eitaa logo
‹ گُلمـــا 💚 ›
394 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
10 فایل
بسم الله✨ اینجا ؟ یه کلبه‌ی چوبی، وسط درختای سبز و بلند !🌳 یه خونواده ایم ؛ ازونا که « جنگی بیمه !😎» اولین انتشار کاملِ داستان رفاقتـی و خواندنـی #ملجـــاء🌸 • https://abzarek.ir/service-p/msg/2130574 اولین مرجع #کوتاه_صدا ‌کاری داشتین: @Reyhan764
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸آخر شب خوردنی های مختلف می‌آوردیم و تا نیمه‌های شب فیلم و سریال و... نگاه می کردیم 🔹همان زمان‌ها هم با خودم میگفتم چقدر به من خوش میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم واقعا هم همین‌طور بود. 🔸من با داشتن امین خوشبخت ‌ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی خصوصی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. مردی با این‌ همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد 🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را تحمیل کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم خودش با محبت مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود واقعا سیاست داشت در مهربانیـش.. 🌷
●ما از زمانی که عقد کردیم ماموریت‌های حمیدرضا به سوریه شروع شد. اگر اشتباه نکنم در طول این مدت زندگی مشترکمان، شش تا هفت بار سوریه رفت. هربار هم تقریبا ۴۰ تا ۵۰ روز ماموریتش طول می‌کشید ●حمیدرضا همان جلسه اول به من گفت که جزو نیروی سپاه قدس است. گفت حاج قاسم سلیمانی از ما خواسته‌ که خانواده‌هایتان باید در جریان این موضوع باشند به این دلیل که شما یک شهید زنده هستید و به خاطر رفت و آمدتان در مناطق درگیر جنگ باید هرلحظه منتظر شهادتتان باشید ●من زمان شهادت همسرم در سوریه بودم ‌✍راوی: همسر شهید 🌷 ●ولادت : 1367/10/17 ،اصفهان ●تاریخ شهادت : 1398/11/28 ،حلب ،سوریه
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و... با هم عقد اخوت خونده بودند... محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش.... اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت... محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد... یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و... بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست... الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این ... سمت راست: 🌷 سمت چپ: 🌷
به همه عزیزان سفارش می‌کنم به توجه ڪنند ڪہ نمـاز دربردارنده همه چیز است وقتی در اقامه‌ی نمــاز ؛ بنده‌ی عاشق در مقابل معشوق که همان پروردگار است می‌ایستد چقدر لذت‌بخش و زیبا می‌باشد ڪہ عاشــق صحبت و معشـوق گوش می‌نمـاید و به درخواست هایش پاسخ می‌دهد. ولادت : ۱۳۴۹ فریدونکنار شهادت : ۹۴/۰۹/۲۱ سوریه 🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🍃هدیه به روح شهدا صلوات 🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم به گفته مادرش، مراقبه‌ها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد . کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج ‌الحسین بود؛ کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین ‌شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید . 🌷