قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید کشتکار 🌿 متوسطۀ مرحلۀ اول 🗓 پنجشنبه نهم آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورز
🛑 اعتدال گفتاری
🔹 ستایشِ بیش از شایستگی، چاپلوسی، و ستایش کمتر از حدّ شایستگی، درماندگی یا حسادت است.
📗 نهج البلاغه /حکمت 347.
🔹 زیاده روی در سرزنش، اتش لجبازی [سرزنش شونده] را شعله ور می سازد.
📗 غرر الحکم /حدیث 1768
🛑 نزدیکی به پیامبر(صلی الله علیه و آله)
🔸 پیامبر خود در خطبه ی غدیر، او را نزدیک ترین فرد به خویش خوانْد.
📗 سنن الامام علی(علیه السلام) /41.
🔸 شبی در سفری با رسول خدا بود. آن شب بر اثر تب تا صبح بیدار مانْد. پیامبر نیز به سبب بیداری او پلک بر هم نگذاشت. نماز شب می خوانْد، برمی گشت و به علی می نگریست و حالش را می پرسید. سرانجام سپیده دمید. رسول گرامی دست به دعا برداشت:
خداوندگارا! علی را شفابخش و تن درستی ده. به خاطر او دیشب بیدار ماندم.
📗 سلیم بن قیس /423
🔸 (ابی سعید خدری) می گوید: (او در نزد پیامبر از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. در هر لحظه ای که می خواست، می توانست نزد رسول گرامی بشتابد؛ در حالی که مردمان دیگر چنین نبودند.)
📗 الامالی، طوسی، /608
هنگامی که حضرت مسلمان شد، با رسول خدا به دره های اطراف مکه می رفت. گاهی با او نماز می خوانْد و گاهی برای حفظ پیامبر نگهبانی می داد. حتی نقل کرده اند هر کدام که نماز می خواندند، دیگری نگهبانی می داد.
از او پرسیدند: (چقدر پیغمبر را دوست داشتی؟) فرمود:
قسم به خداوند، او نزد ما محبوب تر از دارایی ها، پدران، مادران، فرزندان ما و محبوب تر از نوشیدنی نزد انسان تشنه بود.
📗 کنز الفواید /127.
🔸 درباره ی نزدیکی و جایگاه خویش در نزد رسول گرامی از خردسالی تا پایان عمر می فرمود: (من خردسال بودم که مرا در کنار خود می نشانْد و بر سینه ی خود می چسبانْد و در بستر خود می خوابانْد... او هرگز نه دروغی از من شنید و نه در رفتارم خطایی دید. از ان زمان که رسول اللّه از شیر باز گرفته شد، خداوند، بزرگترین مَلِک خود را شب و روز همنشین او ساخت تا او را به راه بزرگواری ها و خصال و اخلاق نیکو بَرَد. من همواره، چون بچه شتری که در پی مادر رَوَد، در پی او می رفتم؛ و او هر روز یکی از صفات پسندیده اش را بر من اشکار می نمود و مرا می فرمود که بدان اقتدا کنم... نور وحی و رسالت را به چشم می دیدم و بوی نبوت را می شنیدم. هنگامی که وحی نازل می شد، صدای ناله ی شیطان را می شنیدم. می پرسیدم یا رسول الله، این صدای چیست؟ می گفت: "صدای شیطان است؛ از این که او را بپرستند نومید شده است. تو هم می شنوی هر چه من می شنوم و می بینی ان چه من می بینم؛ جز ان که تو پیامبر نیستی. ولی تو وزیر منی. تو به راه خیر می روی.")
📗 مسند الامام علی(ع) 170-169/6.
📌برخی از نویسندگان اهل سنّت درباره ی نزدیکی حضرت به رسول گرامی(ص) نوشته اند: (هرگاه رسول خدا [به دلیل ارزش ها و نه مسایل شخصی] خشمگین می شد، کسی جز علی به خود جریت نمی داد [چیزی بگوید]؛ زیرا از جایگاهی [ویژه] برخوردار بود و چنان مِهرش در دل پیامبر بود که سخنش را در حال عصبانیت می شنید، پس این بزرگ ترین برتری منحصر به فرد ایشان بود.)
📘امیر گل ها
✍️ حسین سیدی
@Gharargah_mehshekan
📝 گزارش
💢 حلقۀ شهید جابری
📚 سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری
🗓 جمعه ۱۰ آذر
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓 جمعه ۱۰ آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهی
حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی.mp3
8.45M
🎧🎧
🔸 امام حسین و جاهلیت نو
👤 استاد سلیمانی
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓 جمعه ۱۰ آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهی
📸 گزارش
💢 حلقۀ شهید جابری
📚 سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری
🗓 جمعه ۱۰ آذر
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی کتب شهیدمطهری 🗓 جمعه ۱۰ آذر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهی
🍀 ورقی از کتاب
🔰 صفوان جمّال و هارون
داستان صفوان جمّال را شنیدهاید. صفوان مردی بود که- به اصطلاح امروز- یک بنگاه کرایه وسائل حمل و نقل داشت که آن زمان بیشتر شتر بود، و به قدری متشخص و وسائلش زیاد بود که گاهی دستگاه خلافت، او را برای حمل و نقل بارها میخواست. روزی هارون برای یک سفری که میخواست به مکه برود، لوازم حمل و نقل او را خواست. قراردادی با او بست برای کرایه لوازم. ولی صفوان، شیعه و از اصحاب امام کاظم است. روزی آمد خدمت امام و اظهار کرد- یا قبلاً به امام عرض کرده بودند- که من چنین کاری کردهام.
حضرت فرمود: چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر کرایه دادی؟ گفت: من که به او کرایه دادم، برای سفر معصیت نبود. چون سفر، سفر حج و سفر طاعت بود کرایه دادم والّا کرایه نمیدادم.
فرمود: پولهایت را گرفتهای یا نه؟ یا لااقل پس کرایه هایت مانده یا نه؟ بله، مانده.
فرمود: به دل خودت یک مراجعهای بکن، الآن که شترهایت را به او کرایه دادهای، آیا ته دلت علاقهمند است که لااقل هارون این قدر در دنیا زنده بماند که برگردد و پس کرایه تو را بدهد؟
گفت: بله.
فرمود: تو همین مقدار راضی به بقای ظالم هستی و همین گناه است.
صفوان بیرون آمد. او سوابق زیادی با هارون داشت. یک وقت خبردار شدند که صفوان تمام این کاروان را یکجا فروخته است. اصلاً دست از این کارش برداشت. بعد که فروخت رفت [نزد طرف قرارداد] و گفت: ما این قرارداد را فسخ میکنیم چون من دیگر بعد از این نمیخواهم این کار را بکنم، و خواست یک عذرهایی بیاورد. خبر به هارون دادند.
گفت: حاضرش کنید. او را حاضر کردند. گفت: قضیه از چه قرار است؟ گفت من پیر شدهام، دیگر این کار از من ساخته نیست، فکر کردم اگر کار هم میخواهم بکنم کار دیگری باشد. هارون خبردار شد. گفت: راستش را بگو، چرا فروختی؟ گفت: راستش همین است. گفت: نه، من میدانم قضیه چیست. موسی بن جعفر خبردار شده که تو شترها را به من کرایه دادهای، و به تو گفته این کار، خلاف شرع است. انکار هم نکن، به خدا قسم اگر نبود آن سوابق زیادی که ما از سالیان دراز با خاندان تو داریم دستور میدادم همین جا اعدامت کنند.
📘 سیری در سیرۀ ائمۀ اطهار
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan