eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان عشق وطن شهادت فصل دوم صدای سعید اینقدر بلند بود....که جفتمون از جامون پریدیم..... با تعجب و ترسیده از جام بلند شدم و به سمت اتاق رسول رفتم.... درو باز کردم و گفتم + چیشده؟؟؟؟ فقط نگام میکرد... + می‌شنوی چی میگم؟؟ گوشی دستش بود و یه نفر از پشت خط بلند صداش میزد گوشی رو از دستش قاپیدم + الوو؟؟؟ - چرا سعید جواب نمیده؟؟؟ مگه چی گفتم + میشه دوباره حرفتو تکرار کنی؟؟؟ که من چراشو بگم.... - من گفتم مادرم...پدر و مادر بچه ها رو دعوت کرده برای ناهار.... شاهین و آقا امیر علی هم اینجا بودن و دعوت شده بودن امیر علی کار داشت شاهین رو داد دست مسعود که ببره خونه ما..... + معرکه ای آقا فرشید معرکه.... مگه آقا محمد بهت نگفت مسعود جاسوس‌ه تارکه..... اگه اتفاقی برای خانواده هاتون بیفته چی؟؟؟؟ - چی داری میگی....آقا محمد به من چیزی نگفت مادر و خانومشون خونه ما هستن آقا محمد رفت خونه کار داشت + بهش زنگ زذی؟؟؟ - آره ولی خاموش بود.... یا خداااااا + ببین این وسط یه اتفاقی افتاده رسول هم از صبحه رفته بیرون ولی هنوز برنگشته گوشیشم خاموشه.... تروخدا یه پیگیری کن ببین آقا محمد کجاست - باشه شماها هم پیگیر رسول باشید + باشه باشه.... تماس رو قطع کردم.... برگشتم بهشون نگاه کردم.... نگرانی از چشماشون می بارید.... گفتم + نگران نباشید انشالا اتفاقی نمیوفته ولی باید الان برین ایران سعید گفت £ ایران؟؟؟ رسول چی.... + به احتمال زیاد رسول هم ایرانه £ از کجا میدونی + هم جاسوسم قبلا یه چیزایی گفته بوده و هم اینکه من یه مدت پیش تارک بودم یبار که اینقدر مست شده بود درباره نقشه هاش یه چیزایی گفته بود £ تارک برای چی دشمنی میکنه؟؟؟؟ + فعلا راه بیفتید تو راه براتون تعریف میکنم نویسنده ثمین فضلی پور لایک یادت نره