💖✨💖✨💖✨
✨💖✨💖✨
💖✨💖✨
✨💖✨
💖✨
✨
#دو_مدافع
#پارت_سی_و_پنجم
بعد از یک هفتہ کلنجار رفتن باخودم بالاخره جواب سجادے رو دادم.
با مریم داشتیم وارد دانشگاه میشدیم کہ سجادے و محسنے رو دیدیم.👀
تا ما رو دیدن وایسادن و همونطورے کہ بہ زمین نگاه میکردند سلام دادن.🖐🏻
مریم کہ این رفتار براش غیر عادے بود با تعجب داشت بهشون نگاه میکرد.😳
خندم گرفت و در گوشش گفتم:
_اونطورے نگا نکن الان فکر میکنن خلے ها😜
جواب سلامشونو دادیم.
داشتند وارد دانشگاه میشدند کہ صداش کردم:
_آقاے سجادے؟
با تعجب برگشت سمتم و گفت:
_بله؟ با منید؟😳
_بلہ با شمام اگہ میشہ چند لحظہ صبر کنید. یہ عرض کوچیک داشتم خدمتتون.🙂
_بلہ بلہ حتما.
بعد هم بہ محسنے اشاره کرد کہ تو برو تو.
مریم هم همراه محسنے رفت داخل.🚶🏻♀
_خب بفرمایید در خدمتم خانم محمدے.
_راستش آقاے سجادے من فکرامو کردم.☺️
خیلے سخت بود تصمیم گیرے اما خب نمیتونستم شما رو منتظر نگہ دارم.
سجادے کہ از استرس همینطور با سوییچ ماشین بازے میکرد پرید وسط حرفمو گفت:
_خانم محمدے اگہ بعد از یک هفتہ فکر کردن جوابتون منفیہ خواهش میکنم بیشتر فکر کنید.🙏🏻
من تا هر زمانے کہ بگید صبر میکنم.
خندیدم و گفتم:
_مطمئنید صبر میکنید؟ شما همین الان هم صبر نکردید من حرفمو کامل بزنم.😁
_معذرت میخوام خانم محمدے.
_در هر صورت من. مخالفتے ندارم
سرشو آورد بالا و با هیجان گفت:
_جدے میگید خانم محمدے؟😃
_بلہ کاملا.
_پس اجازه هست ما دوباره خدمت برسیم با خوانواده؟🤩
_اینو دیگہ باید از خوانوادم بپرسید با اجازتون.
وارد کلاس شدم و رفتم پیش مریم نشستم اما سجادے نیومد.
مریم زد بہ شونم و گفت:
_اِ اسماء سجادے کو پس؟🤔
_نمیدونم والا پشت سرم بود.
_چے بهش گفتے مگہ؟🤨
_هیچے جواب خواستگاریشو دادم.😁
_حتما جواب منفے دادے بہ جوون مردم رفتہ یہ بلایے سر خودش بیاره.🤦🏻♀
بازوشو فشار دادم و با خنده گفتم:
_نخیر اتفاقا برعکس.😉
_اِ خرشدے بالاخره؟ پس فکر کنم ذوق مرگ شده. اسماء شیرینے یادت نره ها.😍
_باشہ بابا کشتے تو منو بعدشم هنوز خبرے نیست کہ.🤷🏻♀
وارد خونہ شدم کہ مامان صدام کرد:
_اسماء
_سلام جانم؟
_بیا کارت دارم.
_باشہ مامان بزار لباسامو...
نذاشت حرفم تموم بشہ:
_همین الان بیا...
_بلہ مامان؟
_مادر سجادے زنگ زده بود. تو ازجوابے کہ بہ سجادے دادے مطمئنے؟🤨
_مگہ براے شما مهمہ مامان؟🙂
چپ چپ نگاهم کرد و گفت:
_این حرفت یعنے چے؟😐
_خب راست میگم دیگہ مامان همش فکرت پیش اردلانہ تو این یہ هفتہ ۴ بار رفتے با مادر زهرا حرف زدے تا بالاخره راضیشون کنے اما یہ بار از من پرسیدے میخواے چیکار کنے نظرت چیہ؟😞
_اسماء من منتظر بودم خودت بیاے باهام حرف بزنے و ازم کمک بخواے ترسیدم اگہ چیزے بگم مثل دفعہ ے قبل...
حرفشو قطع کردم و گفتم:
_مامان خواهش میکنم از گذشتہ چیزے نگو.😔
_باشہ دخترم. مگہ میشہ تو برام مهم نباشے؟🙃
مگہ میشہ حالا کہ قراره مهم ترین تصمیم زندگیتو بگیرے بہ فکرت نباشم. بعدشم تو عاقل تر از این حرفایے مطمئن بودم تصمیم درستے میگیرے.😉
_باشہ مامان من خستم میرم بخوابم.😪
_وایسااا. من بهشون گفتم با پدرت حرف میزنم بعد بهشون خبر میدم الان هم بابا و اردلان رفتن واسہ تحقیق.
تو دلم گفتم چہ عجب و رفتم تو اتاقم🚶🏻♀
اردلان و بابا تحقیق هاشونو کرده بودند و راضے بودن و قرار شده بود سجادے و خانوادش آخر هفتہ بیان براے گذاشتن قرار مدار عقد.💍
یک شب قبل از بلہ برون اردلان اومد تو اتاقمو گفت:
#کپیباذکرصلواتمانعیندارد
#خانم_علی_آبادی
#ادمین_یا_صاحب_الزمان 😊☺️
هدایت شده از [ مِنهاج 🇵🇸 ] .
امروز خورشید اومدھ تو میدون! دیگہ بسہ ابرا چند روزھ جاشو گرفتن :)
May 11
هدایت شده از ٺبسم꧇)!
دلـم ؛ برای گـوجه سبـز گـاز زدن !
زیـر کولـر بـعد امتحـانای خـرداد تنـگ شده . . .🌿
💚•@ttabasom
هدایت شده از ایــهآم ؛
#عمل_به_قول😉🍓👆🏻
(دختر پرتقالی🍊👱🏻♀)
@Donyadokhtarooneh
هدایت شده از «گوجہسبز˘˘💚»
فردادوتاامتحاندارم🤦🏻♀💕
نفرےیہصلواتبفرستیننمرمخوبشہ🙁💜
#modir🤹🏻♀
♡----------------------------♡
•➣Attractive channel🌵💕↯.꧇)
↯• @@BAHAR_Naren☁️🍓¡
بࢪا یہ بچہ بسیجۍ زݜٺہ مُࢪدن..!
باید ݜہیدشہ:))😌✨
#بسیجی
•˼دُخــٺـَࢪاݩِمَہدَۆے³¹³ ˹•
من یک دخترم🧕🏻☝️🏻
شہادت در خون من هست😎
اگر رهبࢪم دستوࢪ دهد حاضرم با جونم بجنگم🔫🖇
#رهبࢪانہ
#چادرانه☺️🌙
•˼دُخــٺـَࢪاݩِمَہدَۆے³¹³ ˹•