eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
87هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅امیرالمؤمنین علیه‌السلام: ✍️ جَودَةُ الكَلامِ فِي الاِختِصارِ؛ 💠 زيبايى گفتار، در كوتاه‌بودن آن است. 📚 المواعظ العدديّه، صفحه ۵۵ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 #پارت_چهل_و_پنجم وقتی رسیدیم پاسگاه، خانم عظیمی را ول کردم و در طبقه های مختلف
🎭🔪🚬🎲 نگاهم با نگاه ابراهیم تلاقی کرد. موبایلش را از روی میز برداشت و همانطور که به طرف در میرفت، گفت: ممنونم که اومدی. دنبالش رفتم. حرصم گرفته بود. با خودم گفتم: همین؟ ممنونم که اومدی؟! قدم هایم را سریعتر کردم و از او جلو زدم پیش از آنکه بگذارم چیزی بگوید دویدم بیرون. خانم عظیمی حالم را که دید چیزی نگفت و ماشین گرفت که  برگردیم پرورشگاه، در راه به بیرون زل زده بودم اما چیزی نمی دیدم فقط مدام زیرلب به خودم میگفتم: احمق! سیل اشکی را که پشت پلکهایم بیقراری میکرد مثل بغضم فروخوردم. که یکدفعه سنگی از شیشه به ماشین خورد و شیشه را در صورت خانم عظیمی خورد کرد. راننده آنقدر از صدای فریادهای سبزپوشان و مشت و لگدهایی که به کاپوت و سپر عقبی ماشینش میزدند، ترسیده بود که زد روی ترمز، داد زدم: هوی برو مگه نمی بینی داره از سرو صورتش خون میاد. صدایم را که شنید در آیینه نگاهی به خانم عظیمی انداخت و انگار تازه صدای ناله هایش را شنید. جرات پیدا کرد. دور زد و از خیابانهای خلوت تر رفتیم طرف درمانگاه. دو هفته گذشت. کار هر روزم شده بود سرزنش کردن خودم و گریه پیش خدا، یک شب قبل از اذان صبح از خواب پریدم. رفتم طرف نمازخانه ولی قفل بود. آهسته رفتم طرف حیاط اما در سالن هم قفل بود. یک گوشه کنار پله ها نشستم و سرم را به نرده ها تکیه دادم و گفتم: خدایا دلم معجزه میخواد. معجزه ای که با وجود بد بودنم حالمو خوب کنه، یه معجزه شبیه عشق!...با اینکه میدونم... ادامه دارد.... به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arshج
       👇تقویم نجومی یکشنبه👇      👈 یکشنبه 👈 20 آبان / عقرب 1403 👈8 جمادی الاول 1446 👈10 نوامبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خرید و فروش. ✅طلب حوائج. ✅شروع به کسب و کار. ✅دیدار با قاضی و روسا و مسئولین. ✅اقدامات قضایی. ✅و داد و ستد خوب است. 🚘مسافرت : مسافرت همراه صدقه خوب است. 👶مناسب زایمان و نوزاد عمرش طولانی ولادتی آسان دارد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج حوت است و امور زیر خوب است : ✳️افتتاح کسب و کار. ✳️آغاز درمان و معالجات‌. ✳️شروع آموزش و تعلیم. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️کاشت و بذر افشانی. ✳️دعوت کردن افراد. ✳️دیدار با بزرگان. ✳️و سفارش جنس خوب است. 🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب شب دوشنبه: فرزند به قسمت و تقدیر خویش راضی شود و روزگاری حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث بیماری می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث درد سر می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 9 سوره مبارکه " توبه " است. اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا... و مفهوم آن این است که دو نفر برای قطع معامله ای نزد خواب بیننده بیایند و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب: کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امـیدوارم هر کجا خسته شـدی💖 جای آدما خــدا دستتو بگیره💖 نگـاه پـر مـهـرخـــداونـد 💖 چتـر زنـدگی تـون  💖 شبتون آرام 💖       ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🌺🍃 سلام به دوستانی🌸 که بودنشان نور امیدی ست در دل💕 گلهای گروه امروزتون پراز موفقیت🌺 قلبتون پراز مهر💕 و زندگیتون پراز امیـد 🌸 صبح يكشنبه تون زیبا 🌺🍃 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💜یکشنبه تون پراز 🍃🌸حس خوش زندگی 🍃💜از خدا می خواهم 🍃🌸خوشی وشادی 🍃💜عافیت وتندرستی 🍃🌸موفقیت وکامیابی 🍃💜وعشق ومحبت را 🍃🌸درمسیر 🍃💜زندگیتون قرار دهد 🍃🌸یکشنبه تون زیبا 🍃💜دعای خیر بدرقه زندگیتون ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
فقط در آینده  دنبال بهشت و جهنم نگرد. هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد وکینه آلوده شویم با سر به جهنم افتاده‌ایم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربان بودن عالیه اما عالیتر اینه که از محبتی که کردیم رد بشیم و دریافت کننده ی  محبتمون را مدیون نبینیم محبت برای رضای خدا یعنی از لحظه ای که نیت کردیم پاسخ را از خــدا گرفتیم دیگه منتظر پاسخ از بنده اش نیستیم  بی توقع مهربان باشیم.... 🥰 خدا جبران میکنه تمام مهربانی هایت را 💕 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
💠 دعای باز شدن بخت 💫در خواص آیات سوره یس در حاشیه زاد المعاد علامه مجلسی (ره) مسطور است که این آیه شریفه را به جهت گشایش بخت بر کاغذ بنویسد و با گلاب بشوید و بخورد. آیه این است: (( وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ )) . (یس ۱۳) در جنه الامان الواقیه کفعمی (ره) و کتاب الخواص از مولایمان حضرت امام ابی عبد الله جعفر بن محمد الصادق (ع) منقول است که اگر دختری در خانه مانده باشد و کسی به خواستگاری نیاید ، سوره مبارکه (احزاب) را بر پوست آهو یا کاغذ بنویسد و در کوزه کوچکی قرار داده و آن کوزه را در خانه ای که آن دختر زندگی میکند قرار دهد پس خواستگار آن دختر زیاد شود و در جنةالامان بود که برای سریع آمدن خواستگار نیز همین طریق مفید است ان شاء الله تعالی💫 📚مفاتیح الحاجات ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🔅امیرالمؤمنین علیه‌السلام: ✍️ مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ؛ 💠 از نشانه‌های توفیق انسان آزاده اين است كه مال را از راه‌ حلال به دست آورد. 📚 شرح غررالحكم، ح۹۳۹۳ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 چرا دعا مستجاب می شود ولی برآورده نمی گردد❗️ 📌منصور صَیقَل می گوید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) رُبَّمَا دَعَا الرَّجُلُ بِالدُّعَاءِ فَاسْتُجِیبَ  لَهُ  ثُمَ  أُخِّرَ ذَلِكَ  إِلَى حِینٍ»؛ به امام صادق(ع) گفتم: می شود كه انسان دعا كند و دعایش مستجاب هم بشود. امّا برآورده شدن حاجتش تا مدتی به تأخیر بیفتد؟ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود: بله، «قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ»؛ گفتم: چرا؟ بعد خودش می گوید: «لِیزْدَادَ مِنَ الدُّعَاءِ»؛ به خاطر اینکه بنده مکرّر و زیاد دعا بكند، «قَالَ نَعَمْ»1️⃣؛ حضرت می فرماید: بله، برای این است.  این روایت، کلّی بود. 1️⃣ الكافی، ج‏2، ص489 - وسائل الشیعه، ج‏7 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
#خوابهای_پریشان 🎭🔪🚬🎲 #پارت_چهل_و_ششم نگاهم با نگاه ابراهیم تلاقی کرد. موبایلش را از روی میز برداشت
🎭🔪🚬🎲 همان موقع صدای اذان از بیرون آمد.  بلند شدم تمام قد ایستادم و آن  آوای دلنشین را از طریق گوشهایم روی  وجودم کشیدم. حسی شبیه بلعیدن هوای تازه و خنک در ریه های پوسیده و خاک گرفته! رفتم وضو گرفتم و جلو در نمازخانه منتظر شدم تا در را باز کردند. نماز که خواندم یک جور اطمینان قلبی در وجودم آرام گرفت. پنج ساعت بعد در حیاط پرورشگاه قدم میزدم که از بلندگو صدایم زدند. رفتم اتاق مدیریت. چیزی شنیدم که باورم نمی شد. ابراهیم آمده بود مرا ببیند! دویدم سمت حیاط اما لحظه ای بعد برگشتم داخل سالن، رفتم از اتاق همان پیرهنی که شب تولدم خانم مدیر به من هدیه داده بود را پوشیدم با  یک روسری آبی همرنگ آسمان آن روز، با شوق رفتم طرف حیاط. در را باز کردم . ابراهیم را دیدم که پشت فرمان با لباس شخصی نشسته و دارد دقیقا به من نگاه میکند. در ماشینش را باز کرد و پیاده شد. یک کت تک اسپرت آبی روشن و بلوز سفید اتو کشیده و شلوار لی راسته پوشیده بود. خنده ام گرفت. به طرفم آمد سلام کرد و پرسید: +تعجب کردی؟ -خب آره...همیشه با لباس فرم میدیدمت. +خب حالا دیدی؟  شاخ ندارم. منم آدمم دیگه، خنده ها مان مثل نگاهمان یکی شد. دست کشید طرف ماشینش و گفت: +میشه حرف بزنیم؟ -درمورد چی؟ +بیا میگم -میشه قدم بزنیم؟ +آخه... -چیه میترسی با من دیده بشی؟ +نه این چه حرفیه...چیزایی که میخوام بگم که... -داری منو میترسونی! این را گفتم و بعد چندلحظه سکوت بین کلاممان فاصله انداخت. سرش را پایین انداخت و گفت: ببخشید. و درمقابل چشمان مبهوتم به طرف ماشینش رفت. مغرورتر از آن بودم که بپرسم پس اصلا چرا اومدی؟! ادامه دارد.... به قلم ✍️: سین. کاف. غفاری ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh