4_5873101888739607800.m4a
713K
گل آفتابگردان
قثه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
@Ghesehaye_koodakaneh
🍊🍎راستگویی🍎🍊
من راست میگم همیشه
دروغ سرم نمیشه
با ادب و احترام
میشنوم حرف بابام
هرچی میگه مامانم
من طالب همانم
نمیزنم حرف بد
تا کس بدش نیاید
با همه مهربانم
شیرین و خوش زبانم
#شعر
🍊
🍎🍊
🍊🍎🍊
🍎🍊🍎🍊
🍊🍎🍊🍎🍊
@Ghesehaye_koodakaneh
4_5875036513808416791.mp3
6.33M
📚 #قصه_صوتی
#عاقبت_دروغگو
🍏 @ghesehaye_koodakaneh🍎
کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‼️کپی برداری از مطالبِ کانال بدون ذکر نام کانال#جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
👈لطفا با انتشار مطالب با ذکر نام کانال ما را به دیگران معرفی نمایید.👇
@Ghesehaye_koodakaneh
4_6012844499460424613.m4a
3.23M
⛅️⛅️⛅️
#قصه « طاووس و لاک پشت» 🐢
#گوینده : مینا علیزاده( گوینده کشف استعداد برتر از اصفهان)
#تهیه کننده : فردین احمدی 🎧
#طراح : فردین احمدی
🍃🍃🍃🍃
@Ghesehaye_koodakaneh
#قصه_شب 👇
کلاغ خبرچین
@Ghesehaye_koodakaneh
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
در جنگلی بزرگ وزیبا ، حیوانات مهربان و مختلفی زندگی می کردند . یکی از این حیوانات کلاغ پُر سر و صدا و شلوغی بود که یک عادت زشت داشت و آن این بود که هر وقت ، کوچکترین اتفاقی در جنگل می افتاد و او متوجه می شد ، سریع پر می کشید به جنگل و شروع به قار قار می کرد و همه ی حیوانات را خبرمی کرد . هیچ کدام از حیوانات جنگل دل خوشی از کلاغ نداشتند .🐦😕
آن ها دیگر از دست او خسته شده بودند تا این که یک روز کلاغ خبر چین وقتی کنار رودخانه نشسته بود و داشت آب می خورد ، صدایی شنید . . . فیش ، فیش . . . بعد ، نگاهی به اطرافش انداخت و ناگهان مار بزرگی را دید که سرش را از آب بیرون آورده است . فیش ، فیشِ . . . کلاغ از دیدن مار خیلی ترسید ، از شدت وحشت ، تمام پرهای روی سرش ریخت و پا به فرار گذاشت.🐦😮🐍
کلاغ خبرچین ، همین طور پر زنان حرکت کرد تا بالاخره به لانه اش رسید . وقتی که به آینه نگاهی انداخت ، تازه فهمید که پرهای سرش ریخته است خیلی ناراحت شد و شرع به گریه کرد.🐦😢
طوطی دانا با دیدن کلاغ که روی سرش را با پارچه پوشانده بود شروع کرد به خندیدن . کلاغ با دیدن خنده های طوطی سریع پارچه را از روی سرش برداشت . طوطی با دیدن سر بدون پر کلاغ باز هم شروع به خندیدن کرد وگفت : پرهای سرت کجا رفته ؟ پس این همه گریه به خاطر کله ی کچلت بود ؟🤕😄
کلاغ ماجرای ترسش را برای طوطی بازگو کرد و طوطی هم با شنیدن حرف های کلاغ شروع به خندیدن کرد . کلاغ گفت : یعنی تو از ناراحتی من این قدر خوشحالی ؟😳😕😄
طوطی جواب داد : آخر همه ی حیوانات جنگل می دانند که مار آبی هیچ خطری ندارد و هیچ کس هم از مار آبی نمی ترسد اما تو آن قدر ترسیده ای که پرهای سرت هم ریخته است . اگر حیوانات جنگل بفهمند که چه اتفاقی افتاده است کلی می خندند .😰😄
کلاغ با شنیدن این جمله ها به التماس افتاد ، گریه می کرد و می گفت : طوطی جان خواهش می کنم این کار را نکن اگر حیوانات جنگل بفهمند که چه اتفاقی برایم افتاده آبرویم می رود.😰🐦
طوطی گفت : کلاغ جان یادت هست وقتی اتفاقی برای حیوانات جنگل می افتاد سریع پر می کشیدی و به همه جار می زدی و آبروی آن ها را می بردی ؟ حالا ببین اگر چنین بلایی بر سر خودت بیاید چه حالی پیدا می کنی !🗣
کلاغ کمی فکر کرد و گفت : حالا دیگر فهمیده ام که چه قدر اشتباه می کردم و چه قدر حیوانات را آزار می دادم خواهش می کنم آبروی مرا پیش حیوانات جنگل نبر؛ من هم قول می دهم که هرگز کار های گذشته را تکرار نکنم ، اصلاً تصمیم می گیرم که هر وقت پرهایم درآمد ، بروم و از تمام حیوانات جنگل عذر خواهی کنم .😔
طوطی دانا با دیدن حال و روز کلاغ و پشیمانی از رفتار گذشته اش به او قول داد که دارویی برایش درست کند تا هرچه زودتر پرهای سرش در بیایند.🐦
@Ghesehaye_koodakaneh
بهار کیه و بهار چیه.mp3
4.98M
#قصه_شب
بهار کیه و بهار چیه
بی بی گلاب پیرزن مهربون قصه هر روز میومد توی حیاط و به گل های پژمرده و خشک شده باغچه نگاه میکرد و میگفت...
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀
@Ghesehaye_koodakaneh
🚺🚹🚼
آموزش سوره #ناس
مقدمه :
آموزش قرآن بهتر است غير مستقيم و در قالب داستان باشد تا كودكان با تفسير ســوره مـورد نظـــــر كاملا " آشنا شوند ؛ از اين رو داستانـــي براي كودكــان تعــريف مي كنيم تا آمادگــي لازم را جهــت آموزش سوره ناس پيدا كنند.
توي داستان ما يه پسر بود كه اسمش سعيد بود. سعيد روي پله حياط خونشون نشسته بود و به توپ قشنگي كه پدرش براش خريده بود نگاه مي كــرد ناگهان يكي تو دلش پچ پچ كرد و گفت :سعيد برو توپ بردار بزن به شيشه اتاق تا شيشـه بشكنــه و با صداي شكستن شيشه همه رو بيدار كن ،آنوقت مي توني با برادرت بازي كني . سعيـــد گفت :بهتــــره همينكار رو انجام بدهم ، خوب فكريه !
همينكه مي خواست توپ رو برداره يكدفعه پرتش مي كنه روي زمين ! ياد حرف خانم مربي مي افته كه توي مهد قرآن گفته بود ،بچه ها هر موقع (( شيطون زشت و ناقلا )) اومد تو دلتون قلـقلـكتـون داد و خواست كه شما كارهاي بد انجام بدين سوره ناس رو بخونيد تا اون شيطــونه از شمـا دور دور بشه سعيد شروع كرد به خوندن سوره ناس و مامان صداش كرد سعيــد پســرم ؛بيــا بـرادرت بيــدار شــد، عصــرونه بخــوريد و مي تونـيد با هم بــازي كنيد . سعيد خيلي خوشحــال شد كه گــول شيطـــون رو نخورده بود و خدا را شكر كرد .
اهداف درس :
كارها را با نام خدا آغاز كنيم .
از شرو بدي وسوسه هاي شيطون به خداوند پناه مي بريم .
بعضي از انسانها هم ممكن است ما را به بدي دعوت كنند.
قرآن آموزان عزيز قادر به گفتن معاني كلمات زير مي باشند .
قل : بگو ، ناس : مردم ، الله : خداوند ، ملك : فرشتگان ، وسواس : وسوسه ها ، خناس : شيطان ، صدور : سينه ها
🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀🌹🎀
ارسال پیام توسط سرکار خانم حسین آبادی از اعضای گروه وکانال 💌
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
كودك را به عجله كردن،مجبور نكنيد.
زود باش.
دير شد.
ما همه منتظر تو هستيم.
مفهوم اين كلمات و جملات براي كودك اين است كه من بلد نيستم(عدم اعتماد به نفس)، من موفق نميشوم(عدم اعتماد به نفس)، من خوب نيستم(عدم عزت نفس).تصور كنيد همسر شما یکی از اين جملات را ده بار تكرار كند و هر بار صدايش را بالا تر ببرد.شما چه میكنيد؟ ابتدا نمیشنويد و سپس عصبانی ميشويد.
به عبارتی این جملات باعث نمیشوند كودك كارهايش را انجام دهد بلكه در او اضطراب و خشم توليد ميگردد.
#فرزند_پروری
@Ghesehaye_koodakaneh