در ساعاتی از زندگی عيار اتفاق را مسافت رقم میزند ! دور ماندن سخت است . گاهی دوری بر حسب عادت است و آدمی میگويد عجب شرايط سختی ! اما زمانی دردِ دوری و سختیِ غربت از روی عادت نبوده ؛ بلکه دل به سمت آن اتفاق پَر میكشد و شدت نبض بيشتر میشود:) حال حكايت امروز من همین است ؛ كه من نه از روی عادت بلكه از عمق قلب کم عمقم به سبب دوریت اذيت هستم عزیزدورِمن🏹·.
شاید بشه کنار آدمها با تمام تغییراتشون موند .
اما نه تغییر چیزهایی که دلیلمون برای انتخاب
کردنشون بود !
وقتهایی كه داری یک چیزی میخونی و دائم حواست پرت ميشه ؛ به خراش روی ميز تحرير دقت میكنی ، به یکذره پفک جا خوش كرده بین صفحهی کتاب توجه میکنی ! یا يک برگ از دفتر سیمی كنارت رو میكَنی و تقلا میکُنی تا باقی مونده کاغذ رو از بغل سیمها جدا کُنی ! خودکار رو روی زمین میاندازی و برای برداشتنش خم میشی ! درواقع همه كاری میکنی كه اون چیزی كه باید بخونی رو نخونی . آره ، همون وقتهایی كه هر دو دقیقه گوشیت رو چک میکنی و برای بار دهم اینستاگرام و تلگرام و توییتر و ایتا و واتساپ و .. رو رفرش میکنی و پیامی دریافت نمیکنی و میدونی که هيچ خبری نيست !وقتهایی كه چشمت روی هيچی فوكوس نيست و ذهنت داره راه میره ؛ معلوم هم نيست كجا میره ! همون موقعها که باید دهبار صدات بزنن تا آخرش هم با تعجب بگی : با منی ؟ هزاران بار تقدیم شماها نباد ..