eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
269 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان عشق وطن شهادت فصل دوم + کجا میری؟؟؟؟ - ببین من جا جور میکنم + بابا بدبخت داره میگه ظرفیت نداریم - غلط اضافی می‌کنه.... + الان چرا لجبازی میکنی؟؟؟؟ همون پرواز دبی تهران زو هم از دست میدیم.... - اگه میخواین با اون پرواز برین برید.... ولی من با این پرواز میرم تهران رو برگردونم و به سمت اتاق پلیس فرودگاه رفتم..... فکر نکنم بیشتر از پنج شیش دقیقه شده باشه....که برسم به اتاق پلیس در زدم.... ® بله؟؟؟؟ + سلام....میخواستم باهاتون صحبت کنم ® بفرمایید.... .. .... ....... با خوشحالی از اتاق به همراهشون بیرون اومدم... با عجله به سمت اتاق اون مرد رو مخ رفتیم.... با دیدن پلیس فرودگاه با ترس از جاش بلند شد.... ^ بلیط نداری؟؟؟ ¥ نه ظرفیت نداریم.... ^ آها...لیست مسافران رو بده.... رنگ از چهرش پرید... گفتم این بشر مشکوک میزنه... ¥ لیست برای چی؟؟؟ چشمای پلیسه از تعجب گرد شد... ^بهت میگم لیست رو بده.... من من کرد و گفت ¥ لیست که دست من نیست ^ دست تو نیست؟؟؟ ¥نه ^ دست کیه پس؟؟؟؟ ¥ دست مهماندار..... از تعجب چشام گرد شد جوری که میخواست از حدقه بیرون بزنه.... + آخه مردک کمتر چرت و پرت بگو.... لیست دست مهماندار چیکار میکنه؟؟؟ پلیسه رو کرد به منو گفت ^ با من بیاین....از پرواز جا نمونید.... بعداً برمی‌گردم و به حساب این مرد میرسم.... از اتاق بیرون اومدیم... رو صندلی مضطرب نشسته بودن + آقا سعید..... سرشو بلند کرد و گفت ¢ چیشده؟؟؟ +بلند شید بریم....دیر میشه... ¢ جور شد؟؟؟ +, آره.... با عجله پشت سر پلیس فرودگاه می‌رفتیم..... پاسپورت هامونو گرفت... و خودش مشغول انجام کارا شد.... نویسنده ثمین فضلی پور لایک یادت نره