eitaa logo
غنچه های فاطمی
187 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
158 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️ 💐(ع) 🎨 ❤️ ما شیعه ها یه روز براتون حرم می سازیم😇🎊❣️🌈 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
💐 ویژه 🌹(ع) 💐 🌷 🌹آی بچه­ ها آی بچه­ ها داریم دوازده تا امام 🌺 که جدشون پیامبره اول علی مرتضاست 🌸دوم عزیز حیدره حسن(ع) امام دومه 🌼لقب گرفته مجتبی زهرا (س) نام مادرشه 🍀 باباش علی مرتضی(ع) تولد امام ما بود 🌹 نیمه­ ی ماه رمضون خوشحالی بود روی زمین 💐 گل می­بارید از آسمون این نوه ی کوچولو رو رسول (ص) 🌻 رو شونه­ هاش می­ذاشت مثل علی (ع) و فاطمه (س) 🌸اون رو یه دنیا دوست می­داشت حسن (ع) که بود مثل پدر 🌹 پاک و شجاع و بی ­ریا بعد شهادت علی (ع) شد جانشینِ مرتضی (ع) شاعر: خانم سادات هاشمی ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
💐 ویژه 🌹(ع) 💐 🌷 🌷پدرش بود علی(ع) مادرش فاطمه(س)بود مهربان مثل پدر خیر خواه همه بود بود او در همه عمر با بدی ها در جنگ و بدش می آمد از فریب و نیرنگ نگران اسلام نگران حق بود دل او در سینه آسمان حق بود راه او راه خدا صلح او مثل جهاد صلح او آزادی بر مسلمانان داد او گلی بود که از هر گلی بهتر بود بود زیبا خوشنام شکل پیغمبر(ص)بود💐 💠شاعر :جعفر ابراهیمی (شاهد)🌺 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
💐 ویژه 🌹(ع) 💐 🌷 دومین کبوتری دومین گل سپید🌷 بهتر از تو، مهربان در جهان کسی ندید🌷 بر سر یتیم‌ها سایه‌ی نوازشی🌷 با دلی پر از دعا غرق در نیایشی🌷 می‌رسد به گوش تو نغمه ی سلام ما🌷 هر کجا که مانده‌ای دومین امام ما🌷 غنچه‌ی محمدی توی باغ مخملی🌷 نام نیکویت حسن پاره‌ی تن علی🌷 🎍شاعر : علی بابا جانی ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: 🔴 دلسوزی پردردسر 🔴 ❇️ مقطع سنی: ب (اول، دوم، سوم) و ج (چهارم، پنجم، ششم)(شاید هم بزرگترها😉) 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📝 هدف:: - تعلیم ارزش نعمات به کودک - تعلیم کارکردن و سختی‌ها به عنوان نعمات الهی - آشنایی کودک با ادبیات کهن 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📖 خلاصه:: پادشاهی خدمتکاری دارد که او را دوست دارد. روزی او تصمیم میگیرد خدمتکار را به سفر ببرد ... ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
دلسوزی پردردسر.mp3
9.53M
بچه‌ها! قسمت اول داستان رو گوش کردید؟ 😃 به نظرتون در دریا چه اتفاقی میفته؟ غولوم و فِرزک چی میشن؟ حتما قسمت بعدی رو هم گوش کنید 🙃🙂 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
دلسوزی پردردسر، قسمت دوم.mp3
11.72M
بچه‌ها! قسمت دوم داستان رو گوش دادید؟😊 ❓به نظرتون کار کردن و سختی‌ کشیدن چه کمکی به ما میکنه؟ ❓بچه‌ها! فکر میکنید کسانی که به ما کار میدن، ما رو دوست ندارن یا دارن بهمون خوبی میکنن؟ مثلا پدر و مادر، معلم یا خدا که انجام بعضی کارها رو از ما خواسته آفرین! خودتون فکر کنید و با بابا و مامان هم مشورت کنید و برام صوت بگذارید!🏃‍♂🏃‍♂ منتظر شنیدن صدای همه‌ی شما هستم! 😍 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غنچه های فاطمی
👹 شیطان_شناسی 5 💥خب میدونم منتظر بودین که روشهای حمله کردن این ملعون رو بشناسیم😎 📌نمیدونم چجوری بگم
شیطان_شناسی 6 💥خب رفقا حمله از سمت عقب رو گفتیم اگه موافق باشین میخوایم حمله از سمت جلو(آینده)رو بررسی کنیم. 🔻خب حمله از جلو مثلا نسبت به آینده تو دلت ترس و نگرانی و دلشوره میندازه تا حالتو بد کنه،چشم نداره ببینه تو ارامش داری و حالت خوبه(حسوده دیگه) و کلا این حس ها باعث میشه ادم نتونه خوب عمل کنه و از خدا دور بشه، کسی که دلشوره داره یعنی عقلشو داده دسته شیطون،واقعا تا وقتی خدا هست و همه اتفاقات زیره نظره خدا میوفته دلشوره داشتن یه چیزه کلا بی معنیه(چون خدا که بد نمیخواد برا ادم)مومن همیشه شاده و ارامش داره چون به خدا نزدیکه (دلشوره‌داشتن‌‌همش‌از‌شیطونه) 👈🏻 یا مثلا بهت میگه:از کجا معلوم اخرتی باشه؟ از کجا معلوم حساب و کتابی باشه؟اینارو همش اخوندا ساختن و چرتو پرته...میگیره ایمانتو نسبت به معاد سست میکنه...واقعا ایمان نداشتن به معاد زندگی رو بی قانون و ادمو به حیوان به تمام معنا میکنه😟...جدی میگم.. شیطون یه حمله ی مهم دیگه ای که میکنه اینه که یه هدفه مزخرف و بدرد نخور میندازه تو سرمون این نکته مهم رو توی پارت بعدی اساسی در موردش توضیح میدم چون خیلی مهمه و خییییلی از ادماهم درگیرش هستن🙂 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
شگفتانه پیش روست😍😍 بعداز دوسال انتظـــــــــــــــــــــار😊😊 هم اکنون در👇👇 نمایشگاه بین المللی قرآن کریم❤️ با حضور 📆زمان: پانزدهم ماه رمضان به مدت ۱۲روز 📌مکان: تهران، مصلی امام خمینی (ره) بخشموسسات جنب ستون ۱۲۵ ⏰ساعت ۲۳:۳٠_۱۷:٠٠ منتظر حضورگرمتان هستیم😍
🌸 🌺 ز حــُسن روی مـــــاھش 🌺 عالـــم گلستـــــان شـده 🌺 محمـــــــــد مصطفــــی 🌺 شــادان و خنــدان شده 🌺 امــام دومیــــن اســـت 🌺 چـــراغ راه دیـــن است 🌺 از طــــرف خـــــــداوند 🌺 رھبـــــــر مؤمنـین است 🌺 نیـــمه ی مـــــاه خـــــدا 🌺 میــــلاد مسعود او است 🌺 چھـــــره ی پــــــر نور او 🌺 چقدر چقدر قشنـگ است ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختران روزه اولی دیشب در میدان امام ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
غنچه های فاطمی
#رمان #مجتبی_و_محیا #قسمت_دوازدهم مجتبی پرسید: «یعنی مقام امامت این‌قدر مقام بالاییه؟» مامان فهی
مجتبی پرسید: «پس امامان ما جایگاه بزرگی پیش خدا دارن؟» مامان فهیمه گفت: «بله. برای همین ما وظیفه داریم امامانمون مخصوصاً امام زمانمون رو بشناسیم؛ چون ایشون راهنما و پیشوای ما هستن.» محیا حدیث «هر کس امام زمان خویش را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.» را خواند و پرسید: «پس معنی حدیث اینه که اگرم ا راهنما و پیشوامون رو نشناسیم، نمیتونیم هدایت بشیم. درسته؟» مامان فهیمه گفت: «دقیقاً دختر قشنگم! اما شناخت ظاهر امام ملاک هدایت نیست. خیلی ها زمان امام علی علیه السلام زندگی می‌کردند و از ظاهر، ایشون رو می‌شناختن؛ اما چون مقام امامت رو درک نمی کردن گمراه شدن.» مجتبی گفت: «چطوری اماممون رو بشناسیم؟» مامان فهیمه جواب داد: «اگر همت کنی، خدا خودش درهای شناخت رو به روتون باز می‌کنه. مثل همین آیه که جواب تعدادی از سوالاتتون رو داد.» مجتبی گفت: «درست میگی مامان. مثلاً این‌که امام معصومه و اگر معصوم نبود؛ نمی‌شد ازش پیروی کرد.» مامان فهیمه گفت: «احسنت. حالا پاشیم نماز عصرمون رو بخونیم. بعد هم شما برید سراغ نامه‌هاتون. ان‌شاالله با نامه‌ها دری از شناخت به روی شما باز بشه.» نزدیک افطار بود؛ اما هنوز مجتبی از اتاقش بیرون نیامده بود. بابا حسن کمی زودتر به خانه برگشته بود. محیا و مامان فهیمه مشغول تهیه‌ی افطار بودند. چهره‌ی محیا نشان می‌داد که نامه‌اش را به خوبی رسانده است. باباحسن رو به مامان فهیمه کرد و گفت: «تا شما سفره افطار رو پهن می‌کنید من برم پیش مجتبی.» داســـــــتان ادامـــــــــــــه داره... 📚📚📚📚📚📚📚 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
غنچه های فاطمی
#رمان #مجتبی_و_محیا #قسمت_سیزدهم مجتبی پرسید: «پس امامان ما جایگاه بزرگی پیش خدا دارن؟» مامان فهی
محیا با شیطنت دخترانه‌ای گفت: «حرف های پدر و پسری دارید؟!» بعد لبخندی زد و از کنار بابا رد شد. باباحسن به سمت محیا رفت، پیشانی‌اش را بوسید و گفت: «مثل شما و مامان که حرف های مادر و دختری دارید.» گونه‌های محیا از محبت پدر سرخ شد. بابا حسن ضربه‌ی آرام به در اتاق مجتبی زد و گفت: «سلام پسرم!» مجتبی که دور‌تادور اتاقش را از کاغذ‌های مچاله شده پر کرده بود، از روی صندلی میز تحریرش بلند شد و گفت: «سلام بابایی. بفرمایید.» بابا حسن پرسید: «حالت چطوره؟ روبه‌راهی؟» نگاهی به کاغذ ها انداخت و گفت: «خوب نیستم. هنوز نمی‌دونم مخاطب نامه من کیه! اصلا انگار اولین باره که درباره امام زمان(عج) فکر میکنم.» بابا حسن لبخندی زد و گفت: «اینکه خیلی خوبه!» مجتبی با تعجب پرسید: «چی خوبه؟» باباحسن جواب داد: «همین که فهمیدی نمی‌دونی. همین که نسبت به دانستنت دچار شک و تردید شدی. این‌ها همه نشانه رشد و بلوغ فکریه. این مرحله خوبیه؛ اما سرانجام خوبی نیست.» داســـــــتان ادامـــــــــــــه داره... 📚📚📚📚📚📚📚 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
سلاااااام رفقای عزیز میلاد با سرسعادت امام مجتبی علیه السلام رو به تک تک شما تبریک میگیم. 🎊🎀🎈🎊🎀🎈🎊🎀🎈 اگه با داستان همراه بوده باشین تا حدودی شخصیت نازنین امام حسن مجتبی علیه السلام رو به خوبی شناختین🤩🤩🤩 ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..‌. ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━
فکرکردن ┏━━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @aamerin_ir ┗━━━ 👼🏻🌙 ━━