رمزوارههای_نصیری_در_کتاب_الهدایة_الکبرى،_علی_عادل_زاده_و_عمیدرضا.pdf
900.9K
📜 رمزوارههای نصیری در کتاب الهدایة الکبرى
✍️ علی عادل زاده و عمیدرضا اکبری
مطالعات قرآن و حدیث، ش71، 1401ش.
امروزه تحقیقات متعددی جایگاه ویژه حسین بن حمدان خصیبی(د ۳۴۶ق یا ۳۵۸ق) را در شکلگیری و انسجام فرقه غالی نصیریه نمایانده، و از آرای غالیانه او در آثار سریاش بحث کردهاند. خصیبی در الهدایة الکبری عقاید نصیری خود را -مگر در بحث بابیت- کمتر به تصریح بیان داشته، و همین موجب شده برخی این اثر را پیراسته از غلو بدانند. نوشته پیش رو با بررسی تطبیقی میان روایات الهدایة و دیگر آثار نصیری پاسخگوی این پرسش است که آیا عقاید نصیری خصیبی در الهدایة نمود یافته است؟ در این مقاله ضمنِ بیانِ مشابهتهای گسترده میان الهدایة و آثار اختصاصی خصیبی مانند الرسالة، عقایدی چون ندای الوهیت امیرالمؤمنین (ع)، نامیرایی امامان، جایگاه خدایی شاهان ایران، حلول و تناسخ، خصوصاً در بخش مربوط به امامان در الهدایة نشانهیابی و رمزگشایی شده است. عمومی بودن کتاب الهدایة زمینه پردهپوشی نسبی مؤلف بوده است.
درهمین رابطه:
📜 آموزههای نصیری در رساله رجعت منسوب به مفضل در الهدایة
@gholow
دراسة حول شخصيّة جابر بن حيّان في التّراث الإسلاميّ
✍ ابراهیم جواد
https://mhedaiat.blogspot.com/2023/11/blog-post.html?m=1
خلاصة الدراسة:
1- إنّ الأدلّة على وجود شخصيّة حقيقيّة باسم جابر بن حيّان غير وافيةٍ للإثبات، ومن هنا فإنّ أصل وجود شخصيّة بهذه المواصفات أمر مشكوك.
2- التراث المنسوب إلى جابر بن حيّان ذو صلةٍ بأفكار الغلاة والباطنيّين والتراث الفلسفيّ والعلميّ اليونانيّ.
3- إنّ نسبة جابر بن حيان وملحقاته إلى دائرة خواصّ الإمام الصّادق عليه السّلام غير صحيحة؛ وتنافيها جملة من القرائن، منها: عدم ظهور أدلّة تاريخيّة كافية للإثبات، فساد المطالب المبثوثة في رسائل جابر بن حيّان من الجهة الشرعيّة، وعدم انسجام لغة ومطالب هذه الرّسائل مع لغة القرن الثّاني الهجريّ إجمالاً.
4- نسبة مساهمة الإمام الصّادق عليه السّلام في علم الكيمياء استناداً إلى تراث جابر بن حيّان غير صحيحة؛ فإنّ الدّلائل لا تفي بإثبات وجود هذه الشّخصية فضلاً عن ارتباطها بالإمام، بالإضافة إلى أنّ علم الكيمياء بصيغته السّابقة في القرون الأولى لا يخلو من شوائب التراث الباطنيّ وأفكار الغلوّ وغيرها من الاتجاهات الفكريّة في ذلك الوقت.
https://t.me/gholow2/1443
https://t.me/gholow2/103
https://t.me/gholow2/393
@gholow
بل عباد مكرمون.pdf
16.49M
بَل عِبادٌ مُکرَمون؛
دراسة قرآنیة وحدیثیة في نقد الغلوّ
✍ مظفر الشريفي
@Gholow
شعر دروغ منسوب به شافعی
در افواه و السنه، شعر غلوآمیزی به شافعی (د. ۲۰۴ق) نسبت داده میشود:
لو انّ المرتضى ابدى محلّه
لخرّ النّاس طرّا سجّدا له
كفى فى فضل مولينا علىّ
وقوع الشّك فيه انّه اللّه
ومات الشّافعى وليس يدرى
على ربّه ام ربّه اللّه
درباره این شعر توجه به نکات زیر لازم است:
۱. مخفی نیست که این شعر هیچ تناسبی با شخصیت شافعی ندارد. کافی است نگاهی به آثار شافعی بیندازیم و به نظر میرسد این امر بدیهی نیازمند اثبات نباشد.
۲. اشعار زیادی به شافعی منسوب شده که ساختگی است.
۳. منبع قابل اعتنایی برای انتساب این شعر به شافعی وجود ندارد. برخی از صوفیان متأخّر عامه -که مذهبشان با غلات شیعه آمیختگیها و بدهبستانهایی داشته- این شعر را به شافعی نسبت دادهاند. مثلاً میبدی (د. ۹۱۱ق) دو بیت اول را به شافعی نسبت داده است (دیوان امام علی، ص۱۸۵). کشفی ترمذی (د. ۱۰۶۱ق) هر سه بیت را به شافعی نسبت داده است (مناقب مرتضوى، ص۱۵). محمد دهدار شیرازی (د. ۱۰۱۶ق) بیت اول را به شافعی نسبت داده است (شرح خطبة البيان، ص۹۰) و در منابع متأخر دیگر نیز این انتساب دیده میشود که بنای احصاء نداریم و تعیین قدیمیترین منبع نیازمند جستجوی بیشتر است.
۴. ظاهراً این اشعار از طریق برخی شیعیان که با آثار تصوّف دمخور بودهاند، وارد فضای شیعی شده و کارکرد جدلی پیدا کرده است. مثلاً قاضی نور الله شوشتری (د. ۱۰۱۹ق) دو بیت نخست را به شافعی نسبت داده است (إحقاق الحق، ج۳، ص۳۴۶). در منابع جدلی دیگر نیز این ابیات تکرار شده است.
۵. جالب توجه است که بیت آخر که نام شافعی در آن آمده ضعیفتر از دو بیت پیشین است و با توجه به نبود آن در برخی منابع، احتمالاً جعل آن متأخّرتر است.
۶. نکته مهمّ این که ابن فوطی (د. ۷۲۳ق) که هم مقدمتر است و هم آشنایی بیشتری داشته، دو بیت نخست را به ادیب مشهور، خواجه عمید، ابوبکر علی بن الحسن قهستانی (زنده در ۴۳۵ق) نسبت داده است:
«وللعميد القهستاني في مدحه: لو أنّ المرتضى أبدى محلّه / لصار الناس طرّا أعبدا له / كفا في فضل مولانا عليّ / وقوع الشك فيه أنّه الله» (مجمع الآداب، ۵/ ۱۸۱)
۷. با توجه به شواهد ذکر شده انتساب شعر به شافعی مردود است. فارغ از نادرستی انتساب آن به شافعی -که اساساً از بزرگان اهل سنّت است-، محتوای شعر به ویژه بیت آخر آن فاسد است و معنای درستی که با توحید سازگار باشد، ندارد.
@Gholow
نقد مختصر مبانی غلو و تفویض - اکبری.mp3
7.69M
نقد مختصر مبانی غلو و تفویض
🎙عمیدرضا اکبری
گروه پاسخ اسلام
- 0:25 چیستی غلو و مرور عقاید غالیان
- 2:13 نمونه ریشههای غلو (التقاط، حشو، جهل، دنیاطلبی، تعمق به رأی)
- 8:40 معنای تفویض و نقد دیدگاه بر معاصران در این زمینه
- 17:44 نقد نمونه مستندات تفویض (معجزات/ مستندات با دلالت غیرمرتبط/ اخبار نامعتبر)
- 24:20 نمونه جعلیات
@gholow
دو تکیهگاه امیرالمومنین علیه السلام...
حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: رسول خدا صلوات الله علیه و آله سه روز پیش از وفاتش به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: سلام خدا بر تو باد ای پدر دو گل خوشبو. تو را به دو گل خوشبویم در همه دنیا [یعنی امام حسن و امام حسین] سفارش می کنم؛ زیرا به زودی دو رکن تو فرو می ریزد؛ و خداوند جانشین من بر تو است. هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفت، علی (ع) فرمود: این یکی از دو رکن من است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود و چون فاطمه از دنیا رفت، فرمود: این رکن دومی است که رسول خدا فرمود.
[و به قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن إبراهيم الحسني رحمه الله تعالى إملاء، قال: أخبرنا أبو أحمد محمد بن جعفرٍ الأنماطي، قال: حدثنا محمد ابن يونس البسامي، قال: حدثنا حماد بن عيسى، قال: حدثنا جعفر بن محمد ،عن أبيه عليهما السلام عن جابر بن عبد الله، قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قبل موته بثلاث وهو يقول لعلي بن أبي طالبٍ: سلام الله عليك أبا الريحانتين، أوصيك بريحانتي من الدنيا فعن قليلٍ ينهد ركناك، والله خليفتي عليك. فلما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، قال علي عليه السلام: هذا أحد ركني الذي قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فلما ماتت فاطمة عليها السلام، قال علي عليه السلام: هذا الركن الثاني الذي قال لي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.] (تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، الباب الخامس فی ذکر فضائل فاطمه و ما یتصل بذلک)
@gholow
هدایت شده از پایگاه جامع امامت
⚛الگوریتم اثبات تاریخی یک حقیقت مکتوم!
✍پژوهشگران، سنگینیِ وظیفه بازیابی حقیقت در موضوعات مکتوم تاریخی را بر دوش خود احساس میکنند؛ وظیفهای که جز از زاه کاوش تاریخی، تدارک دیده نمیشود. یکی از مهمترین موضوعات چالش برانگیز در طول تاریخ، رهگیری جرم و جنایاتی است که به صورت مخفیانه و غیررسمی انجام شده است. ماجرای شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز از رویدادهایی است که در طول تاریخ تلاشهای زیادی برای مخفی نگه داشتن آن وجود داشته است؛ زیرا این جنایت به دستور خلیفه وقت و توسط عاملان حکومت، علیه تنها یادگار مهمترین شخصیت حکومتی انجام گرفته است که حاکمان بعدی خود را جانشین او میدانستند.
👈این نوشته پاسخی علمی به قلم حجت الاسلام والمسلمین رسول #چگینی #پژوهشگر بنیاد بینالمللی امامت بر این #پرسش است.
🖇ادامه مطلب در پایگاه جامع اطلاعرسانی امامت
🌐https://emamat.org
🆔 @Emamat_IF
🆔 @Emamat_net
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#بنیاد_بینالمللی_امامت
تلگرام اینستاگرام آپارات
کانال نقد بندانی نیشابوری
https://eitaa.com/Bandani2
هدایت شده از نقد بندانی نیشابوری
وفات ام البنین، ۱۳ جمادی الثانی است؟!
بندانی نیشابوری در کتاب تقویم الشیعة نوشته است:
«۱۳ جمادى الثانى: وفات حضرت امّ البنين عليه السّلام. در اين روز در سال ۶۴ ه حضرت امّ البنين سلام اللَّه عليها و مادر قمر بنى هاشم عليه السّلام از دنيا رحلت فرمودند. (امّ البنين عليها السّلام سيّدة نساء العرب: ص ۸۴)»
متأسفانه بخش زیادی از کتاب تقویم الشیعه بندانی نیشابوری بر مبنای چنین جعلیات متأخری تنظیم شده است.
در منبع مورد استناد جناب بندانی، در روایتی بیاساس و ساختگی ادعا شده که در ۱۳ جمادی الثانی اعمش نزد امام سجاد ع بود که فضل بن العباس خبر وفات ام البنین را برای او آورد! ادعا شده وفات ام البنین در سال ۶۴ق بوده است.
سازندگان این قصهها فقط نامی از اعمش شنیده بودند و توجه نداشتهاند که اعمش در سال ۶۱ ق به دنیا آمده است و در آن زمان حدود ۳ سال داشته است! ضمن این که اعمش ساکن کوفه بوده است نه مدینه.
اعمش به واسطه برخی قصههای هیئتیپسند در بین روضهسازها نامی آشنا است، بدون آن که از شخصیت تاریخی و نقش برجستهاش در حدیث اهل سنت کمترین اطلاعی داشته باشند.
اما چرا قصهسازها این تاریخ را برای وفات ام البنین جعل کردهاند؟ روشن است چون دقیقاً ۱۰ روز پس از شهادت حضرت زهرا س بنا بر یکی از اقوال مشهور است. در این تاریخسازیها رعایت عدد ۱۰ قبل و بعد یک تاریخ مشهورتر کاملاً رایج است.
#تقویم_الشیعه
@Bandani2
دقت نظر مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی درباره انگارههای غالیانه درباره ولادت امامان (ع)
پیشتر مطلبی درباره چگونگی ولادت امامان در روایات غالیان منتشر کرده بودیم:
http://alasar.blog.ir/1397/12/03/mawled
اما اطلاع نداشتیم مرحوم سید جعفر مرتضى عاملی نیز در کتاب خود به این موضوع پرداخته است. (با تشکر از استاد علی راد برای معرفی این متن) در ادامه متن ایشان نقل میشود:
«ولادة الأئمة (عليهم السلام) في روايات الغلاة:
روي كما في بعض المصادر: "إنَّا معاشر الأوصياء لسنا نحمل في البطون، وإنما نحمل في الجنوب، ولا نخرج من الأرحام، وإنما نخرج من الفخذ الإيمن، لأننا نور الخ..".
وروي: أن فاطمة "عليها السلام" ولدت الحسن والحسين "عليهما السلام" من فخذها الأيمن، وأم كلثوم وزينب من فخذها الأيسر.
وهذه الرواية لا يصح الإعتماد عليها، بل يكذبها الواقع العملي لأمهات المعصومين "عليهم السلام"، لأنهن ـ كما نقرأ في كتب السيرة ـ كانت تبدو عليهن آثار الحمل في بطونهن، وكان يأتيهن الطلق، وكان يساعدهن في الولادة بعض النساء (قابلة أو غيرها) دون أن يلاحظن وجود هكذا أمور.
على أن الروايات تضمنت أن نساءهم كن يتولين أمر نسائهم، ولم يكن يسمح لغيرهن بالدخول في هذا الأمر، مبالغة في الستر وحفظاً لمعنى الكرامة والقداسة..
وورد أيضاً أنهم، كانوا يرون نوراً تضيء به الغرفة. والإمام يولد ساجداً، وطاهراً مطهراً.
هذه هي بعض الفوارق والتي لوحظت؛ وذكرتها النساء الحاضرات حين الولادة.. ولم يذكرن: أن الولادة كانت من الفخذ الأيمن أو الأيسر.
سؤال.. وجوابه:
ولكن لماذا أودع علماؤنا أمثال هذه الروايات التي لا تثبت أمام النقد في مصنفاتهم؟!
ونجيب بما يلي:
1 ـ إن الأحاديث في أن النبي وأهل البيت "عليهم السلام" أنوار، متواترة من حيث المعنى بلا ريب. ونحن نقرأ في الزيارة:
"أشهد أنك كنت نوراً في الأصلاب الشامخة، والأرحام المطهرة. لم تنجسك الجاهلية بأنجاسها، ولم تلبسك من مدلهمات ثيابها".
وهو يدل على أن الحمل كان في الأرحام، لا في غيرها.
2 ـ إن هذه الرواية لا اعتبار بها من حيث السند، فإنها من رواية الحسين بن حمدان، وهو من رؤساء الغلاة.
لكن ذلك لا يعني كذب كل ما يرويه غير الثقة، ولا يمكن نفي مضمونه بصورة قاطعة. ولكن لا يمكن أيضاً الحكم بثبوت المضمون الذي يرويه غير الثقة استناداً إلى خصوص قوله.
والمضمون هنا وإن كان مما يمكن حصوله في نفسه، رعاية لبعض المصالح.. لكن الدليل لا يكفي لإثبات هذا الحصول، بل الشواهد والمؤيدات تشير إلى خلافه كما تقدم.
3 ـ لعل المقصود بالحمل في الجنوب هو: أن الحمل لا يظهر على نسائهم "عليهم السلام"، لأنه يتحرك إلى الجنب، في داخل الرحم، ولا يتحرك إلى مقدم البطن، حتى لا يسبب ظهوره أي إحراج للأم الطاهرة أمام أولادها، ومعارفها، فيكون هذا من صنع الله تعالى لها ولهم، كرامة منه، واحتفاءً، وفضلاً، ولذلك خفي الحمل بالحجة "صلوات الله وسلامه عليه" على أعدائه، لطفاً منه تعالى، وتأييداً وتسديداً..
4 ـ ولو أغمضنا النظر عن كل ما ذكرناه، فلا بد أن نقول: لو صح أن الولادة كانت من الفخذ الأيمن، ولم يكن من زيادات الغلاة، فلا بد من رد علمه إلى أهله.»
📚 الصحيح من سيرة الإمام علي عليه السلام، ج۱، ص۷۱_۷۴
@Gholow
⚠️ خطبة البیان و غلو
(ویرایش دوم)
خطبة البیان از جمله خطبههای منسوب به امام علی (ع) است که علمای شیعه در صحت انتساب آن تردید ورزیده و در مقالاتی نقدش کردهاند؛ مانند:
- بیان الأئمة و خطبة البیان فی المیزان، سید جعفر مرتضی عاملی، ص43-125. نیز همو، کتاب جزیره خضراء.
- «رسالهای در بررسی اصالت خطبه البیان»، میرزا ابوالقاسم قمی (1230ق) تحقیق: محمدمهدی کرباسچی، سفینه، ش16، 1386.
- «خطبه البیان و غالی گری، از نظرگاه میرزای قمی» همایش بزرگداشت آیت اله علی دوانی، دوره 1، 1386ش.
- نقد متن حدیث، داود معماری، ص270 تا 284
- «خطبه البیان و خطبه های منسوب به امیرمؤمنان ع» مصطفی صادقی، علوم حدیث، ش33، 1383ش.
-«سید حسنی در خطبه البیان، از سند تا متن» نجم الدین طبسی، انتظار موعود، ش32، 1386ش.
-«معرفی و تصحیح نسخه خطی شرح خطبة البیان به روایت میرشریف آملی»، رضا اسدپور، پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی، شماره 5، 1396ش.
-«خطبه البیان و شطحیات عارفان»، رضا اسدپور، پژوهشنامه ادیان، ش3.
-«درباره خطبه البیان و حافظ رجب بُرسی»، باقر صدری نیا، یادنامۀ «پیر گلرنگ»، به کوشش محمد طاهری، نشر کتابخانۀ ادبیات
برای دهها مورد از اقوال عالمان نیز نک: کانال تصحیح الإعتقاد، از اینجا تا اینجا.
🔺مصادر:
این خطبه در هیچ مصدر امامی نیامده، و در مناقب ابن شهرآشوب نیز در شمار خطبههای امام علی (ع) از آن یاد نشده است. نخستین یادکرد از این نام در رسائل غالیانه جابر بن حیان (ق3) است (رسائل جابر ت مزیدی، ص90) ولی اطلاعات گسترده از آن شاید ابتدا در میراث خصیبی (ق4) قطب نصیریه است.
در المناقب (للعلوي)، ص184 آمده: «وسئل الخصيبي أبو عبد اللّه الحسين بن حمدان من أهل جنابلة عن أسماء خطب أمير المؤمنين عليه السّلام فذكر أنّ المأمون بن هارون الرشيد سأل الإمام عليّ بن موسى الرضا ع: أوّلها خطبة الإخلاص، وخطبة الوصيّة والعهد، وخطبة الزهراء، وخطبة البيان…»
شاگردان و پیروان خصیبی نیز این خطبه را ذکر و فرازهایی از آن نقل کردهاند (جنبلانی، الرسالة الجنبلانیة، ص9-16؛ جلی، الأندیة، ص331؛ طبرانی، المرشدة، 2016، ص6؛ المعارف، ص127-130 به چند طریق از محمد بن سنان و مفضل؛ عصمة الدولة، الرسالة المصریة، ص107، 108-111، 518).
از این خطبه متنهای متنوعی در دست است که اغلب آنها با یکدیگر متفاوت است؛ به گونهای که پارهای از متنها جز عنوان واحد شباهت و اشتراکی با بقیه ندارند و برخی نیز تنها دارای مقدمه و چند بند همسانند. گویی هر یک از این متنها به منزلۀ خطبه مستقلی است که عنوان واحدی بر آنها نهادهاند. چنانکه میان نقل رجب برسی در مشارق انوار الیقین با سه نسخۀ الزام الناصب از این خطبه همانندی اندکی دیده میشود.
در مقالۀ مسعود بیدآبادی، «نگاهی به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه» (علوم حدیث، ش25، 1381ش) آمده: «متن خطبة البیان در الإنسان الکامل عبدالرحمان بدوی (ص109-112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخ خطی اسماعیلی بدخشان (ش 185-186) از آن یاد کرده است. بنابراین، و پیداست که فاطمیان بدخشان نیز بدان ارج می نهادهاند. اسماعیلیه هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نمودهاند. در رساله تراب نامه از متون حروفیه نیز به خطبة البیان استشهاد شده است.»
گفتنی است ابن ناقه کوفی (م559) خطبهای ملاحمی با نام خطبه البیان را در ملحق نهج البلاغه آورده (ت محمدجعفر اسلامی، ص103-106؛ غزالی، سر العالمین، ص467، 472؛ نیز نک.: ابن عربی، الشجرة النعمانية، ص37) ولی ارتباطی با خطبة البیان مشهور امروزی ندارد.
👈بنابراین فعلاً قدیمیترین ریشه آن مربوط به نصیریه و اسماعیلیه است.
🔺نقد محتوایی
متن خطب نیز گواه بر ارتباط با فرق غالی است. خصوصاً آنکه فرازهای تناسخی آن در اخبار نصیریان بسیار رایج است (اکبری، نصیریه، ص358-364). آیات قرآن بارها پس از ذکر قصص امتهای پیشین تأکید میکند که رسولالله ص پیشتر آنجا نبوده یا ایشان و امتش پیش از وحی الاهی از آن قصص آگاه نبودهاند (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).
خطبة البیان غرائب بسیاری نیز افزوده است؛ مانند: «أنا قمر السرطان أنا شعر الزبرقان أنا أسد الشرة أنا سعد الزهرة أنا مشتري الكواكب أنا زحل الثواقب أنا كيوان الإمكان أنا عين الشرطين أنا عنق السبطين أنا حمل الإكليل أنا عطارد التعطيل أنا قوس العراك أنا فرقد السماك أنا مريخ الفرقان أنا عيون الميزان أنا... أنا جملة الأنعام أنا الصاد و الميم أنا علانية المعبود أنا مستنبط هود أنا نحلة الخليل أنا آية بني إسرائيل أنا مخاطب الكهف أنا الظاهر مع الأنبياء أنا صاحب الطور أنا باطن السرور أنا عتيد قاف…)
@gholow
... آشفتگیهای برخی از نسخههای موجود خطبة البیان آن قدر گسترده است که حتی نسبت دادن کل آن صرفاً به نصیریان نخستین مشکل است! گذشته از اغلاط ترکیبی بسیار و غرائب و اشکالات تاریخی و ناسازگار با قطعیات، این گونه تعابیر مبهم در متن خطبه بسیار است:
«كفكف الترويح و خدخد البلوع و تكلكل الهلوع و فدفد المذعور و ندند الديجور و نكس المنشور و عبس العبوس و كسكس الهموس و أجلب الناموس و دعدع الشقيق»
مروری مختصر بر گزیده اشکالات تاریخی
@gholow