📖صندوقچه گل رز
📜صفحه ۱۵ و ۱۶
✅️ریشه ام راهچمن
راهچمن جنگل سرسبزی که به روستای من صفا ببخشد، ندارد اما آب و هوایاش مطبوع است؛ روزهایش مَلَس و شبهایش خُنَک، با مردمانی خونگرم. پدرم « محمد» مؤمن، مردمدار، مهربان و مهماننواز بود. اهالی راهچمن به خاطر اخلاق و اسمش به پدرم احترام می گذاشتند. خانه ما جمع می شدند تا دیروقت با اقوام و خویشاوندان می نشستیم و حرف می زدیم. به خصوص شبهای زمستان دور کُرسی جمع می شدیم. چشم و گوشمان به دهانِ بزرگترها بود که از گذشته های دور بگویند، شاهنامه بخوانند، از رستم و سهراب بگویند، داستان تعریف کنند، از زندگیهایشان و از شکست و پیروزیهایشان حرف بزنند.
یادش بخیر، روزها و شبهای قشنگی بود! جای آن دورهمیها در زندگی امروز حسابی خالیست.
آن سالها، در زمستان چنان برف سنگینی میآمد که تا یک ماه بعد از عید هم، زمین سفیدپوش بود. چه صفایی داشت آن روزها! با هم سنّ و سالان خود جمع می شدیم و برف بازی می کردیم. گاهی بزرگترها هم قاطی ما میشدند.
آنقدر گلولههای برفی میساختیم و به هم میزدیم که از خستگی روی برف ولو می شدیم.
یکبار صبح از شدت سرما از خواب بیدار شدم و دیدم زمین یکسره سفیدپوش شده است. اولین بار بود که این همه برف میدیدم. برف چنان انبوه شده بود که درب اتاق به سمت حیاط باز نمیشد. بزرگترها را صدا کردیم و با پارو برف را کنار زدند و در باز شد. شال و کلاه کردم و با دوستان یک دل سیر برفبازی کردم. با سید عباس و بچّههای همسایه پارو برداشتیم رفتیم برفهای جلوی خانه ها راکنار زدیم تا مردم بتوانند رفت و آمد کنند. بعد به پشتبام رفتیم برف را پارو زدیم و ریختیم سمت کوچه.
پدرم گفت:« مراقب باشید برفها را که پارو می کنید، روی کسی نریزد.»
من هم سفارش پدرم را برای بچّهها تکرار میکردم که مراقب باشند.
پدرم کشاورز بود؛ چغندر و گندم کشت میکرد. قبل از ریزش برف، زمین را برای کشت گندم آماده می کردیم. گندم زیر برف می خوابید. بهار که از راه میرسید، همراه با شکوفهها و گلهای بهاری سبزههای گندم سر از خاک بیرون میزد. با آنکه کم سنّ و سال بودم، اما لازم بود همهجور به پدرم کمک کنم و به قول معروف عصای دستش باشم.
در راهچمن جای رودخانه خالی بود. پسر بچّهها عاشق آبتنیاند. دلمان میخواست بپریم داخل آب و با شیرجههای عجیب و غریب، دلی از عزا دربیاوریم؛ اما حیف که این نعمت را نداشتیم! در عوض قناتهای عمیق با آب پاک و زلال داشتیم که جگر سوختهی هر رهگذر تشنهای را خُنک میکرد، سیرابش میکرد و به او روحی تازه میبخشید. قنات های پُر عمق برای روستای من نعمت بزرگی بود. عمق قناتها به حدود ۱۵۰ متر میرسید.
آن روز را هنوز به یاد دارم. حدود دوازده سال داشتم. نمیدانم برای انجام چه کاری باید میرفتم داخل قنات. طناب را به کمرم بستم و رفتم. وسطها که رسیدم، ترس بَرَم داشت. تاریکتر از شب بود. انگار وارد قبری عمیق میشدم. هرچه میرفتم تمام نمیشد. وحشت تمام وجودم را گرفت. تنم به لرزه افتاد. پاهایم را زدم دو طرف دیوارهی قنات و نفسی عمیق کشیدم. پدرم و آنهایی که از بالا نگاه میکردند ترسیدند. گمان کردند که افتادم ته قنات.
صدا زدند:« علیاکبر، علیاکبر، افتادی؟» گفتم :« نه! نگران نباشید نیافتادم؛ اما میترسم بیشتر از این ادامه بدهم.» مرا بالا کشیدند. پدرم دستم را گرفت و بیرون آورد. خیلی محکم بغلم کرد و دقایقی هر دو ساکت بودیم.
به چشمانم نگاه کرد و گفت :« خیلی ترسیدم پسرم. اگر میافتادی؟ اگر طوریات میشد؟ جواب مادرت «ماهوَر» را چی میدادم؟ آخر من بهاش قول…
#صندوقچه_گل_رز
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
آخرین شب جمعه سال
و منی که دلم خیلی برای شما تنگ شده 😭💔
#شب_جمعه
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
سوره آل عمران (آیه ۱۳۹)
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
و [در انجام فرمانهایِ حق و در جهاد با دشمن] سستی نكنید و [از پیش آمدها و حوادث و سختیهایی كه به شما میرسد] اندوهگین مشوید كه شما اگر مؤمن باشید، برترید.
✏️با هنرمندی خانم فاطمه غفاری
#قرآن
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
﷽
دعای #روز_چهارم
💠 اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.
🌀خدایا نیرومندم فرما در آن روز بر به پا داشتن فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا کن مرا در آن روز برای انجام سپاسگزاریت به کـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان
#ماه_رمضان
#رمضان
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
142672_595.mp3
4.22M
📖 ترتیل سریع جزء چهارم قرآن کریم
🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
#ترتیل_جزء_چهارم
#ماه_رمضان
💢 حجم: ۴ مگابایت
⏰ زمان: ۳۴:۳۷
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
نکات کلیدی جزء چهارم🌹
#ماه_رمضان
#رمضان
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
یمن کشتیهای اسرائیل را تا اقیانوس هند تعقیب میکند
ارتش یمن:
🔹کشتیهای اسرائیلی را در اقیانوس هند نیز تعقیب میکنیم.
🔹از حرکت آنها به سمت دماغه امید نیک (در جنوب آفریقا) جلوگیری میکنیم.
#طوفان_الاقصى
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
جزئیات طراحی موشکِ ضد موشک سنگرشکن
🔹مشاور وزیر دفاع در امور پدافند هوایی: موشک دفاع از سامانهٔ در برد کم طراحی و تولید شده است.
🔹پس از رصد تهدیدات منطقهای به این نتیجه رسیدیم که رژیم صهیونیستی، بمبهای هدایتشونده GBU یا سنگرشکن را از فاصلههای دور به سمت اهداف پرتاب میکند.
🔹ما برای اینکه بتوانیم با این اقدام مقابله کنیم، موشک AGBU را طراحی کرده و بر روی سامانه سوار کردیم که محافظ خوبی خواهد بود.
🔸این موشک ویژه حفاظت از سامانهٔ پدافندی شهید آرمان طراحی شده است.
#ایران_قوی
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 خروش مردم تگزاس در حمایت از فلسطین
#غزه
#فلسطین
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجازه همسر برای روزه واجب رمضان نیاز است؟🤔
(مسئله۵)
#ماه_رمضان
#اجازه_همسر_روزه_رمضان
#احکام_رمضان🌙
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
💗 احمد آقا، مشاوری امین و اعزّ اشخاص برای امام بود
🔻رهبر انقلاب: به یاد دارم که امام دو مرتبه گفتند: احمد برای من #اعزّ_اشخاص است. آقای هاشمی نیز این مطلب را همان وقت در خطبههای نماز جمعه نقل کردند؛ چون اتّفاقاً هر دو دفعه با هم بودیم که این حرف را از امام شنیدیم.
🔹بار اوّل در سال پنجاه و هشت، به مناسبت جریانی که پسر یکی از آقایان، مشکل عاطفی برای پدرش درست کرده بود، امام سخنی به این مضمون گفتند که هر چند من احمد آقا را بسیار دوست دارم، اما چنانچه او را بگیرند یا بکشند، در باطنِ قلبم متأثّر نمیشوم یا تکان نمیخورم. حرف عجیبی بود که قوّت قلب امام را نشان میداد.
🔹بار دوم، همین اواخر بود که ایشان به مناسبتی در خلال صحبت گفتند - رسم امام این بود که حرفهایی را که میخواستند بزنند، گاهی مستقیم نمیگفتند؛ بلکه در خلال صحبت به شکلی وارد میکردند - احمد که اعزّ اشخاص در نظر من است، اگر مثلاً چنین کند، با او برخورد میکنم. بههرحال، اعزّ اشخاص بودند. ۱۳۷۴/۳/۱۱
🏴 سالروز درگذشت یادگار امام
📚 Farsi.Khamenei.ir
#یادگار_امام_خمینی(ره)
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯