آقامـــونامامعلے فرمـــودند☝️
🔺چه بسيارند دوستان به هنگام چيده شدن كاسه ها، و چه اندكند به گاه گرفتارى هاى زمانه!
ما أكثرَ الإخْوانِ عندَ الجِفانِ، و أقلَّهُم عندَ حادِثاتِ الزّمانِ!
(رفیــــــق،رفیـــــقہ نیمہ راه نشیا 🙂)
💠غررالحكم حدیث 9657
🆔 @hajammar313 🔷🔸
چرا ساکتے بچہ مسلمون ؟!😌
صلوات بفرس
🍂اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍂
#یا_اباعبدالله
من ڪه از شوق وصال حرمٺ لبریزم
ظرف دلتنگےمن پر شده و سرریزم
بهر امضا شدن خط براٺ حرمٺ
پشٺ این قافیہها اشڪ روان مےریزم
#اللهم_ارزقنا_کربلا❤️
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
اگر مۍخواھید بدانید یڪ انسان چقدر ارزش دارد
ببینید بہ چھ چیزی علاقھ دارد
و عشق مۍورزد♥️
ڪسی ڪھ عشقش یڪ آپارتمان است
در واقع ارزشش بھ مقدار همان آپارتمان است
اما کسی ڪھ عشقش خداوند متعال است
ارزشش بھ اندازه خداست
-حضرت علۍ ؏🌱
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از شهدای گمنام ترک آباد
دلتنــگ که می شوی بهترین مأوا گلزار#شهدای_گمنام است
#گمنامی شان ⇜غمهایت را محو میکند
گمنامی شان ⇜ #زندگی را برایت حقیر میکند
همان زندگی که برای دنیایت #آخرت را می دزدد
آری آنجاست که کوچکی افکارت به #چشم_دلت دیده میشوند و تو می مانی و اندوهی ازسر آگاهی
می روی تا دنیــا را در این #آرامگاه کوچک دور بریزی و کمی آخرت وام بگیری از #آنهاییکه تمام دنیا را به آخرت فروختند
⇜کاش قدر ارزنی از #عشقشان را بفهمیم!
⇜کاش همه چیز به زیبایی سادگیشان بود
کاش ...
#ماندهام_به_التماس_نگاهی
#هیــــچ_ندارم...
#اللهم_الرزقنا_شهادت
@shohadagomnamtorkabad
به فکر مثل شهدا مردن نباش...
به فکر مثل شهیدا زندگی کردن باش❤️
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهید
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#حسیݩجآݩ ♥️
یک نِگه |کربلا|
بِه بود از صد بهشت
جنت اهل دل است
صحن و سرای|حسین|
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله ✨
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#بیست_نه
در یکی از شبهای کنگرهی شهدا، مشغول پختن آش گندم بودیم. زمستان بود و سرمای یخبندان تا نیمه شب بیدار بود. به پیشنهاد خودش در آنجا سنگری کنده بودند، باران هم میبارید. رفت داخل آن و مشغول نماز شد. رفتم جلو گفتم:《شب از نیمه گذشته،بهتر نیست بری خونه؟》 گفت:《میخوام همینجا کنار شهدا بمونم.》
برای انجام کاری رفتم بیرون دانشگاه. یک ساعت طول کشید. وقتی برگشتم، دیدم هنوز آنجاست، داخل سنگر. آمد بیرون رفت کنار قبور شهدا. دیدم حال خوشی دارد. گفتم دعا کن شهدا دست منو بگیرن و جلوشون رو سیاه نشیم.》 گفت:《میای برام زیارت عاشورا بخونی؟》
نیمه های زیارت عاشورا، به دلم افتاد روضه حضرت رقیه (س) بخوانم.
صدای ضجه و نالهاش بلند شد. خیلی بیتابی کرد. ناگهان صدایش قطع شد. وقتی نگاه کردم، دیدم از حال رفته و بیهوش شده. با دست زدم توی صورتش. صدایش زدم. هیچ عکس العملی نشان نداد. رفتم آب آوردم. پاشیدم توی صورتش. بههوش آمد. چشم هایش را باز کرد. سر و صورتش خیس عرق بود. عرقش را خشک کردم. گفتم:《نمیخوای بری خونه؟》 با صدایی از ته گلو گفت:《اگه شما خستهای و میخوای بری،برو. من هستم.》
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸