eitaa logo
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
3.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 𝟑.𝟔𝐤⇢𝟑.𝟕𝐤 ┊كانال‌اطلا؏رسانی‌طرفدارانِ🤍 𒀭𝘼𝙡𝙞 𝘼𝙠𝙗𝙖𝙧 𝙂𝙝𝙚𝙡𝙞𝙘𝙝🌿 ⌗خوانندہ‌ی‌ارزشی!🕊️ ⌗شاعر،موزیسین‌ومداح‌اهل‌بیت!🌱 ⌗وفرزندشهیدسهراب‌قلیچ‌پور☁️• ⌗ کانال پاسخگویی‌به‌ناشناس↶ @alighelichpv ⌗ و خدماتمون↶ @GHELICH_IR_info
مشاهده در ایتا
دانلود
1862184111.mp3
9.01M
آهنگ |●رفاقت ما●|🌸📀 خواننده: علي اکبر قلیچ 🎧 @GHELICH_IR
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
Ali Ghelich - I Call Out To You _ علی اکبر قلیچ.mp3
2.65M
صوٺ‌فࢪےاسٺــــــــــایل🎵🖇 🖤✨ ᴊᴏɪɴ↴ |@GHELICH_IR|٭🚜🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•⊰🦋🚎⊱• 0:35 ━❍──────── -5:32 ↻ ⊲ Ⅱ ⊳ ↺ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍓🍕 ✨🎵 ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• ⋮❥|@GHELICH_IR•🌥🍒•
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
صوٺ‌فࢪےاسٺــــــــــایل🎵🖇 #I_Call_out_to_you 🖤✨ ᴊᴏɪɴ↴ |@GHELICH_IR|٭🚜🌻
📒متن موزیک 👇🏻✨ English Lyrics: i call out to you to you my master come take my hand faster i dont think i ll last here i call out to you to you my master this world is a disaster i dont think i ll last here keep me close by your side dont leave to decide this world is deceiving just take me & my life you be pulled me up again every time i ve fallen you be stitched me up again every time i m broken dont leave me hanging now dont say you ve forgotten take my hand into yours you re all that i need they tell me you can give me all that i need but i m too shy to ask you know what i need ترجمه: صدایت میزنم تو را ای مولای من بیا و سریع تر دستم را بگیر فکر نمیکنم بتوانم دوام بیاورم صدایت میکنم تو را ای مولای من این دنیا یک مصیبت است فکر نمیکنم بتوانم دوام بیاورم من را نزدیک و کنار خودت نگه دار رهایم نکن تا خودم تصمیمی بگیرم این دنیا فریبنده است پس مرا و زندگیم را بگیر تو مرا بلند کردی هر بار که زمین خوردم تو مرا التیام دادی هر بار که شکستم پس حالا مرا به حال خودم سرگردان رها نکن نگو که فراموشم کرده ای دست من را بگیر که تو تنها نیاز منی تویی که همه چیز من به می توانی ببخشی اما روی طلب ندارم، خودت می دانی چه می خواهم... @GHELICH_IR 🖇🚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌿•🇸 🇹 🇴 🇷 🇾 •🌿• 💛🌿 مصداق‌ضرب‌المثلِ: آشپز‌که‌دوتاشد‌آش‌ یا‌شور‌میشه‌یابی‌نمک 😂🤣🧂 🎧 °.• j๑ïท ツ ➺ https://eitaa.com/joinchat/1723203633C5c2b295451
استوری‌‌های‌آقای‌ 👆🏻🙄 آشپز‌که‌دوتاشد‌ آش‌یا‌شور‌میشه‌یابی‌نمک 😂🍝😋 @GHELICH_IR 🖇🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌿•🇸 🇹 🇴 🇷 🇾 •🌿• 💛🌿 ماکارونی‌بلآخره‌ حاضر‌شد🍽🍝😋 به‌نوشته‌های‌سس‌ دقت‌نماییدA&M😁😂 🎧 °.• j๑ïท ツ ➺ https://eitaa.com/joinchat/1723203633C5c2b295451
- لینڪ ناشناسموݩ!🌿✨ http://payamenashenas.ir/@HASANEIN_IR -‌ممبڕهآۍغریب :) { @MashOooGH }
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 35 با قطع شدن تماس رو به پرهام گفتم:"همون موقع که به بابا گفتم چی پیش اومده گف
36 +من که بهت گفتم اینا کاره‌ای نیستن! -اتفاقا بیشتر از تو مقصرن! یعنی هنوز نمی‌دونن هر کی هر کاری ازشون خواست رو نباید انجام بدن؟!شاید یکی ازشون خواست علیه خودمون کار انجام بدن! از کجا معلوم که قبول نکنن؟!... +آراد اینا اینجوری نیستن! اصلا قبول نمی‌کردن که اینکار رو بکنن...من بهشون گفتم که تو خودت درجریانی و اشکال نداره. عصبی نفسم رو بیرون دادم که پرهام رو به اکبری و مبینا گفت:"شما برین به کارتون برسین." اکبری و مبینا با این حرف پرهام نگاهی به من انداختن و وقتی سکوت من رو دیدن از اتاق خارج شدن و با رفتنشون پرهام رو به من گفت:"خانم رفاهی رو فرستادم دنبالش. فقط این بار که چیزی رو ازم خواستی قبلش خوب فکر کن تا بعدا پشیمون نشی!!..." پرهام با گفتن این حرف با عصبانیت از اتاق خارج شد و در رو به هم زد. به پرهام حق می‌دادم که ازم ناراحت و عصبی باشه. من خودم ازش خواسته بودم یه جوری آرام رو از شرکت بیرون کنه و حالا هم به خاطر همین کارش باهاش برخورد کرده بودم. من خودم هم از خودم و رفتارهای ضد و نقیضم کلافه بودم و نمی‌دونستم دقیقا چی می‌خوام! نمی‌دونستم که می‌خوام آرام نباشه یا نه!... از زمان رفتن پرهام دو ساعتی طول کشید تا اینکه نازی بهم خبر داد آرام به همراه خانم رفاهی اومدن و توی سالن وایستادن. خیلی سریع از اتاق خارج شدم و رو به نازی گفتم:"همه رو صدا بزن بیان اینجا!" آرام که تا اون لحظه کنار خانم رفاهی وایستاده بود و زمین رو نگاه می‌کرد سرش رو بالا گرفت و با نگرانی بهم خیره شد و پرسید:" می‌خواین چیکار کنین؟؟" -کسی که این کار رو کرده باید جلوی همه از تو معذرت خواهی کنه. آرام با جدیت رو به نازی که داشت به سمت اتاق گوشه‌ی سالن می‌رفت گفت:"خانم صابتی لطفا صبر کن!" با برگشتن نازی، به طرفم برگشت و گفت:" من کی از شما خواستم که اونا از من عذر خواهی کنن؟؟" -مگه تو نبودی که همین دیروز گفتی باید ازت معذرت خواهی بشه تا برگردی؟؟ +منظور من اونا نبود،...من نمی‌خوام کسی از من عذرخواهی کنه. خانم رفاهی با تعجب رو بهش گفت:" آرام معلومه چی میگی؟! همه باید بدونن که تو بی‌گناهی و دیگری برات..." آرام حرفش رو قطع کرد و وگفت:"مهم نیست دیگران چی فکر می‌کنن!... من نمی‌خوام کسی به خاطر من تحقیر بشه." شونه‌ای بالا انداختم و گفتم:" هر جور که راحتی! به هر حال تو می‌تونی مثل قبل اینجا به کارت ادامه بدی." با بی اعتنایی خواستم به سمت اتاقم برم که در همین حال مبینا که تا اون لحظه با چشمای خیس جلوی در اتاق حسابداری وایستاده بود و ما رو نگاه می‌کرد جلو اومد و رو به آرام گفت:"ولی من می‌خوام تحقیر بشم! آرام این من بودم که شماره کارتت رو برداشتم و پول رو به حسابت ریختم و شماره حساب رو از روی سیستمت پاک کردم!... من معذرت می‌خوام!...منو ببخش!..." آرام دستش رو گرفت و با لبخند گفت:" اولا هر کسی ممکنه همچین اشتباهی رو بکنه،... دوما معذرت خواهی رو برای اینجور وقتا گذاشتن؛ اما نه در مأل عام و جلوی بقیه!..." مبینا خودش رو توی بغل آرام انداخت و همراه با گریه معذرت خواهی کرد و آرام هم دلسوزانه سعی داشت آرومش کنه. معنی رفتار آرام رو نمی‌فهمیدم. من اگه کسی باهام این کار رو می‌کرد تا خونش رو نمی‌ریختم آروم نمی‌گرفتم... ولی اون مبینا رو بغل کرده بود و دلسوزانه بهش دلداری می‌داد! واقعا که جالب بود! ✍🏻میم.الف