حاج آقا ولدی فرمودند:
سالها پیش _حدود دههٔ ۱۳۶۰ هجری شمسی_ وقتی که مشرف به بارگاه ملکوتی حضرت علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه شده بودم، در مقابل پنجرهٔ فولاد ایستاده بودم و با حضرت نجوا می کردم.
اشک از چشمانم سرازیر بود و متوجه حضور کسی نبودم.
شخصی معمم به همراه چند نفر در کمال ادب و خضوع کنارم ایستادند.
من در حال خودم بودم که ایشان سلام کردند و من جواب سلامشان را دادم و مشغول به حال خود شدم.
ایشان گفتند: من وحید خراسانی هستم و برای تشرف به محضر امام رضا سلام الله علیه می خواهم از خدمتتان اذن بگیرم.
به ایشان گفتم: من خود را قابل نمی دانم.
ایشان گفتند: تا شما اذن ندهید، به زیارت مشرف نخواهم شد.
آقای ولدی به ایشان می گویند: شما صاحب اجازه اید.
و این فقیه و عالم اعلم دست آقای ولدی را متواضعانه می بوسند و از خدمتشان مرخص می شوند.
#علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#پنجره_فولاد
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#آیت_الله_العظمی_وحید_خراسانی
#فقیه_اعلم
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#فهم_عمیق_از_دین
ملا آقای دربندی
آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند:
شیخ انصاری مردی است که مادر علم، کم تر مثل او زاییده است.
شیخ انصاری آن کسی است که دنیا اعتراف می کند که او از آن نوابغ نایاب بشریت است و از آن مغزهای طراز اول بشریت است.
شیخ فرمانده صد میلیون شیعه بوده و میلیونها لیره در آن زمان از زیر دستش رد می شده، ولی وقتی که از دنیا رفت، تمام داراییش هفده تومان بوده است.
آن علمش که سیطرهٔ علم او دنیا را پر کرده و این هم عملش که وضع عملش عالم را گیج کرده است.
این است که وقتی خلیفهٔ عثمانی از والی عراق برنامهٔ زندگی شیخ انصاری را پرسید، او به خلیفهٔ عثمانی گفت که اگر می خواهی علی بن ابی طالب را در علم ببینی و اگر می خواهی فاروق اعظم را در زهد ببینی، باید شیخ انصاری را ببینی.
شیخ چنین مردی است.
آن وقت از یک چنین مردی و از یک چنین فحلی، شخصِ عالمی را طلبیدند. بسیار تأمل نمود تا یکی را انتخاب کرد.
شیخ انصاری آن هنگام که این شخص را فرستاد، تا دم دروازه به همراهی و بدرقه اش رفت و برگشت.
فردای آن روز به شیخ انصاری خبر دادند که این شخص برگشته است. شیخ پریشان شد که چرا برگشته، به دیدنش رفت و گفت: چرا آمدی؟
گفت: دیروز که بدرقه ام کردی، وارد کربلا شدم...
به خواب رفته و خودم را در بهشت دیدم.
به من قصری نشان دادند که دیدم تمام قصرهای عالم در مقابل این قصر خرابه ای بیش نیست.پرسیدم این قصر از کیست؟
گفتند: این قصر از آن توست و تو سه شب دیگر در این قصر منزل می کنی.
دنبال آن، قصر دیگری به من نشان دادند که دیدم باز قصر من در مقابل آن قصر، گویی مثل یک خرابه ای بیش نیست. چشمم که به آن قصر افتاد، اصلأ تمام بهشت را فراموش کردم.
گفتم: این قصر از کیست؟ گفتند: این قصر از شیخ مرتضی انصاری است.
بعد از این قصر، قصر سومی را به من نشان دادند که باز دیدم قصر تو، در مقابل آن قصر یک خرابه ای بیشتر نیست.
پرسیدم: این قصر مال کیست؟ گفتند: این قصر از ملا آقای دربندی است. تا من این کلمه را شنیدم، در عالم رؤیا متحیر ماندم.
گفتم: شیخ ما کجا، ملای دربندی کجا؟! ملای دربندی مردی است برازنده ولی چه حسابی در این عالم است که قصر شیخ انصاری با این تفوق علمی و عملی اش، در مقابل قصر ملای دربندی، مثل یک ستاره در مقابل خورشید باشد؟!
تا این حیرت برای من پیش آمد، به من گفتند داستان این است: این قصری که به تو داده اند، زاییدهٔ علم و عمل توست. این قصری هم که به شیخ داده اند، مولود علم و عمل شیخ است. اما این قصری که به ملای دربندی داده اند، نه از علم اوست و نه از عمل او. این یکی از قصرهای اختصاصی حسین بن علی است. و چون ملای دربندی برای عزای پسر فاطمه علیهما السلام منبر می رفته، سید الشهداء از قصور اختصاصی اش این قصر را به ملای دربندی حواله داده است.
این نه قصری است که به علم و عمل بشود به آن رسید. این قصر اختصاصی حسینی است...
آن عالم برازنده، خواب را برای شیخ گفت. چنان که در خواب به او گفته بودند: این قصر، مال توست و سه شب دیگر جایت این جاست، همچنان شد و او در آن شب موعود، در وادی السلام زیر خاک خفته بود...
آیت الله العظمی وحید خراسانی می فرمایند:
فاضل دربندی در روز تاسوعا، چگونگی شهادت حضرت عباس علیه السلام را می خواند، پیراهنش عرق می کرد. این پیراهن را بر هر مریضی می انداخت شفا پیدا می کرد.
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_الشهداء_علیه_السلام
#عشق_علیه_السلام
#آیت_الله_العظمی_وحید_خراسانی
#شیخ_انصاری
#ملای_دربندی
#ملا_آقای_دربندی
#فاضل_دربندی
#اسرار_الشهادة
#سید_جواد_ذاکر