دیروز داشتم به یه چیزی فکرمیکردم
شاید نکتهاش بدرد تویی ک الان نوجوونی بخوره
توی دورانی ک درس میخوندم
هفتم،هشتم،نهم و...
سالهایی بود که خیلی درس می خوندم
اما صرفا چون توی فضای رقابتی بودم و خب کار دیگه ای برای انجام دادن نداشتم و کارمهمم درس خوندن بود و بس
من با ذهنیتی درس میخونم و پیش میرفتم که از محیط گرفته بودم
خواسته هام در حدی بود که
خانواده تایید میکرد
مثلا اگه توی فامیلمون کسی ایلتس نداشت
من ب سطح زبان b2 قانع میشدم و افتخارم میکردم ک سطحم از بقیه بالاتره
پس خواسته هام نهایتا یه چند درجه بالاتر بود
اما...
هامون♡°
توی دورانی ک درس میخوندم هفتم،هشتم،نهم و... سالهایی بود که خیلی درس می خوندم اما صرفا چون توی فضا
من هدفداشتم
و خیلی هم تحقیق کردم که چه کنم و چه مسیری بهتره
اما
خواسته ها یا بعضی تجربه ها رو دور از خودم میدیدم،اونقدر دور که حتی بهشون فکرهم نمیکردم
مثلا
بورسیه
من هیچ وقت به بورسیه گرفتن فکر نمیکردم
چون اونقدر موانع جلوم بود که اصلا فکر نمیکردم بهش و در خودم نمیدیدم
الان ک روی زبانم کارمیکنم
و میبینم که میشه به خیلی از کارهای بزرگ فکرکرد و شدنیش کرد
یا مثلا
پسر هفده ساله ای که کسبوکاد خودشُ راه انداخته
اما چجوری میشه بزرگتر فکرکرد؟؟؟
اینکه خودت و توی موقعیت های چالش برانگیز بندازی
و بگی باید انجامش بدی
توی محیط های بری که کار عملی میکنن و کم کم مسئولیت کارهات و به عهده بگیری
یه تئاتری هست که داستان منتظران و به تصویر کشیده
خلاصه داستان اینه👇🏼
برای اونایی ک منتظرامامزمانن دعوت نامه ای فرستاده میشه
و قراره ب ایستگاه متروکی برن و منتظر بمونن تا قطار امام زمان از راه برسه
و حالا داستان شروع میشه
دعواها
هوای نفس
هرکسی یه مدلی امتحان میشه
و شیطان هم همراه اونا داخل ایستگاه متروک هست
و هرکسیو ب یه بهانه برمیگردونه
تو فکر میکنی جای کدوم یکی باشی؟
و بهانهی برگشتش چی باشه؟؟
27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تئاتر « ایستگاه متروک» 🚉 | قسمت اول
⚠️ ادامه ماجرای کوپه شماره ۱۳ 🚅
╭•┈┈••✾᯽🪴᯽✾••┈┈•╮
👉 @Ahla_MenalAsal
╰•┈┈••✾᯽🍯᯽✾••┈┈•╯