『حـَلـٓیڣؖ❥』
✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨ بچه ها دقیق بررسی کنید... هنوز از ایران خارج نشده.... مراسم بله
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_پنجاه_و_دو
#محمد
در گیر کار بودیم..
بیخیال همه چی که ن...
اما خوب.. تمرکز روی پایان این پرونده بود...!
باید رد شهرزاد رئوف رو میزدیم...
€ چی شد بچه ها؟؟
¥ آقا نقطه دقیقی مشخص نیست...
اما همینقدر میدونیم که از ایران خارج نشده!!
€ از کجا میدونی وقتی ردی ازش نیست؟؟
¥ مسعود از فرانسه خبر داده راکس چند روزه با یه خط توی ایران در ارتباطه...
این که اون کیع مشخص نیست..
اما امکان اینکه شهرزاد رئوف باشه زیاده..
€ بچه ها دقیق بررسی کنید!..
حدسی ن ها!!!
برای ما ... حتی اگر یه درصد هم روی قضیه ای شک دارید قابل قبول نیست..
با اطمینان کامل ... کار رو پیش ببرید...
÷ چشم آقا..
€ بچه ها... اگه بتونین یه ردی از این خانم پیدا کنید... یه تشویقی..اوم.. توپ واستون رد میکنم
منم برم چند تا کار دارم... بعد هم باید برم پیش رسول...
¥ رسول؟؟😳
÷ پیش رسول چرا؟؟😯
€ ام... مراسم بله برونشونه...!!
¥ مراسم بله برون رسول؟؟؟😳
÷ بله برون... آقا رسول بله برون نداشت..):
□ چی میگین؟؟ بله برون رسول😐😳
¥ یعنی... واقعا که ما نامحرم بودیم؟؟
÷ اصلا من تعجب میکنم... رفیق آدم بله برونشه بعد ما اینجا باشیم..
€ بچههه هااااا😐 چه خبره؟؟؟
کل سایت رو خبر کردین...
بابا گفتم میرم پیش رسول...
بله برون اون که نیست..
بله برون داوود...
اگه شد یه سر میرم اونجا دعوتیم...
¥ داوود هم نامرده... ما نباید اونجا بودیم؟؟؟
÷ سعید جان.. عوضش عروسی تو دعوتش نمیکنیم...
¥ باز تو شیرین بازیت گل کرد😐
€ بچه.. من چی میگم.. شما چه میکنین..
حواستون به کار باشه..
¥ چشم چشم...
.................................................................
€ سلام...
£ علیک سلام... خسته نباشی... این وقت روز؟؟
خونه!!؟؟
راه گم کردی محمد جان😄؟!
€ الان چند روزه که درگیر کار بودم...
گفتم امروز رو بیام استراحت و البته ۲ دلیل دیگه هم داره!!
£ چه دلیلی؟؟؟
€ اول اینکه دلم براتون تنگ شده بود😁
دوم اینکه شب مراسم بله برون داریم...
£ بله برون؟؟؟😧
€ وا.. عطیه... زنگ زدن به خودت هم که گفتن..
£ محمد جان گفتن.. اما من که قول ندادم..
€ پس چی؟؟
£ محمد بزرگ ترن همه...
آخه ما برای چی بریم؟؟
€ زشته خوب دعوت کردن...
£ من که از مهمونی بدم نمیاد😅
وضعیتم جوریه که..
€ هیچ بهونه ای قبول نیست..😁
£ عه؟؟
€ بله... من میرم یه استراحتی بکنم..
ناهار چی داریم؟؟
£ از ناهار خبری نیست😄!!
€ عه؟؟
£ این به اون در..
€ خیلی خوب.. پس ناهار مهمون من..
شماهم شب مهمونی ؟!
£ کوتاه اومدی؟!😄
€ چه میشه کرد😅😁
......................................................
€ دیر شد هاااا..
£ اومدم..
€ به به.. بریم؟!
£ ن محمد.. صبر کن..
€ بله؟؟
£ دست خالی که نمیشه..
€ یه سوال فنی!
£ بفرمایید😄
€ اگه بخوایم چیزی بخریم باید خونه بمونیم؟!
£ بدجنس😕😁
€ بریم .. دیر شد😅
تو راه یه جعبه شیرینی خریدیم..
وقتی که رسیدیم ظاهرا تصمیمات رو گرفته بودن...
تعداد مهمون هاشون زیاد نبود...
اما خوب.. چند تا از فامیل و اقوام سردار هم دعوت بودن...
قرار بود هفته آینده عقد ببندن..
برای داوود خوشحال بودم..
واقعا صبور بود...
بالاخره به چیزی که میخواست رسید😄
€ آقا داوود..
& جانم آقا؟؟؟
بغلش کردم...
€ مبارک باشه... خیلی برات خوشحالم😄
& ممنون آقا😅.. ایشالا جبران کنیم.. دامادی پسر شما😅
€ اوووه.. داوود؟؟ این حرفت مثل اون نذر رسول بود ها!!😅
حالا تو بزار به دنیا بیاد..
بعد دامادش کن..
& انشالله..
€ تبریک رها خانم...
٪ ممنون آقا محمد... زحمت کشیدید...
€ بالاخره .. این جر و بحث های تو و رسول به عروس شدن شما خاتمه یافت؟؟ هان😁
&نخیر.. اینجوری که معلومه هنوز ادامه داره😄😂
€ چطور؟؟
$ داوود جان بشین دیگه خسته شدی😐..
€ آقا رسول ایشالا دامادی شما..
٪ آهان... آیی.. آی.. یعنی داغ این حرف که باید به تو بزنن رو دلم مونده بودم😂.. آقا محمد فک کنم خیلی طولی نکشه..
€ عه؟؟ رسول😯
$ ن آقا بی خود میگهه😕
٪ من که میدونم دل تو کجا گیره رسول خان..
$ رها خانم زشته جلو بزرگ تراا😰
¤ خودم واست آستین بالا میزنم 😘😁
پ.ن 😂رسول هم راهی شداااا
✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨
کار خودته رسول....
جمع کنید این مسخره بازی ها روووووو
این چیزیه که اونا تو مغزت کردن.....
کو ؟؟ کجاس؟؟ من که نمیبینم....
اجازه نمیدیم.....