eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱 فرقی نمی‌کند مرد باشی یا زن ؛ حریمت "حرمت" دارد، هر کسی که از در آمد "مَحرم" نیست صبر کن تا "آدمت" را پیدا کنی، آدمی از "جنس خودت" آدمی که "حرمت سرش شود" خودت را "مدیون" خودت نکن مدیون قلبت، نگاهت، دستانت، آغوشت گاهی باید "تنهایی" را ترجیح داد گاهی باید منتظر بود تا "محرمت" پیدا شود تنها بمان فرق بزرگیست میان کسی که " تنها مانده " با کسی که " تنهایی" را انتخاب کرده @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبلیغات گسترده VIP
⛔هشدار جدی برای تمام آقایان ایران⛔ 🚧مشکلات جسمی آقایان زمینه ساز طلاق ها در ایران🚧 ✅آقایون برای درمان بیماری‌های جسمی حتما لینک پایین را مشاهده نمایید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1295188466C7dc779f31c با پر کردن فرم ویزیت زیر میتوانید درعرض ۴۸ ساعت مشکل خود را مطرح نمایید👇🏻 https://digiform.ir/wcfa4b1a8 ✅️معتبر ترین کانال ایتا در زمینه طب سنتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی در حال حرکت به سمت هدفت هستی کسی نمی تونه مانعت بشه اما کافیه انرژی های منفی دیگران تو رو متوقف کنه @Harf_Akhaar ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
🌱 روزی عده ای کودکان بازی میکردند . حضرت موسی از کنارشان گذشت . کودکی گفت : موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند .موسی گفت من می گویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت . خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبرده ای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت . خداوند فرمود فردا همه قوم را جمع کن و بگو مهمانی بگیرند . من خواهم آمد . مردم مهمانی گرفتند . غذا درست کردند و منتظر ماندند تا خدا بیاید .سر ظهر گدائی به دروازه شهر آمد و تقاضای غذائی کرد . او را راندند ...و باز منتظر ماندند تا خدا بیاید . از خدا خبری نشد . خشمگین به موسی از این بدقولی نالیدند . موسی بسوی خدا رفت تا علت نیامدن را بپرسد . خداوند فرمود من آمدم اما کسی تحویلم نگرفت . من در تجلی همان گدای ژولیده بودم ... 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
<🤍🌼> راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت. دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد . وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند . دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا ! رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد ورفت. 🌱 @Harf_Akhaar
در نبردِ بین شیر و آهو؛ خیلی وقتها آهو برنده میشه...🤍 چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی ...🌼 هدف مهم تر از نیاز است.🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هان ای گیاه هرزه که با لاله همدمی رو خار باش خار به از هرزه بودن است @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼امشب به درگاه خدا 🤍براتون دعا میکنم تا 🌼فرداتـون پرامیــد 🤍زندگیتـــون پویـا 🌼عشقتـــون خــدا 🤍حاجتتـــــون روا 🌼و شبتون پر از آرامش باشه @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. هر صبح به خاطر بیاور و ذکر کن : الهی تو راه ِ من و همراه ِ منی هر چه هست و نیست را سپرده ام به مهربانی ات🤍🌱 راهم را هموار کن🤍🌱 و قلبم را روشن از عشق ..🤍🌱 صبحتون قشنگ 😍   @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 برای بهتر زندگی کردن امروز به خودمان یادآوری کنیم که: 1.ما نباید برای راضی نگه داشتن دیگران نیازهای خودمان را نادیده بگیریم وقتی این را یاد بگیریم خشم یا رنجش کمتری انباشته خواهیم کرد و میتوانیم از روابط لذت بیشتری ببریم 2.اینطور نیست که همه ما را درک کنند یا از ما خوششان بیاید. هر چقدر بیشتر خودمان را بشناسیم کمتر درگیر این موضوع میشویم که دیگران چه فکری درباره ما میکنند 3.افراد زندگی‌های سختی دارند هر چند ممکن است از بیرون موفق به نظر برسند. اما بهتر است باور داشته باشید که هر کسی با مشکلات مخصوص به خودش دست و پنجه نرم میکند 4.رنج بهایی است که برای زندگی معنادار میپردازیم هیچ راهی وجود ندارد که در آن زندگی را بدون غم و اندوه تجربه کنیم. 5.برای اینکه از تنها فرصتی که برای زندگی به ما داده شده است بهترین بهره را ببریم باید دست از این عادت برداریم که هر ساعت از عمرمان را به رشد و شکوفایی اختصاص دهیم. کمی از «شدن» فاصله بگیریم و «بودن» را تجربه کنیم 6.صحبت کردن فقط ما را تا جایی از مسیر میرساند. ما نیاز به تحرک، موسیقی، هنر، طبیعت، کتاب، دوستی و غذای خوب داریم. «🤍🌼» @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌تنهاییت رو بده دستِ خدا🤍🌼 اون بلده آرومت کنه.🤍🌼 أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ🤍🌼 🌱🌱🌱 @Harf_Akhaar
🌱 مردی خانه بزرگی خرید. مدتی نگذشت خانه اش آتش گرفت و سوخت. رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید. بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانه‌اش فرو ریخت. شیخ را ترس برداشت و سراغ عارف شهر رفت و راز این همه بدبیاری و مصیبت را‌ سوال کرد. ابو سعید ابوالخیر گفت: خودت می‌دانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست. شیخ گفت: تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیه‌ای که بر تو وارد شده است. شیخ گفت: روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که، خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است، کاش می‌مرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب می‌کردم. زمانی هم که مادرت از دنیا رفت، برای لحظه‌ای شاد شدی که می‌توانستی خانه پدری‌ات را بفروشی و خانه بزرگتری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست. مرد گریست و سر در سجده گذاشت و گفت: خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق می‌شدم چه می‌کردی؟؟!! سر بر سجده گذاشت و توبه کرد @Harf_Akhaar
اگــ🌱ـه ناراحتت میکنن، گوش نده! اگــ🌱ـه مجبورت میکنن، انجام نده! اگــ🌱ـه بهت بدی میکنن، اهمیت نده! اگــ🌱ـه نگرانت نمیشن، بی تفاوت باش! اگــ🌱ـه ازت خوششون نمیاد، توجه نکن! اگــ🌱ـه‌مسخرت‌میکنن،نادیده‌اشون‌بگیر! اگــ🌱ـه بهت‌اهمیت‌نمیدن،حذفشون‌کن! اگــ🌱ـه اذیتت میکنن ، فراموششون کن! اگــ🌱ـه ازت بدشون میاد ، رهاشون کن ! اهمیت نده! تو به این آدما نیاز نداری تو فقط مسئول رفتار خودت هستی نه برداشتِ بقیه!" 🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روز قیامت ادمها رو مجازات میکنن، نه برای اینکه چرا طمع کردی به خاطر اینکه چرا طمع نکردی، میگن اومدی قصر پادشاه، کاه و یونجه دزدیدی، در دنیای پر از گوهر چرا رفتی کاه یونجه دزدیدی! وقتی در دنیا اینهمه جواهر هست، انسانیت، راستی، شرافت، زیبایی تو رفتی یک مشت دروغ و تهمت و مکر دزدیدی بعدم پشتش هزار تا نگرانی و استرس و ناامیدی...🌱 🤍🌼 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎@Harf_Akhaar
🌱 معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟» معلم گفت: «ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ یک بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد. ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد. ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ می‌کرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ می‌آمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا می‌کرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ می‌سپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بيآورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند. ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ می‌خواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.» ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: «می‌دانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ‌می‌خواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ کی ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت می‌کنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را می‌گیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ می‌کند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.» ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﯿﺮﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ اراده ﺍﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐنی. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🤍خاری ز گـلستان جهان، چیدم و رفتم      در دود دل سـوختـه پیچیـدم و رفتم🌼 🌱نادیده و نشناخته چـون اشک یتیمان       از دیده به نوک مژه غلتیدم و رفتم🌱 🤍نقش هنر مدعیان خواندم و دیدم        وآئینه ی صاحب نظران دیدم و رفتم🌼 🌱با عشق زبان باز، سر عقـل و خرد را        در مغلطـه و سفسطـه، پیچیدم و رفتم🌱 🤍با  کوشش بسیار از این دفتر مغلوط         خواندم ورقی چند و، نفهمیدم  و رفتم🌼 🌱گفتم ز حکیمـان ره این راز بپرسم        چون دیدمشان، هیچ نپرسیدم و رفتم🌱 🤍اکنون که مهیای سفر گشته ام ای دوست         آن به که نگویم که چه ها، دیدم و، رفتم🌼 🌱افسانه چه خوانم؟چو یکی کرمک شب تاب        لختی به لجن زار، درخشیدم و رفتم🌱 🤍یارب تو مرا خواندی و خود راندی و من نیز.  دامن ز جهان تو فراچیدم و رفتم🌼 🌱گفتم چه بود راز ازل، سرّ ابد چیست؟ پاسخ نشنیدم ز تو، رنجیدم و رفتم🌱 🤍گفتی نخورد گندم و گـفتی نخورم مِی        من هم چو پدر، حرف تو نشنیدم و رفتم🌼 🌱بر مرگ من ای خلق بخندید که من نیز در ماتمتان دیدم و خندیدم و رفتم🌱 @Harf_Akhaar
اتفاق عجیب در بیمارستان🌱 چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت. این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه ، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند. در محل و ساعت موعود ، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ... دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون » نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system ) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ..!! «🤍🌼» @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 آری از پشت کوه آمده ام ...! چه می‌دانستم اينور کوه بايد برای ثروت، حرام خورد... برای عشق، خيانت کرد... برای خوب ديده شدن، ديگری را بد نشان داد... و برای به عرش رسيدن، بايد ديگری را به فرش کشاند...! 🤍🌼 وقتی هم با تمام سادگی دليلش را می‌پرسم ، می‌گويند : از پشت کوه آمده‌ای ...! ترجيح می‌دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه‌ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگ‌ها باشد تا اينکه اينورِ کوه باشم و گرگ‌وار ، انسانیت را بدَرَم ...! @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🤍🌼» تا خدا نخواهد برگ درخت هم از شاخه جدا نخواهد شد • • •🌱 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎@Harf_Akhaar
⟨⟨🤍🌼⟩⟩ گذشته هایت راببخش... زیرا آنان همچون کفش های کودکیت نه تنهابرایت کوچکند بلکه تو را از برداشتن گام های بزرگ بازمیدارند...🌱 @Harf_Akhaar
🤍🌼وقتی میشود دقایق عمرت را با آدم های خوب بگذرانی ؛ چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که با دل های کوچک شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند ! یا مدام برای نبودنت ، برای خط زدنت تلاش میکنند...🌱 @Harf_Akhaar ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
تلنگر🌱🌱🌱:) پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد به زمین افتاد و داد کشید : آی ی ی ی! صدایی از دور دست آمد : آی ی ی ی! پسرک با کنجکاوی فریاد زد : کی هستی؟ پاسخ شنید : کی هستی؟ پسرک خشمگین شد و فریاد زد : ترسو! باز پاسخ شنید : ترسو! پسرک با تعجب از پدرش پرسید : چه خبر است؟ پدر لبخندی زد و گفت : پسرم خوب توجه کن…. و بعد با صدای بلند فریاد زد : تو یک قهرمان هستی! صدا پاسخ داد : تو یک قهرمان هستی! پسرک باز بیشتر تعجب کرد. پدرش توضیح داد : راستش داستان این صدا از این قرار است که مردم میگویند که این انعکاس کوه است ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی ، زندگی عینا به تو جواب میدهد اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب بوجود می آید و اگر به دنبال موفقیت باشی، آن را حتما بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی ، زندگی همان را به تو خواهد داد! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
چیزایی كه در شأن تو نیست رو به اسم صبر و فداکاری تحمل نکن تو قرار نیست فدا بشی شکوهت رو حفظ کن...🤍🌼 @Harf_Akhaar