#روضه_زمزمه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
رسیدم من کنار تو
تا از مرکب تو افتادی
یه جوری تو صدام کردی
که گفتم دیگه جون دادی
بگو که جای دست کی
نشسته روی این گونه
عمو جونم نقابت کو
چرا موهات پریشونه
عجب رویی عجب مویی
کی زلفت رو کشید قاسم
چه پهلویی کدوم نیزه
نفس هاتو برید قاسم
چه زخمایی کدوم مرکب
روی جسمت دویید قاسم
داری جون میکنی پیشم
برات راه نفس تنگه
چی کار کردن باهات قاسم
لای زخمات پر از سنگه
نمیتونه دیگه پاشه
تنی که نیمه جون باشه
با این زخمای تو سینت
محاله استخون باشه
عزیز من داره کم کم
نفس هات بی صدا میشه
چجوری این همه نیزه
توی جسم تو جا میشه
میبینم که همه اعضات
داره از هم جدا میشه
@hajabasvaezii
#زمینه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
آه عمو بیا ببین غرق بلاست جان من
به زیر سم اسبها شکسته استخوان من
عموحسین عموحسین
به خاک خفتهام ولی باغ بهار من بود
دگر یتیم نیستم پدر کنار من بود
عموحسین عموحسین
بیا که مادرت دوا به قلب بیتبم زند
عسل به دست او بود به خشکی لبم زند
عموحسین عموحسین
پدر کنار مادرش نشسته روبروی او
گهی به من نظر کند گهی نظر به روی او
عموحسین عموحسین
حاج احمد واعظی
@hajabasvaezii
#نوحه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
عمو بیا عمو بیا تو به بالین من
ببین عدو چه کرده با دل خونین من
ببین که پاره پاره شد همه اعضای من
نشسته در میان خون قد و بالای من
شکسته زیر سم اسب استخوانهای من
که این ز ابتدا بود عهد دیرین من
من آن گلم که چیده شد ز گلستان تو
فسرده شمع محفلم به شبستان تو
عمو تمام هستیم شده قربان تو
که این ز ابتدا بود عهد دیرین من
دوباره همنشین شدم با علی اکبرت
نشسته در کنار من فاطمه مادرت
فدا شدم ز جان و دل به ره داورت
که این ز ابتدا بود عهد دیرین من
حاج احمد واعظی
@hajabasvaezii
#واحد_تند
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
به نام نامی شیر جمل به نام حسن
قیام کرده شجاعت به احترام حسن
رسیده پرتو نوری ز اوج بام حسن
کشیده باده خود را به سمت جام حسن
در این پیاله شرافت بجوش می آید
صدای غیرت قاسم به گوش می آید
زره به پیکر ابن الکرم عبایش شد
طنین سبز حسن جان نوای نایش شد
خروش رزم علی بانگ ربنایش شد
بلای ازرق شامی و بچه هایش شد
دوباره زنده نموده است یاد حیدر را
به هفت ضربه بهم ریخت هفت پیکر را
ز هُرم غرش قاسم گلو به وجد آمد
ز آب چشم ترِ او وضو به وجد آمد
ز شربت عسل او سبو به وجد آمد
ز رزم بی مَثَل او عمو به وجد آمد
همان دمی که دم تیغ او به لشکر خورد
حسین وقت تماشای او چه حَظی بُرد
خیال کن که قناری به در خورد سخت است
بلند مرتبه طفلی نظر خورد سخت است
هزار نیزه فقط یک نفر خورد سخت است
تنی که بی زره باشد تبر خورد سخت است
حروف حلقی او را به آه بندش کرد
رسید نیزه و از روی زین بلندش کرد
امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش
گرفت تیغ حرامی به بال پر زدنش
ز بس که مرکب دشمن گذاشت پا به تنش
شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش
فرات کوچک این دشت قد دریا شد
به زیر سُم عدو قد کشید رعنا شد
حساب کن که سر نیزه ای قطور شود
نفس نفس زدن راحتت به زور شود
تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود
گمان نمی کنم آن جسم جمع و جور شود
چگونه در بغلش جسم را مهار کند
حسین با بدن له شده چکار کند
@hajabasvaezii
#شور
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_حسن_ع
تنها یار منی و، دلبری و، رفیق من قاسم
سایهٔ رو سری و، سروری و، پور حسن قاسم
مثل بابا میدرخشی
همچو عباس، پهلوانی
همچو اکبر، بینظیر و
همچو حیدر، قهرمانی
نائب سردارِ جمل فقط قاسم
معنی احلا مِنْ عسل فقط قاسم
تویی سردار بیمثل فقط قاسم
قاسم یا قاسم
شیوهٔ رزم تو هم، مو نزده، حیدر کراری
اسدالله علی و، تو اسدِ، حیدر کراری
مثل بابا، میدرخشی
همچو عباس، پهلوانی
همچو اکبر، بینظیر و
همچو حیدر، قهرمانی
نائب سردارِ جمل فقط قاسم
معنی احلا مِنْ عسل فقط قاسم
تویی سردار بیمثل فقط قاسم
قاسم یا قاسم
#شور #حضرت_قاسم
@hajabasvaezii
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_ششم_محرم١۴٠٣ش
اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم
ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم
ضرر کردم
#حاج_عباس_واعظی
#هیئت_حسینی_خوانسار
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🔰@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
آنانکه با کریم و کرم آشنا شدند
دلداده ی همیشگی مجتبی شدند
آنانکه خاک پای حسن شد نصیبشان
تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند
باب کرم به یمن وجودش گشوده شد
درهای بسته با مددش زود وا شدند
حال کبوتران حرم نا نوشتنی است
تا در حوالی حرم او رها شدند
حاتم ترین اهالی آبادی کرم
مبهوت این کرامت بی انتها شدند
بی شک به پادشاهی و عزت رسیده اند
آنانکه در طواف حریم گدا شدند
@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشکنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی درآورند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#نوحه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
ای گل باغ دل من
قاسم ای حاصل من
روح من ریحانم ای گل
جان من جانانم ای گل
پیش تو از غصه ها آکنده ام من
دست و پا کمتر بزن شرمنده ام من
ای گل باغ دل من .....
شد ز کینه پیکر تو غرق در خون
بر یتیمی تو گرید دشت و هامون
ای گل باغ دل من.....
لب چرا بستی صدایم کن عمو جان
اهل خیمه از غمت در آه و افغان
ای گل باغ دل من......
@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
آنانکه با کریم و کرم آشنا شدند
دلداده ی همیشگی مجتبی شدند
آنانکه خاک پای حسن شد نصیبشان
تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند
باب کرم به یمن وجودش گشوده شد
درهای بسته با مددش زود وا شدند
حال کبوتران حرم نا نوشتنی است
تا در حوالی حرم او رها شدند
حاتم ترین اهالی آبادی کرم
مبهوت این کرامت بی انتها شدند
بی شک به پادشاهی و عزت رسیده اند
آنانکه در طواف حریم گدا شدند
@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشکنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی درآورند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
@hajabasvaezii
#شب_ششم_محرم
#نوحه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
ای گل باغ دل من
قاسم ای حاصل من
روح من ریحانم ای گل
جان من جانانم ای گل
پیش تو از غصه ها آکنده ام من
دست و پا کمتر بزن شرمنده ام من
ای گل باغ دل من .....
شد ز کینه پیکر تو غرق در خون
بر یتیمی تو گرید دشت و هامون
ای گل باغ دل من.....
لب چرا بستی صدایم کن عمو جان
اهل خیمه از غمت در آه و افغان
ای گل باغ دل من......
@hajabasvaezii