غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
قبول دارید هیچ روضه ای مثل این اشک ادم در نمیاره:)!؟
چیکار کردی تا اسم کربلات میاد دلم میره😭3:17
غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
قتلگاه:)))
حسین یخلده مقتله😭
یاراسه تازه قانلری..
هی زینبه نشان وری😭💔
گیت گلمه😭گلمه دور باجه گیت گلمه😭
زینب گوزلرینده حیا یوخدو گیت گلمه💔😭
حسین ستودهenc_17002386782180266695799.mp3
زمان:
حجم:
4.12M
ابرو بردم💔تو که عباست زمین خورده ببین من زمین خوردم😭💔
عقـیـقِعشــق؛ShabNimeShaban1400[06].mp3
زمان:
حجم:
38.08M
بخونیم رفقا!؟
شب جمعه دلارو ببریم پیش خدا؛)!🕊
[ @Ahmad_Mohammad_Meshlab_313 ]
متن-دعای-کمیل_240328_234723.pdf
حجم:
2.66M
متن دعای کمیل بخونیم(؛❤️
[ @Ahmad_Mohammad_Meshlab_313 ]
غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
بخونیم رفقا!؟ شب جمعه دلارو ببریم پیش خدا؛)!🕊 [ @Ahmad_Mohammad_Meshlab_313 ]
ظَلَمتُ نَفسی
بر خود ستم کردم
و تَجرَّاْتُ بِجَهلی
از روی نادانی جرعت کردم
غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
بخونیم رفقا!؟ شب جمعه دلارو ببریم پیش خدا؛)!🕊 [ @Ahmad_Mohammad_Meshlab_313 ]
7:07
وَ کَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَناءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
و چه بسیار لغزشی که مرا از آن نگهداشتی و چه بسیار ناپسند که از من دور کردی و چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردی.
وَ حَبَسَنی عَنْ نَفْعی بُعْدُ اَمَلی وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیا بِغُرُورِها وَ نَفْسی بِجِنایَتِها وَ مِطالی یا سَیِّدی
و دوری آرزوهایم مرا زندانی ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته
وَ قَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهی بَعْدَ تَقْصیری وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفا
ای خدای من اینک پس از کوتاهی در عبادت و زیاده روی در خواهشهای نفس عذرخواه، پشیمان، شکسته دل، جویای گذشت طالب آمرزش، بازگشت کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه
یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنی وَ رِقَّةَ جِلْدی وَ دِقَّةَ عَظْمی
پروردگارا! بر ناتوانی جسمم و نازکی پوستم و نرمی استخوانم رحم کن.
باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود!
راوی: جمعی از دوستان شهید