فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگی دختر شهید امنیت پرویز کرم پور موقع یاد گرفتن کلمه «بابا»😔
💔روز دختر مبارک💔
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک میشوم به تو، چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام! کاش زمان با همین سلام
در آستانهٔ در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من ـ این فتاده به لکنت ـ بایستد
تا فارغ از تمام جهان روح خستهام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
در این حرم هزار هزار آیهٔ عذاب
هم وزن با یک آیهٔ رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بیانتهای ما
زیر رواقهای کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیتهاش در صف بیعت بایستد
من واژه واژه عطر تو را پخش میکنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد...
📝 #هادی_جانفدا
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
﷽ '
🔸اعلام مراسم دعای پرفیض کمیل
به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر 🔸
🔸بــــــا نــــــــوای :
حــــــــاج عبـــــاس واعــظــــی
« هئیت عاشقان ثارالله _ شهرستان خواف »
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امامرضا در زِندان (دوربین مخفی)
🔸به زِندانی که هیچ کَس و کاری نداره میگن: یک نفر ضامنت شده.
زندانی با تعجب جواب میده: من که هیچ کَسو ندارم🥺
#امام_رضا #امام_رئوف
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_احمد_واعظی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
بابا،بابا،بابا....
دلم بشکسته بود،بابا!
غمین و خسته بود،بابا!
دو دستِ کوچولویِ من
به زنجیر بسته بود،بابا!
*امشب شبِ رقیه جانِ،دلِ همه الان رفته خرابه...*
نبودی، ببینی،به چشمام موجِ دریا رو
نبودی،ببینی،چه جوری می زدن ما رو
*بابا! دنبالم می دویدن،تازیانه هارو می چرخوندن،من یه دخترِ کوچولوم،آدم های گُنده سرم می ریختن...*
نبودی،ببینی،چه زجری می کشیدم من
تو صحرا، رو خارا،برهنه پا، دویدم من
بابا،بابا،بابا....
دیگه بسه جدایی
منو ببر بابایی
دلم خون و رُخم زرده
روزا گرم و شبا سرده
سَرَم،چشمم،تنم
گوشم،همه درده
نیگاه کن،شده رخسارِ من نیلی
یه باره می اُفتم،سرم گیج میره از سیلی
*بابا!صورتِ منو نگاه کن چیکار کردن...*
بابا،بابا،بابا....
نمونده دیگه سو به چشمای ترم، بابا!
یا از ترس،یا از درد،شب از خواب می پرم، بابا!
*خواب بود بچه،تو خواب دید بغل باباست،تا چشماش رو باز کرد دید خرابه است،بابا نیست...بهونه ی بابا رو گرفت....
نانجیبا می خواستن آرومش کنن،سر باباش رو گذاشتن تو یه طبق،تا از در خرابه وارد کردن،عمه ی سادات که فهمید چه خبرِ،بلند شد،دوید رفت جلوشون رو گرفت...چیکار می کنید؟نبرید این سر رو، می کُشید این بچه رو،خودم آرومش می کنم،برگردونید این طبق رو...آی حسینا! عمه سادات رو با تازیانه زدن...بی بی رو کنار زدن،این طبق رو بردن جلو...حسین...
گفت: دیدم کنار ضریح، پیر زنی یه چیزی رو تو دستش گرفته بود،گریه می کرد،هی نشون میده به ضریح...بلند شد برِ.... گفتم:مادرجان! من داشتم نگاه می کردم،می تونم ازت بپرسم این چی بود؟یا چی می گفتی؟
شروع کرد گریه کردن،گفت:پسرم ما از عشایرِ ایرانیم،تو بیابون و دشتیم،خیلی وقت ها در اثر راه رفتن،پاهامون زخم میشه...کفِ پاهامون آبله میزنه،از گیاهان دارویی،چربی حیوانات،یه پماد داریم،میزنیم خوب میشیم....
گفت:وقتی داشتم می اومدم اینجا،شنیدم این دخترکوچولو پاهاش آبله داره،از همون پماد آوردم،داشتم می گفتم:قربونت بشم،پات خوب شده؟...
ان شاءالله تو حرمش باشیم،همون حرمی که هنوز احساس می کنیم داره میگه:
بابا...
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوصه
#غزل
گله ای نیست اگر غصه ی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا
آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیده ای در طلب اشک مقید داریم
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم
شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را میبرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد
#مسعود_یوسف_پور
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
دل که شد از آه من صاعقهاش میکنم
شعلة جان سوز بی سابقهاش میکنم
هر که شود زائرم وقت خداحافظی
تا در باغ بهشت بدرقهاش میکنم
استاد سازگار
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
من بهشت و طوبا را بی علی نمی خواهم
جنت مصفا را بی علی نمی خواهم
جود دیگران را هم لطف بی کران را هم
عطر آسمان ها را بی علی نمی خواهم
گلشن جهان را من عیش بوستان را من
باغ عرش اعلا را بی علی نمی خواهم
هرچه که فلک دارد گر نظر ملک دارد
جلوه های دنیا را بی علی نمی خواهم
من شکوه رضوان را دلربایی جان را
وعده های فردا را بی علی نمی خواهم
آنچه که دلارام است آئينه ی ایام است
جایگاه بالا را بی علی نمی خواهم
گر فلک دهد ماهم گر ملک دهد جاهم
این همه تجلا را بی علی نمی خواهم
گلشن دو عالم را سلسبیل و زمزم را
راحتی عقبا را بی علی نمی خواهم
هرچه که درین منزل قسمتم شود ای دل
این همه تمنا را بی علی نمی خواهم
از ولای او «یاسر» روشن دل هر ذاکر
من تمام دنیا را بی علی نمی خواهم
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
تمام دلخوشی زندگانیم عشق است
و حاصل همه ی نوجوانیم عشق است
اگر که خوبم و گر بد اگر سیه رویم
ز سوز سینه و دل ،روضه خوانیم عشق
است
جوانیم به جهالت گذشت و آخر عمر
ز لطف حضرت او قد کمانیم عشق است
به عشق طوف مزار حریم ثارالله
گشوده بال و پر آسمانیم عشق است
همیشه چشم امیدم کرامت مولاست
به صد امید همین خوش گمانیم عشق است
اگر ز من ز دیار فنا نشانی نیست
تو گر نگاه کنی بی نشانیم عشق است
شعر: حاج کاظم واعظی
https://eitaa.com/HajAbasVaezii
#عرفه
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله
#روضه_مسلم_بن_عقیل
#حاج_عباس_واعظی
خوشا بحال کسانی که آه را بلدند
برای حرف زدن با تو راه را بلدند
خوشا بحال کسانی که با تو هم نفسند
و رمزِ دیدنِ آن روی ماه را بلدند
خوشا بحال دلِ مهزیارهایی که...
رهِ رسیدنِ آن وعده گاه را بلدند
نه راهِ کشف و کرامت روند بیهوده
که راهِ توبه و ترکِ گناه را بلدند
به اهل ناله و اهل انابه رو آریم
که اعتراف به هر اشتباه را بلدند
ز طاعتِ تو ، چه زیبا دلت بدست آرند
خدایی، اهلِ عمل راه و چاه را بلدند
تو ناز میکنی و عاشقان نیاز کنند
که رازِ بوسه ز خالِ سیاه را بلدند
دعای خیرِ تو آقا گره گشای بلاست
چه خوب غمزدگان طیِ راه را بلدند
به وادیِ عرفه، معرفت کلید دعاست
که اهل معرفت این سوز و آه را بلدند
ملازمانِ دعا، یار و همنشین تواَند
مسیر زندگیِ دلبخواه را بلدند
مسیر زندگیِ ما، محرم است و حسین
حسینیان، ادب قتلگاه را بلدند
ز روزِ ترویه صوتِ حزینه میشنوند
به اهل قافله طرز نگاه را بلدند
صدای مادری از قتلگاه می آید
که کوفیان طرفِ خیمه گاه را بلدند
ز خیمه، حکمِ "علَیکُنَّ بِالفرار" آمد
حرامیان زدنِ بی پناه را بلدند
مدافعانِ حرم، مقتدایشان زینب
که راهِ حفظِ امامِ سپاه را بلدند
محمود ژولیده
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
من کوفه را چون مردگان بیدرد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاهالرجالند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند
عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند
تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد
قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد
این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود
این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود
زنهـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد
از بامها بر فرق من آتش فشاندنـد
مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم
صید بـه خـون غلطیدهی بـالای بامم
وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم
عکس لب خشک تـو را در آب دیدم
در موج خون دریای لارا دیدم امروز
از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز
انگـار میبینم جراحـات تنـت را
خونین به چنگ گرگها پیراهنت را
انگـار بینـم لالههای پـرپـرت را
پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را
انگار میبینم که بعد از قتـل یـاران
هم تیرباران میشوی، هم سنگ باران
انگـار مـیبینم ذبیـح کـوچکت را
زخم گلوی شیرخواره کودکت را
انگار میبینم که با اشک دو دیـده
داری به روی دست خود دست بریده
انگار بینم غرق خـون آیینهات را
جای سم اسبان و زخم سینهات را
انگار بینم شمـر مـیآید بـه گودال
انگار بینم میزنی در خون پر و بال
...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد
زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم
مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم
لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من
آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من
تنهـا نـه ایـن نامرد مردم میکُشندم
در کـوچههای شهر کوفه میکِشندم
«میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دلها را به بحر خون نشاندی
استاد غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/HajAbasVaezii