eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
297 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا🤩💋 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_سی_ام #رسول وارد خونه شدم☺️🌹 دیدم کسی توی حال نیست... $ ره
به نام خدا❤️😍 تا من رو دید دفترش رو بست...😂 زل زد تو چشام😐 با یه حالت ملتمسانه ای گفت😢 ٪ علی کجاست؟؟ رسول ا یین صدای علی بود کجاست😢؟! $ تو گوشی😂❤️ ٪ مسخره😐😐 میگم علی کو؟!🤨 $ خودتی 😐😐 خو زنگ زده😂🦋 گوشی رو دید😁🖤 ٪ الو سلام ... علی خودتی😏..! ¤ سلام خوشگل خانم😘 بیدار شدی😂❤️ ٪ خوبی دیوونه؟!😐... آره آره ... بیدارم . فقط علی میشه یه قولی بهم بدی😢 ¤ تو جون بخواه☺️🌹 ٪ صدای خودت رو موقع صدا زدن من ضبط کن😅میخوام هر روز با صدای تو بیدار شم.. نه جیغ جیغای نحس این رسول😡😂 اخمام رفت تو هم😡خیلی بهم برخورد😢😒 علی با صدای بلند میخندید ¤ این به اون در آقا رسول😂😂😂باشه قربون صدات برم😘🖤 $ اه... بسه دیگه علی... این قربون صدقه ها واسه رها خانم تاوان داره هاااا..😂❤️ ¤ رسولل😡 $ خیلی خوب بابا.. مامان هست😐😍❤️؟! ¤ آره آره.. گوشی .. ×الو .. سلام پسرم ... خوبی عزیزم😍😢💋 مامان تنها کسی بود که من رو از رها خیلی بیشتر دوست داشت😂❤️ $ سلام مامان جونم.. من خوبم .. شما خوبی🤩 × همه خوبیم .. ببینم این رها غذای درست و حسابی میده بهت بخوری؟؟؟😅 یه نگاه عمیقی به رها کردم😏😂🦋 $ نه مامان .. این جز غر زدن کار دیگه ای بلد نیست...😂😂😂 × اللهی قربونت برم ... از صدات معلومه چقدر لاغر شدی😢🌹 ٪ اااااِِِ بده من ببینم😆 ..الو سلام مامان .. خوبی؟؟ بابا خوبه؟؟ × علیک سلام . .. رها خانم.. من این بچه رو سالم راهی کردم😏 چرا یه چیز نمیدی بچم بخوره آخه؟!😒 ٪ اِ..مامان .. این صدای شمارو شنیده داره خودش رو لوس میکنه😂.. غذاش سر جاشه... بعدم نه که قبلا چاق و چله بود... از همون بچگی لاغر بود عین مداد😂😂 × خیلی خوب ... حالا انقدر شیرین نشو😐 یه چیز درست و حسابی بده به بچم بخوره ٪ چشم مامان چشم × خدا نگهدارتون ٪ خداحافظ... ...... خواستم برم بیرون که گفت وایستا😐 ٪ تو ا یین موقع صبح تو اتاق من چی کار میکنی😌؟! $ اولا ساعت ۱۲ ظهر این موقع صبح نیست خرس قطبی😂❤️دوما .. اومدم بیدارت کنم..علی زنگ زد .. گفت گوشی رو بزار رو اسپیکر😐😐😐 ٪ رسول $ بلههه😐😐😐 ٪ از این به بعد خواستی بیای داخل در بزن😑 $ تو هم همینطور😂❤️ ٪ok?😐 $ yes😂 ٪ برو بیرووون😐😐😐 $ باشه بابا😂😂😂 ...
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ نرگس:باشه عزیزم بلیک:من دیگه برم ، یه کار خیلی مهم دارم . نرگس:بودی حالا! بلیک:نه ، ممنون، خدا حافظ عزیزم . نرگس:خدا حافظ. وقتی رفت سریع زنگ زدم به آقا محمد. محمد:بله؟ نرگس:سلام آقا محمد:سلام ، خسته نباشید. نرگس:ممنون آقا ، تموم شد ! محمد:دوبینا رو گرفتی؟! نرگس:نهههه محمد:پس چی؟ نرگس:مهمونی امروز تموم شد،قرار شد یه روز هم من برم اونجا . محمد:آفرین!خیلی خوبه . نرگس:ممنون ، حالا میخواهم برم خونه . محمد:کجا؟ نرگس:مگه نگفتید که تا ۲ روز میتونم برم مرخصی ؟ محمد:بله ، گفتم، از الان آزاد هستی . نرگس:ممنون آقا ، نرجس اونجاس ؟ محمد:نه ، دیشب رفت مرخصی . نرگس:ممنون ، خدا حافظ. محمد:یاعلی هورااااا، سریع چمدونم رو جمع کردم و رفتم توی آسانسور . به پارکینگ که رسیدم چمدون رو گرفتم پشت ۲۰۷ آلبالوییم . حرکت کردم به سمت خونه . توی راه به فکر این بودم که نیما منو ببینه چی کار میکنه ! کلید رو انداختم و وارد شدم . آخ فدای داداش گلم ! روی مبل خوابش برده بود ! پس نرجس کو ؟ رفتم داخل اتاق دیدم نرجس دراز کشیده توی اتاقش و هندزفری زده در گوشش. آروم نزدیک شدم و یکی از گوشی ها رو کندم و گفتم چی گوش میدی که مثل برق گرفته ها پرید بالا ! نرجس:... پ.ن:😁 ادامه دارد ‌...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: خیلی مریضی ! نرگس! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م