『حـَلـٓیڣؖ❥』
راسش منم این استوری رو دیدم ولی چون یکم که نه خیلی بدم اومد از حرفش نفرستادم
😕❤️میفهمم.... منم خیلی خوشم نیومد... ولی خوب گذاشتم...
『حـَلـٓیڣؖ❥』
فکر کنم دیگه میخوان نسازن
😄گاندو رو که قول دادن حداقل ۵ سری بسازن ..
یعنی من توی یه مصاحبه شنیدم...
ولی فک کنم این پایان مربوط به گاندو ۳ بود..
『حـَلـٓیڣؖ❥』
😄گاندو رو که قول دادن حداقل ۵ سری بسازن .. یعنی من توی یه مصاحبه شنیدم... ولی فک کنم این پایان مربو
نمیدونم
منم شنیده بودم قراره خیلی بسازن ولی آخه الانم دارن خیلی سفت و سخت خدافظی میکنن
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_صد_و_دوازده
#رها
$ آفرین ... پس دفعه دیگه با یه اسلحه شیک میبینمت😄
٪ بله😎
٪ فقط قولت یادت نره😐
$ چه قولی؟؟
٪ بهم گفتی اگر تیر اندازی یادبگیری اول باید بریم میدون تیر😁
بعد هم گفتی یه کادوی شیک طلبم..
$ خیلی خوب... تو مجوز بگیر .. چشم😄
یک ساعتی اونجا موندم ...
بعد یه راست رفتم کلاس تیر اندازی..
باورم نمیشد...
اسمم رو خوندن و بعد از طی کردن دوره ده روزه و البته سخت و فشرده مجوز گرفتم برای تیراندازی😍
پوست خودم نمیگنجیدم...
تاکسی گرفتم رسیدم خونه...
صبح روز بعد😄...
آماده شدم ... اول باید میرفتم جلسه حراست..
استرس داشتم...
چون اقای راد اصلا قابل پیش بینی نبود..
بالاخره سوار ماشین شدم و رسیدم ...
٪ سلام ... ببخشید دیر شد...
حدودا ۲ ساعت طول کشید...
خیلی سعی کرد توجیح کنه....
اما همه چیز به نفع من بود...
و بالاخره مردود و اخراج شد...
خواستم از در دانشگاه برم بیرون که صدام کرد.
♤ خانم حسینی.. خواهش میکنم چند لحظه صبر کنید
٪ بفرمائید......
♤ از الان به بعد ما دیگه هم دانشگاهی نیستیم....
من میدونم شما شهرستانی هستین..
حتما وضعیت خوبی ندارین..
٪ یعنی چی؟؟؟ به شما چه مربوطه..
گل و شیرینی دستش رو داد دستم..
♤ من میتونم خوشبختتون کنم..... از نظر مالی ... آرامش.. اسایش ....
هرچی که تو یا خونوادت بخوایید فراهم میکنم
با من ازدواج میکنی؟؟؟
نفسم بالا نمیومد....
به قلبم... روحم... تنم... جسمم.... زندگیم... خانوادم..
به همه چیزم توهین شده بود....
گل رو پرت کردم تو صورتش..
شیرینی رو انداختم زمین..
هرچی نفرت داشتم با اشک چشمام نشون دادم..
سرم رو انداختم پایین...
رفتم از در دانشگاه بیرون..
دنبالم دوید..
برگشتم ..
٪ خوب گوشات رو باز کن ... ببین چی دارم بهت میگم ...
از سر همون برادری که دوروز پیش اومد اینجا یه دونه توی شهرستان دارم..
فقط به حرمت چادری که روی سرم یه لطف در حقت میکنم و چیزی بهش نمیگم...
اونم نه به خاطر خود خاک بر سرت....
فقط به خاطر خودش...
چون میدونم اگر بدونه تو چه اهانتی به من کردی زندت نمیزاره...
درضمن ... یه بار دیگه اسم من رو روی زبون کثیفت بیاری اون وقت طرف حسابت من نیستم....
تو پیش خودت چی فک کردی؟؟؟
خوابوند زیر گوشم...
یه لحظه هم اونجا نموندم...
دوون دوون به سمت اداره رفتم...
تا خود اونجا اشک ریختم و دویدم...
صورتم کبود شده بود..
شاره رسول رو گرفتم..
صدای گریم سر به فلک میکشید...
٪ الوووووو... رسول😭
$ الو... معلوم هست کجایی؟؟؟ رضا دم دانشگاه منتطره..
٪ رسول بیا... بیا پایین..
$ تو اینجا چی کار میکنی...
٪ رسسسسووووللل ... فقط.. بیا پایین...
『حـَلـٓیڣؖ❥』
پست جدید #علی_افشار #همراه_گاندو @GandoNottostop
😂ما از خودمونم خبر نداریم داداش..
چه برسه از تو..😅🤣
『حـَلـٓیڣؖ❥』
فقط آهنگکم داشت😂🤣
😑بار اخرتونه با رمانای من شوخی میکنید😂😂😂
پ.ن شوخی کردیما😂❤️