eitaa logo
قرارگاه معنویت
189 دنبال‌کننده
874 عکس
591 ویدیو
77 فایل
🌷زیر نظر گروهی از طلاب شهرستان میبد🌷 🌹منبر 🌹مسابقه 🌹مشاوره 🌹تفسیر 🌹احکام 🌹حدیث 🌹 ... 🔹پاسخ به سؤالات احکام (برادران) 👇 @sheikhy1 🔹پاسخ به سؤالات احکام (بانوان) 👇 @adhami1358 🔹پاسخ به شبهات مهدویت 👇 @seyedmahdi62 🔹ارتباط 👇 @Alamdar1366
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️تا پیش از انتشار کتاب«من زنده‌ام» و بازگو شدن خاطرات معصومه آباد در دوران اسارت شاید کمتر کسی از حضور آزدگان خانم، طی دوران دفاع مقدس خبر داشت. کسی که در ۱۷ سالگی و درست ۳۳ روز پس از شروع جنگ به همراه سه دختر دیگر در ماهشهر به اسارت عراقی‌ها در آمد و سرانجام بعد از گذشت حدود چهار سال آزاد شد. او در بخشی از خاطراتش درباره یکی از سخت ترین لحظات اسارتش نوشته: « سنگینی سیلی دکتر سعدون بر صورتم، سرم را صد و هشتاد درجه چرخاند. فکر کردم مغزم از دهانم بیرون ریخته. دهانم پر از خون و لب هایم به رعشه افتاد. برادرهای مجروح ایرانی با شنیدن صدای سیلی همه نیم‌خیز شدند اما کاری از دست کسی بر نمی‌آمد. مریم برای دلداری دادن به من با گوشه ی مقنعه اش دهان خون آلودم را پاک می‌کرد. اما دردناکتر از درد آن سیلی، این بود که برای اولین بار در عمرم یک دست غریبه و نامحرم را بر صورت احساس کرده بودم.این حس آنقدر برایم چندش آور بود که برای خلاصی از آن به ناچار از سرباز نگهبانی که در خودرو همراه ما بود تقاضای آب کردم شاید بتوانم رد دست‌های ناپاک و نامحرم دکتر سعدون را از صورتم تطهیر کنم.»😭😭😭 سیلی نخوره نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه ام دست عَدو بزرگ تر از چهره ی من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام 🏴قرارگاه معنویت 👇 ╭┅─────────────┅╮ 🌷 @Gh_Manaviyat 🌷 ╰┅─────────────┅╯ ┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈