eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_هشتاد_و_یک #داوود با آقا محمد راجب اون قضیه صحبت کردم‌.
به نام خدا✨🖤 رسول بعد از چند دقیقه اومد.. $ اجازه هست😅.. € بفرمایید استاد رسول.. $ من در خدمتم آقا.. € گزارش؟؟ $ بله... آها... ایناهاش.. € عه... پس پیوستش کو؟؟ $ الان میارم‌.. € ن.. رسول... $ بله آقا... الان میام.. € نه .. بشین اینجا... بیا .. $ خب برم بیارم.. € نه... کار دیگه ای دارم... بشین $ چشم.. از پشت میزم پاشدم صندلی رو به روش نشستم لبخندی زدم.. معمولا برای کارای اداری جدیت داشتم... اما.. در کل سعی میکردم بچه ها رو جای برادر خودم بدونم... $ چیه اقا😊چیزی شده؟؟ € نه.. € رسول.. تو چقدر به داوود اعتماد داری؟؟ $ خب معلومه... از چشمام هم بیشتر.. € به نظرت داوود چه جور آدمیه.. چجور پسریه؟؟ $ خب.. داوود.. پسر خیلی خوبیه.. سر به زیر .. سربه راه... چشم پاک.. کار بلد... مهربون.. از همه مهم تر.. با ایمان و فداکار😉... دیگه به دهقان فداکار معروف😂... چرا این سوالا رو میپرسین؟؟؟ بازجوییه؟؟😂 € بازجویی... نه... یجورایی نظر خواهی🙂 خب رسول... با این ویژگی ها... پس یعنی تو داوود رو به عنوان یه مرد خوب و یه پسر خوب که قطعا میتونه آینده خوبی هم داشته باشه... $ دارم کم کم نگران میشم آقا... چی شده😶 € داوود.. البته... با اجازه شما و خانواده.. میخواد بیاد برای امر خیر😊 $ امر خیر😳... کدوم امر خیر😯😳 € .. رسول جان . . داوود ... همون پسر خوب و عاقلی که گفتی میخواد بیاد خاستگاری رها کجاش مبهمه توضیح بدم؟؟؟ بهت زده شده... منم وقتی که شنیدم شوک شدم... آخه.. داوود سر به زیر‌.. که همیشه سرش تو کارش... اصلا کسی به ذهنش هم خطور نمی کرد.. که با این سن.. به فکر این جور مسائل زندگی باشه... بعد از چند دقیقه یه لیوان آب براش ریختم.. € رسول جان اینو بخور لیوان آب رو خورد.. € خودت با حسین هماهنگ میکنی... یا خودم بهش بگم؟؟ $ از کی؟؟؟.. € چی از کی😊 $ از کی داوود همچین درخواستی کرد؟؟ از کی شما خبر داشتین؟؟ € همین .. شب قبل از اینکه بیای.. ماهم تازه فهمیدیم.. $ به غیر از شما دیگه کی خبر داره؟؟ € ام... تقریبا .. سعید و فرشید ... امیر.. رضا $ 😐😤همه.... همه میدونستن الا من😠 به نظرتون من نباید زودتر میدونستم؟؟🤔😕 € .. تو که داوود رو بهتر از من میشناسی... خجالتی که هست به کنار... تازه .. نگران بود تو حساسیت نشون بدی.. یا ناراحت بشی.. از من کمک خواست.. منم گفتم.. یادت نره خودت راجب داوود چی گفتی.. $ بله... یادم هست... € برو به کارت برس.. $ چشم.. € رسول.... چی کار کنم؟؟ به حسین خبر بدم؟؟ یا خودت به بابات میگی... $ .. فعلا .. فعلا هیچی... باید با خودش حرف بزنم... ببینم .. رها که خبر نداره😐؟! €، ن... رها کاملا بی خبره.. $ با خودش حرف میزنم.. اگه نظر خودش مثبت بود.. اون وقت زحمت تماس با بابا میوفته گردن شما.. فقط .. آقا.. به نظر شما... یکم زود نیست؟؟؟ تازه ۲۰ سالشه.. € نمیدونم... $ با اجازه.. € به سلامت... منتظر خبرم... $ چشم آقا.. رسول رفت... چند تا کار اداری توی دادگستری داشتم.. باید با مسئول حقوقی مون صحبت میکردم.. به چند تا مجوز برای شنود چند تا خط نیاز داشتیم... نیاز به مجوز رسمی داشت.. از اتاقم اومدم بیرون .. داوود اومد به سمتم.. ایستادم.. لبخند آرومی همیشه گوشه لبش بود.. & آقا دارید میرید؟؟. € بله.. & به سلامت... کی برمیگردید😓 وایستادم... دقیقا داشت برای پرسیدن سوالش مقدمه چینی میکرد😅☺️ این پا و اون پا کردنش خنده دار بود... € ببینم داوود... تو همیشه همینجوری؟؟ & چجوری😅😜 € همین قدر عجول و با استرس؟؟ & چطور مگه😥 € من که میدونم تو واسه چی آنقدر پیگیر من شدی😅.. خواسته هات رو به زبون بیار.. خیلی زود دیر میشه!! حله؟؟ & حله؟؟ خب .. پس حالا بگین چی شد😄 € یکم اجازه بده... قرار شد امشب با رها خانم صحبت کنه..‌ ببینه نظرش چیه؟؟ & واقعا؟؟ ممنون☺️😍 € داوود.. & بله؟؟ €حواست باشه.. از کارا جا نمونیا😁 مبادا باد بخوره به کلت هوایی شی😂 & هان؟؟🧐 € 😂خداحافظ پ.ن 😅کمی به دور از موضوع امنیت و سیاست کمی در احساسات و عواطف😁😁✨😂 ✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨ ایشالا چایی خواستگاری.. تیکه بود.. مهم اینه که تو چی میخوای... منو نگا کن... حله...