eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
650 ویدیو
230 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❀ ⃟ ⃟ ❀وصفِ‌مجموعه‌ی‌گل🌺༺‌‌‌• ای دل ، چو در خانه ی خمار گشادند می‌نوش، که از می گره ی کار گشادند در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین در کعبه مـرو ، چون در خمـار گشادند از خود بدرآ، در رخ خوبان نظـری کن در خان منشین چون در گلزار گشادند بنگر که دو صد مهر به یک ذره نمودند از یک سـر مـویی که ز رخسار گشادند تا باز گشادند سـر زلف ز رخسـار از روی جهان زلف شب تار گشادند تا مهـــر گیاهی ز گِل تیره برآید بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند تا لاله رخی در چمن آید به تماشا از چهـرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند از پرتو مُـل پردهٔ خورشید دریدند وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند تا کرد نسیـم سحـر آفـاق معطر در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند در گوش‌دلم‌گفت‌صبا دوش،عراقی در بند درِ خود ، که در یار گشادند چشـم سر اغیار ببستند ز غیرت آنگاه درِ مخـزن اسـرار گشادند «عراقی» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
❀ ⃟ ⃟ ❀وصفِ‌مجموعه‌ی‌گل🌺༺‌‌‌• ای دل ، چو در خانه ی خمار گشادند می‌نوش، که از می گره ی کار گشادند در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین در کعبه مـرو ، چون در خمـار گشادند از خود بدرآ، در رخ خوبان نظـری کن در خان منشین چون در گلزار گشادند بنگر که دو صد مهر به یک ذره نمودند از یک سـر مـویی که ز رخسار گشادند تا باز گشادند سـر زلف ز رخسـار از روی جهان زلف شب تار گشادند تا مهـــر گیاهی ز گِل تیره برآید بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند تا لاله رخی در چمن آید به تماشا از چهـرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند از پرتو مُـل پردهٔ خورشید دریدند وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند تا کرد نسیـم سحـر آفـاق معطر در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند در گوش‌دلم‌گفت‌صبا دوش،عراقی در بند درِ خود ، که در یار گشادند چشـم سر اغیار ببستند ز غیرت آنگاه درِ مخـزن اسـرار گشادند «عراقی» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
❀ ⃟ ⃟ ❀وصفِ‌مجموعه‌ی‌گل🌺༺‌‌‌• ای دل ، چو در خانه ی خمار گشادند می‌نوش، که از می گره ی کار گشادند در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین در کعبه مـرو ، چون در خمـار گشادند از خود بدرآ، در رخ خوبان نظـری کن در خان منشین چون در گلزار گشادند بنگر که دو صد مهر به یک ذره نمودند از یک سـر مـویی که ز رخسار گشادند تا باز گشادند سـر زلف ز رخسـار از روی جهان زلف شب تار گشادند تا مهـــر گیاهی ز گِل تیره برآید بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند تا لاله رخی در چمن آید به تماشا از چهـرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند از پرتو مُـل پردهٔ خورشید دریدند وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند تا کرد نسیـم سحـر آفـاق معطر در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند در گوش‌دلم‌گفت‌صبا دوش،عراقی در بند درِ خود ، که در یار گشادند چشـم سر اغیار ببستند ز غیرت آنگاه درِ مخـزن اسـرار گشادند «عراقی» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
❀ ⃟ ⃟ ❀وصفِ‌مجموعه‌ی‌گل🌺༺‌‌‌• ای دل ، چو در خانه ی خمار گشادند می‌نوش، که از می گره ی کار گشادند در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین در کعبه مـرو ، چون در خمـار گشادند از خود بدرآ، در رخ خوبان نظـری کن در خان منشین چون در گلزار گشادند بنگر که دو صد مهر به یک ذره نمودند از یک سـر مـویی که ز رخسار گشادند تا باز گشادند سـر زلف ز رخسـار از روی جهان زلف شب تار گشادند تا مهـــر گیاهی ز گِل تیره برآید بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند تا لاله رخی در چمن آید به تماشا از چهـرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند از پرتو مُـل پردهٔ خورشید دریدند وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند تا کرد نسیـم سحـر آفـاق معطر در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند در گوش‌دلم‌گفت‌صبا دوش،عراقی در بند درِ خود ، که در یار گشادند چشـم سر اغیار ببستند ز غیرت آنگاه درِ مخـزن اسـرار گشادند «عراقی» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 بیا کاین دل سر هـجران ندارد به‌جز وصلت دگر درمان ندارد به وصل خود دلم را شاد گردان که خسته طاقت هـجران ندارد بیا تا پیش روی تو بمـیرم که بی‌تو زندگانی آن ندارد چگونه بی‌تو بتوان زیست آخر؟ که بی‌ تو زیسـتن امـکان ندارد بمردم ز انتظار روز وصلت شب‌هجران‌مگر پایان ندارد؟ بیا تا روی خوب تو ببینم که‌مهر از ذره رخ پنهان ندارد ز من بپذیر، جانا، نیم جانی اگر چه قیمت چندان ندارد وصالت تا ز غم خونم نریزد عراقی را شبی مهمان ندارد ‌ ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه ی فرهنگ و هنر ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 بیا کاین دل سر هـجران ندارد به‌جز وصلت دگر درمان ندارد به وصل خود دلم را شاد گردان که خسته طاقت هـجران ندارد بیا تا پیش روی تو بمـیرم که بی‌تو زندگانی آن ندارد چگونه بی‌تو بتوان زیست آخر؟ که بی‌ تو زیسـتن امـکان ندارد بمردم ز انتظار روز وصلت شب‌هجران‌مگر پایان ندارد؟ بیا تا روی خوب تو ببینم که‌مهر از ذره رخ پنهان ندارد ز من بپذیر، جانا، نیم جانی اگر چه قیمت چندان ندارد وصالت تا ز غم خونم نریزد عراقی را شبی مهمان ندارد ‌ ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
بُود آیا که خرامـان ز درم بازآیی؟ گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟ نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی گذری کن: که خیالی شـدم از تنهـایی گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟ بس که سودای سرزلفِ‌تو پختم به‌خیال عاقـبت چون سر زلف تو شـدم سـودایی همه‌عالم به‌تو می‌بینم و این‌نیست‌عجب به که بیـنم؟ که تویـی چشــم مـرا بیـنایی پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید جز تو را نیسـت کنون در دل من گنجایی جز تو اندر نظــرم هــیچ کســی مـی‌نایـد وین‌عجب‌تر که‌توخود روی‌به‌کس‌ننمایی گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی» وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی