eitaa logo
‌گـــــــادوانـــــ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2هزار ویدیو
8 فایل
📜بیانیه گام دوم انقلاب 🌏"گام دوم پیشبرد انقلاب را جوانان باید بردارند" #امام_خامنه_ای 🌖جهاد تبیین و روشنگری های سیاسی و فرهنگی ارتباط با ادمین @komeyl5484 @aslani70 کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/frontlineIR
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید | پدرِ قهرمانِ من 💗دقایقی همراه با فرزندان شهدا در مراسم سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب در روز اول فروردین ۱۴۰۳ در حسینیه امام خمینی 📚 Farsi.Khamenei.ir ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
⚘️همراهان و مخاطبین محترم؛ ضمن قدردانی از حضور پرمهر شما بزرگواران؛🌿 📚امشب صفحه ۲۹ و ۳۰ کتاب صندوقچه گل رز را به شما تقدیم مینماییم
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۲۹-۳۰ و به سمت خانه راه افتادیم. در طول راه گاهی به قنداقه ی بچه نگاه میکردم. به زهرا گفتم: «خانم، صورت بچه را باز کن ببینم اش؛ دلم آب شد! آخر هنوز چهره ی قشنگ پسرم را ندیده بودم زهرا گفت: نمیشه علی اکبر! بچه سرما میخوره.» حق داشت. روز تولد ابوالفضل هوا خیلی سرد بود. دهه ی اول اسفند انگار سرما به اوج خودش رسیده بود. با خودم گفتم: «مادر» است دیگر میترسد جگر گوشه اش سرما بخورد.» وارد کوچه که شدم چند تا از همسایه ها تا دم در آمدند و با همسرم خوش و بش کردند و تبریک گفتند بچه ها جلوی در ایستاده بودند و برای رسیدن ما لحظه شماری میکردند از ماشین پیاده شدم نرجس گفت: بابا! یک سری وسیله لازم داریم، برو تهیه کن.» گفتم: «بابا جان تا من ابوالفضل را یک دل سیر نبینم و نبوسم از جایم تکون نمی خورم. همگی رفتیم داخل اتاقی که برای زهرا خانم آماده کرده بودیم. بچه را خوب بغل کردم دل سیر بوسیدم؛ تحویل مادر خانم ام دادم و رفتم دنبال تهیه ی وسایل. برای تولدش یک دست لباس و پارچه ی نو برای قنداق آماده کرده بودم. روزی که رفتم بیمارستان آنها را با خودم بردم برای همه بچه هایم همین اندازه وسایل نو میخریدم مابقی روزها از لباسهای بچه های بزرگتر استفاده می کردم. روزگار سختی بود و به راحتی نمیشد لباسهای کودکانه خرید پول به سختی گیر می آمد و اگر برنامه ی دقیقی برایش نداشتیم به قول معروف کلاه مان پس معرکه بود. به همین خاطر هرگز از همسرم تقاضایی نمیکردم که مبادا دستش خالی باشد و خجالت بکشد و شرمندگی اش برایم بماند. عصر جمعه دوم اسفند ۱۳۶۴ دنیای ما به روی ماه ابوالفضل روشن شد. همه چیز آماده بود؛ خانه ای گرم و جایی نرم چای تازه دم روی سماور، عطر خورشت قیمه هم هوش از سر میبرد میوه و شیرینی روی میز چیده شده بود. عطر خوش اسپند توی ساختمان پیچیده بود به یاد لحظاتی افتادم که رزمنده ها را با عطر دود اسپند و عود و قرآن و صلوات به سوی جبهه ها راهی میکردیم. چند ماهی میشد که به خاطر وضع جسمی،ام به چنین مراسمی نرفته بودم سرجایم دراز کشیدم همه دورم جمع شدند مادرم خواهرم زن داداشم دخترانم نرگس و مرضیه و پسرانم داوود و مهدی منتظر دیدن روی مهمان شان بودند. مرضیه و نرگس هشت نه ساله بودند ولی با همان سن کم برای من سنگ تمام گذاشته بودند. وقت ناهار که شد همگی دور هم جمع شدیم غذای لذیذی را که عزیزانم آماده کرده بودند روی سفره چیدند. برای من سوپ هم درست کرده بودند. سرجای خودم نشستم و یک میز جلوی من گذاشتند غذایم را روی میز چیدند و آرام آرام خوردم بعد از ناهار و صرف چای و میوه داشت غروب میشد همگی دست به دست هم دادند و بچه را حمام کردند لباس نو پوشاندند و کنارم گذاشتند. علی اکبر بغل گوشش اذان گفت و طبق قرار قبلی نامش را ابوالفضل گذاشتیم. قضیه ی نامگذاری بر میگشت به دورانی که پسرم مهدی را باردار بودم خانوادگی داشتیم می رفتیم مشهد الرضا علیه السّلام آن ایام پسرم مهدی را حامله بودم. همسرم گفت: اگه بچه مان پسر باشد اسمش را مهدی میگذارم.» در همان سفر تصادف کردیم و من خیلی ترسیدم یکهو گفتم: «یا ابوالفضل!» درجا نجات پیدا کردیم به همسرم گفتم اسم این بچه را ابوالفضل بگذاریم.» گفت: «من نام مهدی را برایش انتخاب کرده ام؛ ان شاء الله خدا پسر دیگری به ما داد نامش را ابوالفضل میگذارم روزها و شب ها می گذشتند من خانه داری میکردم و علی اکبر به دنبال کسب روزی بود. بچه ها بعضی محصل و بعضی کنار دستم به بازی و شیطنت مشغول بودند. ابوالفضل هم زیبا و خوردنی شده بود کم کم عطر گل ها پیچید و بهار نزدیک شد. برگ درختان داشتند سبز میشدند گنجشک ها می آمدند و می رفتند. جیک جیک میکردند پرستوها دسته دسته از سفر باز میگشتند تا آمدن بهار را تبریک بگویند. و ابوالفضل در لابه لای این شلوغی ها جان می گرفت و رشد می‌کرد. نوروز ۱۳۶۵ از راه رسید. از دور و نزدیک برای‌مان مهمان آمد و ابوالفضل شد شیرینی محفل ما. ✍️نویسنده:هاجر پورواجد ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره توبه (آیه ۱۰۳) خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ از اموالشان زكاتی دریافت كن كه به سبب آن [نفوس و اموالشان را] پاك می‌كنی، و آنان را رشد و تكامل می‌دهی؛ و [به هنگام دریافت زكات‌] آنان را دعا كن؛ زیرا دعای تو مایه آرامش برای آنان است؛ و خدا شنوا و داناست. با هنرمندی خانم فاطمه غفاری ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
سلام ای صاحب دنیا کجایی؟ گل نرگس بگو مولا کجایی؟ جهان دلتنگ رویت گشته بنگر تو ای روشنگر شبها کجایی؟ دلیل ندبه خواندن صبح جمعه ها کجایی؟ تو ای ذکر همه لبها کجایی؟ سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
﷽ 🌙دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان🌙 اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ وَ حَرِّمْ عَلَيَّ فِيهِ السَّخَطَ وَ النِّيرَانَ بِعَوْنِكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ‏💫 💭خدایا،فرصت و لیاقت بندگی ات را در ماه مبارک رمضان به ما عطا بفرما🤲🏻 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
ساخت ماهواره‌برهای سنگین سریر و قائم در کشور رئیس سازمان فضایی ایران: 🔹ماهواره «پارس ۲» تا چند ماه آینده به پایان می‌رسد. ساخت ماهواره «ناهید ۳» را که یک ماهواره مخابراتی است به پایان رساندیم. 🔹طراحی و ساخت ماهواره‌برهای سنگین چون «سریر» و «قائم ۱۰۵ و ۱۲۰» را در دستور ساخت داریم. امیدواریم از سال آینده اولین پرتاب را از از ایستگاه زمینی چابهار انجام دهیم. 🔹سامان ۲ و ماهواره ظفر ۲ در دستور کار سازمان فضایی است. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
142971_690.mp3
4.16M
📖 ترتیل سریع جزء یازدهم قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی ❤️ 👌 💢 حجم: ۴.۱ مگابایت ⏰ زمان: ۳۳:۵۰ ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
نکات کلیدی جزء یازدهم🌹 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽ 🔵 این حجاب چیه به ما تحمیل شده؟! 📂 📂 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 ویژه سالروز شهادت شیخ احمد یاسین 🎥 نماهنگ | در خط مقدم ☝ لحظاتی از دیدار شیخ احمد یاسین بنیانگذار جنبش مقاومت اسلامی فلسطین با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ✏️ رهبر انقلاب: من اعتقاد دارم که شما، آقای شیخ احمد یاسین و این برادران و برادرانی که در فلسطین دارند جهاد می‌کنند در خطّ مقدم جنگ اسلام با کفر و جنگ حق با باطل هستند. ✏️ ما در آینده هیچ شکی نداریم... 👈 وعده‌ی خداوند راست است که فرمود: ولینصرن‌ الله‌ من‌ ینصره‌ ان‌الله‌ لقوی‌ عزیز. ➕ سخنان شیخ احمدیاسین خطاب به رهبر انقلاب 📚 Farsi.Khamenei.ir ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
🌿با سلام و عرض احترام به تمامی همراهان بزرگوار؛ امشب صفحه ۳۱ و ۳۲ از کتاب صندوقچه گل رز را تقدیم شما میکنیم🌼🍂🌼🍂
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۳۱-۳۲ یک روز از مدرسه ی مرضیه مرا خواستند باید می رفتم. ابوالفضل خیلی کوچک بود به دخترم گفتم مراقب بچه ها باش تا بروم و برگردم. داوود و مهدی خیلی با هم دعوا میکردند همان طور که می رفتم دل شوره داشتم می ترسیدم اتفاقی بیافتد. وقتی رسیدم مدرسه یک راست رفتم دفتر مدرسه. خانم مدیر گفت: دخترت درس نمیخونه معلم از دستش عصبانیه امروز هم مدرسه نیومده شما بگید تکلیف ماچیه؟ راست میگفت دخترم دوست نداشت به مدرسه برود. می گفت: «معلممان بچه ها را کتک میزند و بداخلاقی میکند دوست ندارم بروم. » تعهد دادم و برگشتم. مسیر مدرسه تا خانه را تقریباً دویدم .رسیدم درب منزل خانه ی ما طبقه ی چهارم بود همین که بالا را نگاه کردم دیدم ابوالفضل را نشانده اند داخل سبد و گذاشته اند کنار نرده با دیدن این منظره قلبم داشت از حرکت می ایستاد نفهمیدم پله ها را چطور رفتم بالا؛ بچه را گرفتم بغلم و آوردم داخل اتاق به دخترم گفتم برای چی گذاشتیش توی بالکن.» برادرانش را نشان داد و گفت: «آخه مامان این دو تا داشتند دعوا میکردند؛ ترسیدم زیر دست و پای اینها له بشه.» گفتم: «مادر جان زیر دست و پای داداشهایت می ماند بهتر از این بود که از طبقه ی چهارم بیفته پایین تا مدتها به یاد این صحنه که می افتادم تمام بدنم می لرزید. ابوالفضل را خدا حفظ کرد. سالی که ابوالفضل متولد شد من نه ساله بودم. روزهایی که مدرسه می رفتم بهم سخت میگذشت زود دلم برای داداش کوچولو تنگ میشد. اصلا از همان روزها با دل تنگی آشنا شدم لحظه شماری میکردم صدای زنگ آخر را بشنوم و بروم خانه کنار داداشم بنشینم و باهاش بازی کنم سریع وسایل ام را جمع وجور می کردم داخل کیفم می گذاشتم زنگ که میخورد، می دویدم سمت خانه دوستانم صدایم می زدند: «نرجس نرجس وایستا.» اما من به سرعت دور می شدم تا زودتر به خانه برسم دعا میکردم خواب نباشد تا بتوانم بغل اش کنم و دل سیر ببوسم اش اگر خواب بود اجازه نداشتم بهش دست بزنم کنارش می نشستم و فقط نگاهش میکردم روزها و شبها میگذشت ابوالفضل بزرگ و بزرگتر میشد. هنوز سه سالش تمام نشده بود که اتفاق دردناکی افتاد یادم است ایام امتحانات بود و من سخت درس میخواندم مادرم لباس ها را جمع کرد و به حیاط برد. تشت را از آب ولرم نیمه پر کرد، ابوالفضل را روی زیرانداز نشاند خودش هم روی چهارپایه ی پلاستیکی نشست و شروع کرد به شستن لباسها از پشت شیشه های عرق کرده ی اتاق نیم نگاهی به مادرم انداختم و رفتم سراغ درسهایم. چشمانم به کتاب و دلم پیش مادر بود در سرما و سوز داشت لباس میشست دلم میخواست کتاب را کنار بگذارم و به کمک مادرم بروم توی همین بده بستان ها ذهنم گیر کرده بود که یک باره صدای شیون و واویلای مادرم برخاست کتاب را پرت کردم و به سمت حیاط دویدم مادرم تاید و وایتکس را ریخته بود داخل تشت. اما نمی دانست که از وایتکس چقدر باقی مانده بود فقط داد میزد بچه ام .... وایتکس .... بچه ام وايتكس» ظرف وایتکس را نگاه که کردم. چیزی از مایع نمانده بود. یک هو حال بچه خراب شد. زدم توی سرم که بیچاره شدیم حتماً آن مایع کشنده را خورده بود که بدحال شده بود. گفتم ابوالفضلم از دست رفت. تا مادرم برود و چادر سرکند من دوچرخه را برداشتم و بچه را نشاندم و رساندم اش به درمانگاه همانطور که داشتم میرفتم جیغ و داد و فریاد مادرم را می شنیدم که میگفت به دادم برسید بچه ام از دست رفت.» تا مادرم برسد، دکتر، بچه را معاینه کرد و گفت: چیزی نیست فقط لبه ی ظرف وایتکس را به دهانش زده، خب بچه با این سن کم، تحمل بوی ماده ی بدبوی وایتکس را نداشته و بد حال شده.» ابوالفضل روی تخت بود و من هم کنارش نشسته بودم که مادرم سراسیمه رسید. ✍️نویسنده:هاجر پورواجد ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
سوره حجرات (آیه ۱۲) 🌷هدیه به علیرضا ابوطالبی يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها [در حقّ مردم‌] بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و [در اموری كه مردم پنهان ماندنش را خواهانند] تفحص و پی‌جویی نكنید، و از یكدیگر غیبت ننمایید، آیا احدی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ بی‌تردید [از این كار] نفرت دارید، از خدا پروا كنید كه خدا بسیار توبه‌پذیر و مهربان است. با هنرمندی خانم غفاری ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
❤️✋ این دل اگر کم است بگو سر بیاورم یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم خیلی خلاصه عرض کنم،دوست دارمت دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم❤️ السلام‌علیک‌یا‌ابا‌صالح‌المهدی ≽ ✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ❣ 🌹🍃🌹🍃 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان🌙✨ اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفیٖنَ. خدایا؛ مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بیارای و به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان و بر عدالت و انصاف وادارم کن و مرا در این ماه از هرچه می‌ترسم ایمنی ده به نگهداری‌ات ای نگهدارنده هراسندگان.
ایران حادثه تروریستی در مسکو را محکوم کرد سخنگوی وزارت خارجه: 🔹حمله تروریستی خونین و وحشیانه به یک مرکز تجاری در مسکو را که به کشته و مجروح شدن جمع زیادی از شهروندان روسیه منجر شد را شدیدا محکوم می‌کنیم.   🔹جمهوری اسلامی ایران در این حادثه تلخ خود را در  کنار روسیه می‌بیند. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمدید خودکار بیمه همگانی سلامت در سال ۱۴۰۳ 🔹مدیر عامل سازمان بیمه سلامت: بیش از۴۰ میلیون نفر در کشور بیمه سلامت هستند که برای تمدید بیمه خود نیازی به مراجعه حضوری ندارند. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
🔴خانوم الناز دارابیان قهرمان بازی‌های پاراآسیایی ۲۰۲۲ با انگشتری که رهبری بهشون هدیه داده بودن شرایط آزادی ۷ زندانی خانوم رو فراهم کردن. ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
142972_623.mp3
4.1M
📖 ترتیل سریع جزء دوازدهم قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی ❤️ 👌 💢 حجم: ۴ مگابایت ⏰ زمان: ۳۳:۱۹ ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات کلیدی جزء دوازدهم🌹 ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ 🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا