سیاه ته کوچه بن بست افتاد دلش لرزید .
پاهاش سست شد این همه پاکی و یکدلی! نتونست نه بگه ،ناخودآگاه به سمت چادر رفت در حالی که دو تا دستش در دست حسین و ابوالفضل بود.
داخل چادر، دور تا دور حاج آقا پسر بچه های سیاه پوش نشسته بودند و منتظر روضه بودند.
حاج آقا روضه شهادت امام حسین ع را خواند.
بچهها بغض کردند و سینه زدند و علی اصغر چای ولرم سیاه شده را برای حاج آقا در استکان کمر باریک ریخت.
همه خوشحال بودند ،در یک چشم بر هم زدن ،حاج آقا چای سیاه شده را از زیر چادر دور ریخت ،بدون اینکه کسی متوجه شود و با تشکر از چای خداحافظی کرد و رفت.
شب بود و حاجی خسته از چندین مراسم پرجمعیت و سنگین به خواب رفته بود.
خانم چادری که صورتش را پوشانده بود از او روبرمیگرداند.
حاجی گفت : ببخشید من روسیاه چه کردم که رو بر می گردانید خانم...
خانم گفت حاجی دستت درد نکنه روضه پسرم رو می خونی اما چرا چایی که برات ریخته بودم ،دور ریختی.......
حاج آقا در حالی که در خواب زار میزد از خواب پرید.
از فردا تا آخر محرم همه می دانستند حاج آقا تا اول روضه چادر ته بن بست بچه ها رو نخونه و چای نخوره ، به هیچ مجلس دیگه ای پا نمی گذارد.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#انا_من_حسین
#انامن_حسین
#لبیک_یا_حسین علیه السلام
#نشر_حداکثری
🆔 @fatemiyoon18
❁﷽❁
دیروز #ڪربلا و غم غربتــــ #حسیـن
امروز یڪ جهان و غم #غربتــــ شما
دیروز بے وفایے و حالا بہ لطفـــ ما
تمدید مےشود ز گنہ #غیبتــــ شـما
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚
#لبیک_یا_حسین❤️
@fatemiyoon18
📌 #لبیک_یا_حسین
✍می آیم تا خدا را گواه باورم گیرم که:
🔹اللّٰهُمَّ إِنِّى أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِيُّكَ وَابْنُ وَلِيِّكَ، وَصَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ
🔹الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ، أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ
🔹واجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ
🔸خدايا من گواهى می دهم كه حسين علیه السّلام ولىّ تو
🔸و فرزند ولىّ توست، و برگزیده وفرزند برگزيده توست
🔸به کرامت تو نائل شد و به شهادت گرامیش داشتی
🔸خوشبختی و سعادت را به او اختصاص دادی
🔸و به پاکی ولادت اورا برگزیدی
📗زیارتنامه اربعین
🆔 @fatemiyoon18
🚩 راه #قدس از #کربلا میگذرد... ان شاء الله...
😍 تصویر فوج پهپادهای ایرانی بر فراز #کربلا و #بین_الحرمین و #لبیک_یا_حسین از قلب #تل_آویو!!
✋🏻 #اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_يا_اَباعَبدِالله_الْحُسَيْن
#انتقام_سخت
📱 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/fatemiyoon18
🆔 splus.ir/fatemiyoon18