هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
سردار همدانی نمونه واقعی یک انسان کامل به شمار میرفت و چه با دشمنانش و دوستانش بزرگ منشانه برخورد میکرد و اگر کسی اشتباه و خطایی میکرد سردار همدانی به راحتی از آن چشم میپوشید.
نگاه پدرم به دنیا نگاهی نبود که #درگیردنیا باشد و چیزی را برای خود نخواست و معتقد بود دنیا محل گذر و عبور است و در زندگی و رفتار خود این مسئله را همیشه رعایت میکرد.
مدتی قبل از رفتنشان با پدرم دیدار داشتم و ایشان به خانواده گفتند که شاید این آخرین ماموریتم باشد.
مادرم هم به ایشان گفت من به شرطی با این ماموریت موافقم که اگر #شهید شدی من را نیز شفاعت کنی.
پدرم در آخرین دیدار خود حتی تاکید کردند اگر من شهید شدم من را همدان به خاک بسپارید و ما نیز با دلخوری به وی میگفتیم سردار نزد ما حرفی از رفتن نزن.
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
انقلابی بودن به چفیه انداختنُ مزارشهدا رفتن نیست!
به خسته نشدنُ هرلحظه بیدار بودنه:)
به دغدغه مند بودنه✌️
#شهیدعشق ❤️🍂
🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از چند متری خدا
خوش بہ حالِ زلیخا عاشق شد و خدا رو پیدا کرد !
ما هم عاشق میشیم ولی خدا رو گم میکنیم :)
شکر خدا که وقف شما میشود دلم
از هر که غیر دوست جدا میشود دلم
وقت نیازها به کسی رو نمیزنم
تنها به درگه تو گدا میشود دلم
#سلام_آقا
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
به تو از دور سلام
الٰلّٰهُمَ اَرْزُقْنٰا زیّٰارة الْحُسَیْن
گَر که معیار طبابت
تربت کرب و بلاست؛
هرچه می گردم طبیبی
نیست بعد از کربلا
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ •••♥
#صبحتون_حسینی
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
4_6051053615152367370.mp3
7.34M
🎙#سرودجدید : این دولتم آخراشه، واقعا خسته نباشه
🌺بانوای: حاج میثم مطیعی😄👌
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#تلنگر
میگفت↓
اویِڪ ڪاربره همیشه آنلاین است..✨👌🏻
تڪ تکـ ڪلیڪ ها و حرف ها را میبیند🦋
[المیعلمبأناللهیرے..🎈✨
#عالممحضرخداست🌍🍃..]
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
گفتم:راضی ام شهید شوی
ولی الان نه..
گفت:...
ادامه در عکس👆
سفارش رایگان👇
@cha2re_khaki
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_محمدحسینمحمدخانی ❤️
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
توسل و زیارت حضرت حجت...
آن شبهایی که در اسلام آباد غرب بودیم، در مقابل ما بیابانی بود که علی اصغر در دل شب فانوس به دست میگرفت و با یکی از دوستانش به آن بیابان میرفت و نزدیک اذان صبح، آهسته برمیگشت و میخوابید تا دیگران که برای نماز صبح بلند میشوند، متوجه این برنامهی او نشوند.
علی و یکی دیگر از دوستانش که دو سال از خودش کوچکتر بود، با هم توسلاتی به حضرت مهدی(عج) داشتند، تا اینکه دوستش موفق به زیارت آن حضرت شد و علی پس از این جریان همیشه ناراحت بود که چرا او لیاقت دیدار را نداشت. تا اینکه در ایامی که در پادگان ابوذر منتظر تقسیم شدن بودیم، علی و چند نفر از دوستانش شبها حدود ساعت نه، دعای امام زمان(عج) را میخواندند و بعد از آن تا چند ساعت توسل میگرفتند و علی آنچنان منقلب میشد که دیگران از گریهی او به گریه میافتادند.
در یکی از شبها که من مشغول پاسداری بودم، آنها شروع به خواندن دعای توسل کردند و حال خوشی داشتند. من پس از پاسداری برگشتم دیدم علی در تاریکی گوشهی راهرو نشسته و کت خود را روی سرش گذاشته و شدیداَ گریه میکند. گفتم علی! اگر امشب موفق به زیارت آقا نشوی، بیعرضگی کردی! گفت: موفق شدم! آقا(عج) از بعضی از بچهها که وقت خود را به بطالت میگذرانند گله داشت. و بسیاری مطالب دیگر که بیان آن در این مختصر ممکن نیست...
#همسنگر_شهید
#شهید_علی_اصغر_رحیمیان_امیری
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸