eitaa logo
ملکه‌حاجی🌱
33.1هزار دنبال‌کننده
315 عکس
120 ویدیو
0 فایل
خیال‌ میکردم عاشقت‌ نمیشم اگه نگات‌ کنم یکم:) . . . برای خریدن حق عضویتvip هزینه ۴۷ تومنه (رمان ۱۰۰۷پارت کامل شده) به خانم نیمچه مذهبی 👈 @bonyane_marsus پیام بدین. https://eitaa.com/joinchat/1692795679C16d4f59df1 تبلیغات ملکه‌حاجی🧿
مشاهده در ایتا
دانلود
داشتم از درد به خودم میپیچیدم. زمان زایمانم رسیده بود و همه ی پرستارا میگفتن باید شوهرت اجازه بده تا ببریمت اتاق عمل داشتم درد میکشیدم هرچه به موبایلش زنگ میزدم جواب نمیداد شب قبلش گفته بود میخواد معشوقه شو ببره پیست اسکی و اصلا براش مهم نیست منو بچه م میخوایم چیکار کنیم... اون زن شوهرمو جادو کرده بود. داشتم روی صندلی سالن زایمان ریز ریز اشک میریختم بحال خودم که صدای بم مردونه ای اونم تو بخش زنان باردار تو گوشم پیچید متعجب سرمو بالا گرفتم. از دیدن اون مرد بعد از سالها...جا خورده بودم. باورم نمیشد که اونجا روبروم ایستاده و منو بدبختیمو تماشا میکنه. خیره تو چشمام خونسرد و آروم گفت: همین حالا که تو داری بچه شو با درد بدنیا میاری اون تو خونه تو داره با یه نفر دیگه خیا‌نت میکنه... زبونم بند اومده بود با غصه بهش نگاه کرده و هیچ نگفتم دستشو به سمتم دراز کرد: پاشو باهام بیا...من برگشتم که دهن اونو صاف کنم...بچه تو گردن میگیرم.. اشکم چکید دست رو شکمم کشیدم و درد وحشتناکی رو تحمل کرده و جیغ زدم پرستارها بلندم کردن تا به زایشگاه ببرن نگاهم تو نگاه نگران او خیره موند نمیدونست و خبر نداشت بچه ای که به شکم دارم از خون خودشه... میخواستم بهش بگم... اما قادر نبودم همونجا دولا شدم و.. https://eitaa.com/joinchat/857276829Cbc06131f03