eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
269 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ رفتم داخل ساختمون ، همزمان با من بلیک از خونه در اومد و دوتا مرد هم پشت سرش بیرون اومدن ، داشت وسایل خونه بلیک رو میاوردن بیرون . یکی از مردا سرش رو بالا آورد ، آقا سعید بود !!! بلیک:سلام نرگس ، خوبی عزیزم نرگس:سلام ، ممنون تو خوبی ؟داری از اینجا میری؟ بلیک:ممنون، آره میخواهم برگردم خارج . نرگس:واقعا؟چرا انقدر دیر بهم گفتی ؟ بلیک:یه دفع ای شده . بعد خطاب به اون دوتا مرد گفت: بلیک:آقا حواست باشه نشکنه. نرگس:اینا کی هستن ؟ بلیک:کارگر ، گفتم بیان و برام وسایلم رو بیارن . نرگس:اها فکر نمیکردم که اقا سعید انقدر خوب کارش رو بدل باشه که حتی خودش رو به جای کارگر هم در بیاره . همون موقع اقا مصطفی داخل گوشی گفت مصطفی:نرگس خانوم دستور رسیده که شما باید وارد عمل بشید و دوربین ها رو از داخل خونه بردارید ، ممکنه پیداشون کنه . نرگس:بلیک جان بزار کمکت کنم. بلیک:نه ، کارام زیاد نیست . نرگس:دوست دارم کمکت کنم . رفتم داخل و اولین کاری که کردم نزدیک تابلو شد و دوربین رو ازش جدا کردم و گرفتم داخل جیبم و بعد اون تابلو رو بردم دم در . بعد اون هم به بهانه صندلی های داخل تراس دوربین اونجا رو کندم . و آشپزخونه هم که دیگه کاری نداشت! پ.ن:بلیک داره میره 😄 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: دستت درد نکنه گلم با هم در ارتباط هستیم 😊 ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م