eitaa logo
فیش های مطالعاتی یک طلبه
550 دنبال‌کننده
36 عکس
22 ویدیو
0 فایل
در این کانال، فیش هایی پراکنده از مطالعات خودم یا دیگر دوستان که جالب و مهم باشد، گذاشته میشود، در حیطه های مختلف. فیش های قرآنی و روایی در این کانال مستقلا گذاشته میشود: @AyatRevayatEjtemai ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @yahadi71
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔺 دغدغه این کانال، توجه به مسأله رهبران انقلاب و خصوصا مرور رهبران انقلاب است. مراد از رهبران انقلاب، اعم از حضرت امام خمینی و شاگردان ایشان است. خصوصا شاگردان ویژه ایشان مانند: آیت الله ، شهید و شهید . البته به دیگر راهبران اجتماعی تاریخ معاصر، چه و چه ؛ چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب نیز خواهیم پرداخت. 🔺 رویکرد ما نیز بررسی تاریخ اندیشه است لذا به تبع گزاره های تاریخی مرتبط به آن و دیگر نیز مطرح خواهد شد.
♣️ ✅ مواجهه شهید بهشتی با معروف ترین توهین شهید محمد منتظری: 🔺 از دوستان مشترک و درباره نسبت زشت محمد منتظری تحت عنوان «» به شهید بهشتی می گوید: «شاید کمتر کسی از یاران امام به اندازه ی شهید بهشتی از مخالفین و حتی دوستان ناآگاه فحش و تهمت و ناسزا و توهین شنید، ولی انصافا سر سوزنی عکس العمل نشان نداد. بعضی ها به خاطر دارند وقتی خبرنگاری با کمال جسارت از ایشان سؤال می کرد: آقای بهشتی شنیده ایم شما «» هستید، ایشان در جواب این خبرنگار خیلی از خود و نشان داد و فرمود: بله آقا! من هم این را شنیده ام، اما حق نیست.» ✅ مواجهه گرم شهید بهشتی با مخالفین و منتقدینش: 🔺 حجت الاسلام در این باره میگوید: «در همان ایام یک روز با به (مجلس شورای ملی قبل و شورای اسلامی بعد) رفتیم. داشتیم از پله ها بالا می رفتیم که آقای از بالای پله ها پیدا شد. برای من لحظه سنگین و سختی بود که چه خواهد شد و برخورد آقای بهشتی با کسی که تیتر اول نشریه اش علیه او بوده چه خواهد بود؟ و ... اما لحظه ای بعد در حالی که هنوز بیش از ده پله فاصله بود، شهید بهشتی با صوت پرطنین و در عین حال دلپذیر و محبت آمیز خود گفت: «سلام عليكم » و در میان پله ها به هم رسیدند و شهید بهشتی، شهید محمد را در آغوش گرفت.» 📚 نشریه شاهد یاران، آبان 1388، ش48، ص19 ✅ تحلیل خود شهید بهشتی از این برخورد مخالفین و منتقدینش چنین بود: 🔺 «اما آنچه باعث تأسف است این است که انسان می بیند بعضی از هم به وسیله تحت تأثیر قرار می گیرند و پای آنها هم به این ها کشانده می شود که این برای ما تعجب آور است. به خصوص که انسان در برابر این گونه چهره ها نمی خواهد حتى سخن درشتی بگوید و واکنشی مطابق کنش آنها از خود نشان دهد. من همواره سعی داشته ام و خواهم داشت که با و که اسلام از هر مسلمانی انتظار دارد ملتزم باشم و در برابر لغزش دوستان هم به دیده و اغماض بنگرم و امیدوارم این افراد هم به زودی متوجه شوند که دشمنان از آنها سوءاستفاده کرده اند.» 📚 صخره سخت، ص535 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍
♣️ ✅ ماجرای آشتی محمد و شهید به نقل از محسن : 🔺 «تقریبا دو هفته قبل از ۷ تیر سال 60 و قبل از ۳۰ خرداد، روزی در (محل سابق مستشاری آمریکا که در دست سپاه بود و من هم دفترم در آنجا بود)، نشسته بودم که دیدم محمد آمد. 🔺 سرم خیلی شلوغ بود و او اصرار داشت با من صحبت کند. ناهار را با هم خوردیم و حدود ۵ ساعت در مورد اینکه تو با ما بد کردی و اینکه روابط خود را با دکتر به هم زدی، کار درستی نبود، با او صحبت و او را متقاعد کردم که بیاید و با ایشان آشتی کند. 🔺 من این موضوع را با مرحوم بهشتی هماهنگ نکرده بودم. قرار شد بروم و قرار بگذارم و بعد رو در رو شوند. شب، بعد از اینکه کارم تمام شد، رفتم به و داستان را برای شهید تعریف کردم. همین که اسم او را بردم، ایشان گفت: « را می گویی؟» گفتم: «بله»، 🔺 بعد از چند روز هم با محمد به حزب رفتیم و در پله ها به شهید بهشتی گفتم: «حاج آقا! محمد تحویل شما.» و از پله ها آمدم پایین و رفتم. 🔺 آن دو یکدیگر را بغل کردند و خیلی گریه کرد. دو سه روز بعد محمد نزد من آمد که آخرین دیدار ما با هم بود و گفت: «من از ظلمی که در حق دکتر کردم، کردم. این مرد چقدر و است.» گفتم: «به شرطی که دیگر رهایش نکنی.»» 📚 نشریه شاهد یاران، آبان 1388، ش48، ص36 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍
♣️ ✅ رابطه گرم شهید بهشتی با محمد منتظری به نقل از : 🔺 «یک شب که به جلسه شورای عالی دفاع نیامد و جلسه تشکیل نشد، به پیشنهاد که در آن زمان نماینده ی امام در شورای عالی دفاع بودند قرار شد به منزل آقای برویم تا درباره ی نحوه ی مدیریت بنی صدر و شیوه ها و برنامه های او در جنگ بحثی داشته باشیم. آقای خامنه ای به من گفتند به آقای هم تلفن بزن تا در این جلسه شرکت کند. 🔺 ساعت 9 شب بود که تلفن زدیم و ایشان گفتند من تازه به منزل رسیده ام، اگر مسئله مهم است بیایم. تا گفتم نظر آیت الله خامنه ای این است که شما در این جلسه باشید، پذیرفتند و گفتند من خودم را به سرعت به جلسه می رسانم. 🔺 به شهید محمد که در جلسات شورای عالی دفاع و جنگ حضور داشت و در آن روزها خیلی با آقای بهشتی بد بود و علیه ایشان صحبت می کرد، گفتم بیا به خانه آقای رفسنجانی برویم. پرسید آقای بهشتی هم می آید؟ گفتم: بله. گفت: پس من نمی آیم. 🔺 پیدا بود از ایشان خجالت میکشید. چون حتی علیه آقای بهشتی هم اعلامیه ای داده بود. به او گفتم حالا که به جلسه نمی آیی، چون من ماشین ندارم لااقل مرا به جلسه برسان، پذیرفت. وقتی به منزل آقای هاشمی رفسنجانی رسیدیم به او گفتم: باید در این جلسه باشی. او قبول نمی کرد. خلاصه موفق شدم به زور او را به جلسه ببرم و پشت سر من حرکت می کرد. وقتی به آقای بهشتی رسیدیم، سلام کردم و نشستم. 🔺 آقای هم تا چشمش به آقای بهشتی افتاد آهسته سلام کرد. در این لحظه آقای به احترام شهید منتظری از جای خود تمام قامت بلند شد و با گرمی جواب سلام او را داد و او را به گرمی در آغوش کشید و بوسید. منظره ی عجیبی بود. کسانی که در آن جلسه شاهد آن رفتار بزرگوارانه و بزرگ منشانه شهید بهشتی با شهید منتظری بودند احساسات بر آنها غلبه کرد و به گریه افتادند. 🔺 من شاهد بودم آقای منتظری وقتی از آغوش شهید بهشتی بیرون آمد و احوالپرسی اش با ایشان تمام شد آرام به عقب آمد و روی صندلی کنار دست من نشست و شنیدم که این عبارت را گفت که: «عجب است». ایشان می دانست به رغم آن همه بدگویی هایی که از آقای بهشتی کرده بود حتی یک حرف تند از او درباره خود نشنیده است.» 📚 صخره سخت، ص539 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍
♣️ ✅ ماجرای آشتی شهید منتظری با شهید بهشتی به نقل از ، عضو وقت شورای مرکزی حزب جمهوری: 🔺 «قرار بود پس از آشتی، دوباره به حزب بیاید. چهار پنج روز مانده به ، اعضای دفتر سیاسی در ساختمانی... جمع شده بودیم. در آنجا درباره ی مسائل و تحلیل های سیاسی و همچنین تحلیل های لازم روز که خوراک تشکیلات حزب بود، بحث می شد. همگی در سالن بزرگی منتظر نشسته بودیم تا آقای بیایند. 🔺 همان طور که میدانید ایشان بسیار منظم بودند و هیچ گاه یک ثانیه تأخیر در وعده هایشان نبود... هیچ وقت تأخیر نمی کردند. آن روز یک دقیقه، دو دقیقه تا یک ربع منتظر شدیم، دیدیم نیامدند. برای ما همان یک دقیقه تأخیر هم بسیار تعجب آور بود و چند دقیقه در قانون وعده های دکتر بهشتی نمی گنجید، چه برسد به یک ربع! 🔺 ...ضمن صحبت با یکدیگر بودیم که ناگهان در باز شد و آقای بهشتی وارد شدند. به محض ورود با صدای بلند گفتند: سلام علیکم! آقا عذر می خواهم، ببخشید... و به این ترتیب از همان بدو ورود شروع به کردند. ایشان آمدند و نشستند و منتظر ما هم نشدند که علت تأخیرشان را بپرسیم و خودشان شروع به توضیح دادن کردند... آقای بهشتی بسیار خوشحال بودند. کمتر ایشان را آن قدر شاد و دیده بودیم. چهره شان بشاش و خوش رنگ شده بود و دائما می زدند. 🔺 گفتند: «علت اینکه دیر آمدم این بود که آمده بود.» ما تعجب کردیم که محمدآقا کیست؟ ...پرسیدیم محمدآقا کیست؟» پاسخ دادند: «». بسیار تعجب کردیم، چون علاقه دکتر بهشتی به محمد منتظری بیشتر شده بود و از او ناراحت نبودند با توجه به سابقه ی برخورد محمد منتظری با ایشان و اینکه طرف اصلی حملاتش، ایشان بودند. تا آن روز نشنیده بودیم که آقای محمد منتظری قصد داشته باشد نزد آقای بهشتی برود. حتی به ما هم نگفته بود که قبلا موضوع را به ایشان منتقل و زمینه سازی کنیم. 🔺 خودش یکباره پیش آقای بهشتی رفت که این موضوع برای خود آقای بهشتی هم بسیار عجیب بود. آقای بهشتی گفتند: من از اتاق بیرون نیامده بودم که آمدند و اطلاع دادند آقای محمد منتظری آمده است و می خواهد شما را ببیند. من بین دو محذور گیر کردم: یکی اینکه ایشان را بپذیرم و در اینجا تأخیر داشته باشم و یکی اینکه ایشان را نپذیرم و به موقع به اینجا برسم. سرانجام بهتر دیدم ایشان را بپذیرم و با ایشان صحبت کنم تا تصور نکند قصد دارم به ایشان بی اعتنایی کنم. من از اینکه محمد آقا بیاید و با ایشان دیداری داشته باشم استقبال کردم. 🔺 ایشان وارد اتاق شد و سلام کرد. من جلو رفتم و محمدآقا را بغل کردم. (مرتبا از محمد منتظری با لفظ محمدآقا یاد می کرد.) ایشان را بوسیدم و گفتم: «خوش آمدید محمد آقا!» و ایشان هم شروع به صحبت کرد و به من گفت: «آقای بهشتی! من امروز آمده ام تا از شما کنم، چون در مورد شما می کردم و قصد و غرضی هم نداشتم.» 🔺 ما به آقای بهشتی گفتیم: «شما چه گفتید؟» در جواب گفتند: «محمدآقا! من از اول هم می دانستم که شما قصد و غرضی ندارید و اشتباه می کنید. منتظر چنین روزی هم بودم که متوجه شوید و خودتان برگردید. حالا هم خیلی خوشحالم و هیچ چیز در دل ندارم و نیازی به عذرخواهی نیست... 🔺 آقای بهشتی بسیار بزرگوار و با بود. آقای بهشتی از محمد منتظری دعوت کرد که دوباره به حزب بیاید... ایشان برای شرکت در جلساتی که شنبه ها که نخستین جلسه اش هم روز فاجعه بود، از آقای محمد منتظری دعوت کرد و ایشان هم شرکت کرد و به فاجعه چند روز بعد از عذرخواهی از شهید بهشتی و آشتی با ایشان، در همان جلسه شد.» 📚 نشریه شاهد یاران، اسفند1388، ش48، ص60 📍منظومه فکری رهبران انقلاب|عضو شوید📍
فیش های مطالعاتی یک طلبه
💠 پدیده ای به نام #محمد_منتظری/ اختلاف با شهید بهشتی 🔰 محمد شخصیتی سخت کوش و انقلابی بود. مبارزه را
♣️ ✅ مصاحبه شهید محمد چند روز قبل از انفجار و اعلام برائت از مواضع گذشته خود: 🔺 «در مورد آقای دکتر ، من ایشان را فرد لایق و مفیدی میدانم. البته ممکن است ایشان اشکالاتی هم داشته باشد، ولی در مورد تعبیرهایی که کرده ام و هایی که از طرف بنده به ایشان شده، به عنوان مثال من تعبیر کرده ام که ایشان در هستند و امثال اینها و حالا به این نتیجه رسیده ام که اینها است. 🔺 در آن زمان تصور من این بود که در جریان ، ایشان همگام با دولت موقت هستند، ولی بعد در عمل و با مسائلی که من به آنها رسیدم، کشف کردم که ایشان با دولت موقت همگام نبوده اند و با آنها اختلافاتی هم داشته اند، ولی به دلیل شرایط انقلاب، اینها در کنار هم قرار گرفته اند 🔺 و البته من بیش از یک سال است که به این نظر رسیده ام و به هیچ وجه راضی نیستم برخی از افراد ضدانقلاب که هم با اسلام و هم با روحانیت و هم با امام مخالف اند و نقشه های امریکا را در کشور پیاده می کنند، تعابیر گذشته مرا بگیرند و در جهت خط آمریکا از آن استفاده کنند. این یک است» 📚 نشریه شاهد یاران، شماره 48، ص107 📍منظومه فکری رهبران انقلاب | عضو شوید📍
هرچند مسئله اتفاق افتاده حاشیه ای بود و ما هم به آن نپرداختیم اما ریشه آن، مسئله بسیار مهمی است که حتما باید به آن پرداخته شود و آن هم نوع تعامل و ارتباط با ولیّ فقیه و رهبری است. اساسا هرچه از ابتدای انقلاب به جلوتر آمده ایم، ما از شخصیت های برجسته ای مانند ، ، طالقانی، باهنر، هاشمی، خامنه ای، و... تبدیل به افراد ضعیف تری شده اند که اساسا دیگر آن ویژگی راهبری را هم از دست داده اند. مثلا شما نمایندگان امروز مجلس را با نمایندگان مجلس اول مقایسه کنید. حساب کار دستتان خواهد آمد. فهم بنده از سیره و منظومه فکری رهبران انقلاب چیزی که امروز آقایان میگویند نیست، نسبتی که با ولایت امروز گفته میشود و مجلس را به خاطر آن میکنند، چیزی نیست که باید باشد