☘🍀#شهید علی صیاد شیرازی:
🌹دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛
🍃قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظب همان قدم اول باشی...
🌹 خاطرات #شهید علیرضا شهبازی
شهید تفحص است.
یکی از همان سبکبالانی است که ثابت کردند درِ باغ شهادت باز، باز است. امام رضایی به تمام معناست.
روی سنگ قبرش نوشتهاند:
توی این دنیای هستی که همش رو به فناست
من فقط یه دل دارم، اونم مال امام رضاست
مادرش میگفت:
خیلی دوست داشتم پسر داشته باشم.
یه سفر رفتیم مشهد، از امام رضا علیه السلام خواستم پسری بهم عنایت کنند تا اسمش رو بذارم رضا. نذر هم کردم؛ نذر مسجد محلّمون که معروفه به مسجد امام رضا علیه السلام... خدا رضا رو بهم داد.
رضا چند تا کبوتر سفید قشنگ داشت،
میگفت: مادر جون اینها کبوترهای حرم امام رضا علیه السلام هستند.
شبی که فرداش خبر شهادتش رو آوردند، خواب کبوترهاش رو دیدم.
ظهر فردا تماس گرفتند و خبر دادند که علیرضا کبوتر امام رضا علیه السلام شد.
🍃 #یادش_گرامی
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
🌊 #قایقران ۱۶ سالهی #اروند...
#بسیجی_شهید_رضا_آبروان
.
🔸بچهی جنگل بود.
اما توی آب عجیب مهارت و شجاعتی
از خودش نشون داده بود ؛ به طوری
که فرمانده لشکر وقت ( سردار مرتضی قربانی) شیفتهی شجاعت و مهارت
رضا شده بود.سال ۶۳ سن ۱۴ سالگی
رفت جبهه و تا سن ۱۶ سالگی هشت مرحله اعزام شد و بیش از ۲۴ ماه در جبهه ها حضور داشت.سرانجام در عملیات کربلای ۴ بشهادت رسید و پیکرش بعد ده سال بازگشت.
.
🔸روح مادر شاد ، اون روز که تو حیاطشون نشسته بودیم تعریف میکرد: هشت روز قبل از این که فرزندم به دنیا بیاید خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش را رضا بگذار ما هم اسمشو رضا گذاشتیم .در روز تشییع جنازه اش لباس رزم او راپوشیدم و به تشییع جنازه اش رفتم یاد روزی افتادم که می خواست به جبهه برود به او گفتم نمی خواهد بروی جبهه ولی در جواب به من گفت:« اگر برای یک بار به جبهه بیایی و آن جا را ببینی از خدا می خواهی که همه فرزندانت به جبهه بروند .
.
📩 #قسمتی از #وصیت_نامه #شهید :
به پدر و مادرم سفارش می کنم بعد از شهادتم دو رکعت نماز شکر به جا آورند.
سلطان تک چرخ !
عبداله از بچههای خیابان۱۷شهریور تهران بود
که مانند اغلب جوانان دههی شصتی ، عاشق
موتورسواری و تکچرخ زدن در خیابان بود!
ایستگاه مسجد سلمان خیابان ۱۷ شهریور،
هنوز خاطرات جولان عبدالله در خیابان و
تک چـرخ زدن هایش را خـوب به یـاد دارد.
او شهـره بود به این کار و دوستانـش لقبِ
« سلطان تک چرخ » را به او داده بودند.
اما سلطان تکچرخ ، با شروع جنگ ،
موتور را که عشق اولش بود، کنار گذاشت
و دنبال عشق بزرگتری رفت! حالا وقتش
رسیده بود که در مقابل دشمن بعثی ،
تک چرخ بزند .....
شهادت: ۱۶ تیرماه ۱۳۶۵
عملیات کربلای یک(مهران)
ولادت :۲۹بهمن ۱۳۴۴
#شهید عبدالله کربلایی حسین
#مزار شهید: بهشت زهرا (س) قطعه۵۳ ردیف۱۳۱شماره۱۸
🌹 #ام_المصائب
.
📷از دامن زن ؛ مرد
به معراج میرود، یعنی همین عکس.💚🙂
🏴 تبریک و تسلیت به این بانو
که طی یک سال مادر ۴ #شهید و مادر بزرگ
۷ #شهید و همسر #شهید شد...
#امان_از_دل_زینب
🔴میدانید شادی این عکس از کجاست؟
ام عبد السلام همسر شهید هنیه به خاطر بیماری قلبی در بیمارستان بستری بود. شهید رفت ملاقاتش و خبر شهادت سه فرزند و سه نوهاشان را به ایشان داد
همسر شهید نماز شکر خواند و این عکس یادگاری را با مرد مبارزش گرفت.
فقط خدا میداند این زنان چگونه درخت اسلام را آبیاری میکنند. خوشا به صبر و ایمان شما بانو
آری این تبسم و صمیمیت برای زمانیست که پدر خانه خبر شهادت شش فرزند دلبند را به مادر خانه داده است.🥲🌱
💢 #ننه_معصومه
پسرش #مجید که #شهید شد ،ننه معصومه شهر نمیومد از #روستا ، همش بالای یک تپه که جاده دیده میشد ساعت ها می ایستاد و منتظر پسرش بود.....
.
💢 افتاده شده بود ، یه اتاق بود پنجره کوتاه داشت جلوی پنجره حالت طاقچه بود همیشه می نشست اونجا منتظر. پیاده مسیر باغ تا خونه رو میرفت و همش میگفت با مجید اینجا گردو کاشتیم با #مجید اینجا چای خوردیم و ....سال ۱۳۹۶ دلتنگیش به پایان رسید و رفت پیش پسرش...شادی روحش صلوات.
#شهید_مجید_احمدی
🌸🍃هدیه به روح شهدا صلوات
🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
#خاطرات_شهید
به گفته مادرش، مراقبهها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد .
کسی که همهاش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج الحسین بود؛
کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید .
#شهید #محمدهادی_ذوالفقاری🌷
حسین به خوابم اومد... .
تا دیدمش شروع کردم سؤال کردن؛
گفتم: کجایی؟
گفت: در محضر سید الشهدا (ع)
یه کم ساکت شد؛ گفت: جز #شهادت هیچی به دردم نخورد... .
پرسیدم: نماز شب؟
گفت: برای رضای خدا نبود... میدونی فقط چیزی پذیرفته میشه که فقط و فقط برای رضای خدا باشه...!
گفتم: هیئت رفتن هات؟
گفت: کامل برای رضای خدا نبود... .
دیگه نگذاشت چیزی بپرسم، خودش ادامه داد که: شهادت من رو برد بالا
اگه #شهید نمیشدم، دست خالی بودم... خیلی کار دارم، اگه میمردم بدبخت میشدم...! نفس کشیدن هم باید برای رضای خدا باشه...!
به سختی صحبت میکرد، انگار اجازہ صحبت کردن نداشت. دوبارہ تأکید کرد:
جز شهادتم هیچی به دردم نخورد، اعمال دیگم برای دل خودم بود... .
آخرش هم گفت:
خیلی زود دیر میشه...!
بهش گفتم حسین جان سفارش منم بکن... خندید، هیچی نگفت، رفت... .
راوی: همسر شهید
#شهید_حسین_محرابی🌷
✨تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۵۶
🕯تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۵
✨مزار : بهشت رضا (ع)
🕯محل شهادت : حلب_سوریه
🍃هدیه به روح شهدا صلوات
🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهم
✍ خدا هم مشڪی پوش حسیـنه
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم....
او زودتر از من سرش رو آورد بالا....
بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!"
وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!"
خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت...
✍ راوی: همسرشهید
#شهید محمدحسین محمدخانی
✨https://eitaa.com/Golma8
در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان #شهیدزنده ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده ای
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت: شماره اش را بگیرم
وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت"
ذخیره کرده بود
گفت: از اول زندگی شریک هم بوده ایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش ترین دارایی ام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محله مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی بی زینب قبولش کند
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت الشهدا قرار دهم
#شهید جواد_جهانی