eitaa logo
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
2.7هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
100 فایل
اگه مقام و صندلی موندنی بود که به تو نمیرسید.😌 خودت رو نگیر دوست من🥇 کپی حلال با ذکر صلوات 💐 شرایط ادمینی ، تبادل و... 👇👇 https://eitaa.com/teb_hajimashty
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/Ekip_haji739/88670 چه روزایی روز خانم هاس ؟ - - - یکشنبه ها
آقا دعا کنین این مادر پدرا امشب اجازع بدن بریم جشن 🤦🏻‍♀️😂 آقای کرمانشاهی هم هست دیگه عالی 😂 ی سوال خیلی ذهنمو درگیر کرده، شما که کلا خونه نیستی خانواده بهت چیزی نمیگن😐😂 - - - ان شاء الله که میزارن😃 التماس دعاا حقیقتش خانواده دیگه منو بخشیدن به خود خدا😂
ببخشید انجمن چیه؟کجاست؟ - - - اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان یه پاتوق مشتی برای دانش آموزای دغدغه مند و فعال انقلابی بچه های هفتم تا یازدهم یه تشکل دانش آموزیه مثل بسیج و فرزانگان.. ولی معتقدم خیلی خفن تره:)
ببخشید کدوم از ادمینا میتونن در زمینه تقویت اراده و تلاش و درس کمک کنن ؟ - - - به این آیدی پیام بدید @Khadem_Ekip_haji
اقا حقیقتا دیگه باید برم خانواده صدام میکنن رمانو برسم خونه میزارم ولی قبلش یه چیزی بگم
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
اقا حقیقتا دیگه باید برم خانواده صدام میکنن رمانو برسم خونه میزارم ولی قبلش یه چیزی بگم
اگه دوست داشتین هرچقدر که در توان داشتین میتونین کمک کنین ان شاء الله بعد پخش اقلام گزارش تصویری یا ویدئوییشُ میفرستم کانال
فعلا یا علی رفقا حلال کنید اگه اذیت شدین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش اومدی ارباب😍 صفا آوردی🤩 ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @Ekip_haji739 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم بگو محبت ما ریشه در ازل دارد✨ @ekip_haji739
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
#قسمت_بیست‌ودوم از سر کار برمی گشتم مسجد و اونجا توی اتاقی که بهم داده بودند؛ می خوابیدم …😴 چند با
رئیس تعمیرگاه حقوقم رو بیشتر کرد … 💸 از کار و پشتکارم خیلی راضی بود … می گفت خیلی زود ماهر شدم … ✌️🏻💪🏻 دیگه حقوق بخور و نمیر کارگری نبود … خیلی کمتر از پول مواد بود اما حس فوق العاده ای داشتم …😍 زیاد نبود اما هر دفعه یه مبلغی رو جدا می کردم … می گذاشتم توی پاکت و یواشکی از ورودی صندوق پست، می انداختم توی خونه حنیف …🙂 بقیه اش رو هم تقسیم بندی می کردم … به خودم خیلی سخت می گرفتم و بیشترین قسمتش رو ذخیره می کردم … 💸. هدف گذاری و برنامه ریزی رو از مسلمان ها یاد گرفته بودم … اونها برای انجام هر کاری برنامه ریزی می کردند و حساب شده و دقیق عمل می کردند …🔷🔶 بالاخره پولم به اندازه کرایه یه آپارتمان کوچیک مبله رسید …🏠 اولین بار که پام رو توی خونه خودم گذاشتم رو هرگز فراموش نمی کنم … 😇 خونه ای که با پول زحمت خودم گرفته بودم … مثل خونه قبلی، یه اتاق کوچیک نبود که دستشوییش گوشه اتاق، با یه پرده نصفه جدا شده باشه … خونه ای که آب گرم داشت … توی تخت خودم دراز کشیده بودم …🛌 شاید تخت فوق العاده ای نبود اما دیگه مجبور نبودم روی زمین سفت یا کاناپه و مبل بخوابم …🛋 برای اولین بار توی زندگیم حس می کردم زندگیم داره به آرامش میرسه … توی تختم دراز کشیدم و گوشی رو گذاشتم روی گوشم … چشم هام رو بستم و دکمه پخش رو زدم … و اون کلمات عربی دوباره توی گوشم پیچید … 😇اون شب تا صبح، اصلا خوابم نبرد … کم کم رمضان هم از راه رسید … رمضانی که فصل جدیدی در زندگی من باز کرد …❤️✨
حاجےمشتے|𝘏𝘢𝘫𝘪 𝘔𝘢𝘴𝘩𝘵y
#قسمت_بیست‌وسوم رئیس تعمیرگاه حقوقم رو بیشتر کرد … 💸 از کار و پشتکارم خیلی راضی بود … می گفت خیلی
زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود … یه آدم عادی بین آدم های عادی دیگه شده بودم … 🚶🏻‍♂ کم کم رمضان سال 2010 میلادی از راه رسید … مسلمان ها برای استقبالش جشن گرفتن … 🎉 برای من عجیب بود که برای شروع یک ماه گرسنگی و تشنگی خوشحال بودند …😐😕 توی فضای مسجد میز و صندلی چیده بودن … چند نوع غذای ساده و پرانرژی درست می کردن … بعد از نماز درها رو باز می کردن … بدون اینکه از کسی دینش رو بپرسن از هر کسی که میومد استقبال می کردن … 🤗 من رو یاد مراسم اطعام و شکرگزاری کلیسا می انداخت …😬 بچه که بودم چندباری برای گرفتن غذا به اونجا رفته بودم … تنها تفاوتش این بود که اینجا فقیر و غنی سر یک سفره می نشستن و غذا می خوردن … آدم هایی با لباس های پاره و مندرس که مشخص بود خیابان خواب هستند کنار افرادی می نشستند و غذا می خوردند که لباس هاشون واقعا شیک بود … بدون تکلف … سیاه و سفید … این برام تازگی داشت …😃 و من برای اولین بار به عنوان یک انسان عادی و محترم بین اونها پذیرفته شده بودم … این چیزی بود که من رو اونجا نگه می داشت و به سمت مسجد می کشید … .💞 بودن در اون جمع و کار کردن با اونها لذت بخش بود … من مدام به مسجد می رفتم …🕌 توی تمام کارها کمک می کردم … با وجود اینکه به خدا اعتقادی نداشتم و باور داشتم خدا قرن هاست که مرده … بودن در کنار اونها برام جالب بود …😍 مسلمان ها برای هر کاری، قانون و آداب خاصی داشتند … و منم سعی می کردم از تمام اون آداب و رفتار تبعیت کنم …🙂 ادامه دارد..
اۍ اۿڶِ حـرمـ مٻرِ علمدار خۅۺ آمــــــــد😍
🕊و من یتوکل علی الله فهو حسبه 🕊 کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است... ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @Ekip_haji739 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
حسین (علیه‌السلام) امام بود و ابوالفضل، برادر امامت.. حسین (علیه‌السلام) ولی بود و ابوالفضل، هم‌ رکاب ولایت.. آری، نوزادی در گهواره خفته است که علمدار لشکر حسین (علیه‌السلام) خواهد بود.... ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @Ekip_haji739 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
سلاممم سلاامممم
ادب و احترام
دردو و تعظیم و کرنش
عید بر شما مبارک
ان شاء الله حال دلاتون خوب باشه
میبینم خیلیاتون مشغول خونه تکونی هستین
در حال شست و شویین
نظافت منزل عالیه.. ادامه بدین خونه تکونی رو