🔰 هر که می خواهد به آدم و علم او، به نوح و تقوای او، به ابراهیم و بردباری او، به موسی و هیبت او و به عیسی و عبادت او بنگرد به ✨علی بن ابی طالب✨ بنگرد.
#عید_غدیر
#حدیث
#پوستر
🌺@Gilan_tanhamasir
عیدتون قشنگ😊✋🌸🍃
لحظه هاتون با یاد خدا زیبا و زیباتر🙏
روزتون زیبا 🌸
عید ولایت بر همگی مباارک🌺🌺
❤️@Gilan_tanhamasir
4_5868277519479736076.mp3
4.47M
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
🎤آهنگ #محسن_چاوشی
در وصف امام علی علیه السلام
💐@Gilan_tanhamasir
🎁 #اطلاعیه
🎈 #هدیه عید غدیر
🎊 با توجه به اهمیت جشن های عید غدیر، مجموعه تنهامسیرآرامش قصد داره که به 💥 5000 نفر 💥بدون قرعه کشی "عیدی" بده.😊😍
برای دریافت عیدی هرچه زودتر وارد کانال بشید:👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
👆✅ ساعت ۱۰ شب روز عید غدیر عیدی دادن شروع میشه😊 جانمونید!
#انتشار_عمومی
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
✅ نسخه pdf 💢 موضوع: متن نهايي طرح حمايت از حقوق کاربران #روشنگری #طرح_صیانت 🌐@Gilan_tanhamasir
📲 #اینفو / برخی پیامدهای طرح صیانت از فضای مجازی مجلس چیست؟
⭕️قالیباف: مسدودسازی اینستا و واتساپ برنامه مجلس نیست.
🌐@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت26 قبلا طرز حرف زدن آدم ها وطرز لباس پوشیدنشان، به خص
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت27
راحیل
وقتی پیامش را خواندم، هیجان زده شدم ضربان قلبم بالا رفت."حالا این چه قدر جدی گرفته است."وای اگر بگویدمی خواهم بیایم خواستگاری چه بگویم.خودم هم نمی دانستم بایدچی کار کنم.
گوشی را برداشتم تا برایش بنویسم ما به درد هم نمی خوریم، ولی نتوانستم، من عاشقش بودم و دلم نمی خواست از دستش بدهم. آن نگاه گیرا، صدای گرم، تیپ و هیکلش برایم آنقدر جذابیت و کشش داشت که دل از دست داده بودم.
این روزها دلم سرگردان بود. اشتهایم به غذا کم شده بودوتنهایی را می طلبیدم. فقط مادرم متوجه ی این بیتابی من شده بود. این را از نگاههایش می فهمیدم.
روی تخت نشسته بودم و زانوهایم را بغل کرده بودم.اسرا وارد اتاق شدو دستش را روی کلید برق گذاشت و پرسید:–خاموش کنم؟من و اسرا اتاق مشترک داشتیم.پرسیدم مامان کجاست؟ــ فکر کنم رفت توی اتاقش.ــ خاموش کن بگیر بخواب من میرم پیش مامان.باید با مادر حرف می زدم، فقط او می توانست آرامم کند و راهی نشانم دهد.
🌸🌸🌸
چند تقه به در زدم و داخل رفتم.مادرم سرش را از روی دفترچه ایی که دستش بود و چیزی که می نوشت بلند کردو گفت: –کاری داشتی؟قیافه ی مظلومی به خودم گرفتم و گفتم: –آمدم شب نشینی.لبخندی زدوگفت:–بیا تو دخترم.دفترش را بست و روی کتابخانهی گوشه ی اتاقش گذاشت وگفت: –برم واسه مهمونم یه چیزی بیارم بخوره.
من هم به شوخی گفتم:–زحمت نکشید امدیم خودتون رو ببینیم.
مادر با خنده بیرون رفت ومن با نگاهم رفتنش را تا دم در همراهی کردم. یه تاپ و شلوار ست پوشیده بود که خودش بافته بود.واقعا دربافتنی استاد بود.گاهی برای دیگران هم بافتنی انجام می داد با دستمز بالا. می گفت پول وقتی که پایشان گذاشته ام رامی گیرم.
همیشه خوش تیپ بود. وقتی آنقدر مرتب لباس می پوشید غم دلم را می گرفت کاش بابا بود.
نگاهی به دفتر روی کمد انداختم. اجازه نداشتم بخوانمش، مادر همیشه می گفت بعد از مرگم بخوانیدش، واسه همین از آن دفتر خوشم نمی آمد.مادرگاهی در این دفتر چیزایی می نوشت، خودش می گفت از دل گرفتگی ها، از تنهایی ها، از شادی ها و غم هایم می نویسم.
اتاقش بر عکس اتاق من و اسرا، خیلی ساده بود. پرده لیمویی با گل های سفید از پنجره آویزان کرده بودو فرشی که کل اتاق را می پوشاند.که البته الان قالی شویی بودوکف اتاق موکت بود.
تخت نداشت خودش دوست نداشت بخرد.
می گفت روی زمین راحتم.
🌺🌺🌺
چشمم به کتابی که روی زمین کناردستم بود افتاد، رویش با رنگ قرمز نوشته بود، "عطش"ورق زدم، نوشته بود:
"ای عشق همه بهانه از تو"برام جالب شد.
خط پایینش نوشته بود:
"...الهی برایمان گفته اند:
آنان که تو را شناختند تنها جسمشان در دنیا با مردم و قلبشان همیشه در نزد توحاضر است و اگر لحظه ایی ازتو چشم بربندند روحشان از شوق دیدارت در قالب جسم تاب نیاورد."
با خواندنش موهای بدنم سیخ شد، حالم دگرگون شد، نمی دانم چه شد، احساس کردم دوباره از خدا فاصله گرفته ام و این یک تلنگر بود.مادر با پیاله ایی پسته و بادام که توی یک پیش دستی گذاشته بود امد.کتاب را بستم و پرسیدم:
– کتابو تازه خریدید؟
ــ نه، خیلی وقته، یه بارم خوندمش، الان می خوام دوباره بخونمش.
ــ آخه ندیده بودمش تو کتابخونه.
_داخل کشو بود.حالا اگه می خوای تو اول بخونش.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
~♡~
[ #تلنگرانھ ]
هستے رفیق؟!
میخوایم یھ ڪوچولو حرف بزنیم باهمـ..🙂✋🏼
گاهے میرۍ یہ جا مهمونے
دیدۍ غذاڪم میاد!
صاحبخونہ بین اون همہ جمعیت
میاد بہت میگه:
اگہ میشہ تو غذا ڪم تر بخور
بذار بہ دیگران برسہ آخہ تو واسہمایے😉🍃
ولے اونا غریبہان...!
{وقتےواسہ #امامزمان باشے!}
آقا میگن ڪھ میشہ ڪمتر بخورے!؟
میشہ بیشتر سختے بڪشے!؟
بذار دیگران استفادہ ڪنند..
آخہ تو واسہ مایے☺️✌🏼
بچہها بیاین ڪارے ڪنیم
امام زمان(عج)
برنامہ هاشو روے ما پیادہ ڪنہ..✌🏼
#شبتون_مهدوی
🌸@Gilan_tanhamasir