eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزومیکنم...🌱 امروزخدابه اندازه ی گلهای بهشتی طبقی از شادیهای خاص عشقهای پاک ورزق و روزی فراوان براتون هدیه بیاره:)))) صبحتون بخیر...🤍🌼 @Harf_Akhaar
‹‹🌱›› 🤍آمدم در عمق چشمانت ، تماشایت کنم ! بانگاهی عاشقانه ، بلکه شیدایت کنم !🌼 🤍گم شدم در عمق چشمان سیاهت ، ناگهان .. مثل بیت مثنوی باید که معنایت کنم !🌼 🤍کوکب احساس من امشب چه نورانی شده ! پس فرود آ بردلم تامن هویدایت کنم !🌼 🤍تنگ در آغوش من یا اندکی نزدیکتر ... بخت با من باشد و شاید که اغوایت کنم !🌼 🤍تو شب مستی و من، آن بامدادان خمار.... ای خمارین مست من غرق تمنایت کنم !🌼 🤍ای شراب هفت ساله ، ای می انگور ناب ! از جنون عشق می نوشی که شیدایت کنم!🌼 🤍گم شدی در لابلای خاطرات زندگی ! آنقدر می مانم آنجا تاکه پیدایت کنم...!🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت نصیحت زیـبــا...🌱 🤍گشاده دست باش، جاری باش کمک کن، مثل هرچیزی که درون توست زیباست، حتی تلاش های ناموفقت برای پنهان کردن غم‌ هات.🌼 🤍با شفقت و مهربان باش ، مثل خورشید🌼 🤍اگر کسی اشتباه کرد آن رابپوشان ، مثل شب🌼 🤍وقتی عصبانی شدی خاموش باش ، مثل خواب🌼 🤍متواضع باش و غرور نداشته باش ، مثل خاک🌼 🤍بخشش و عفو داشته باش ، مثل دریا🌼 🤍اگر میخواهی دیگران خوب باشند ، خودت خوب باش ، مثل آیینه🌼 @Harf_Akhaar
روز خواستگاری دختر گفت بلد نیستم غذا درست کنم... بچه داریم بلد نیستم پسرگفت... 🌱🌱🌱>>> @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا چقدر قشنگ میگه : در اوج نا امیدی ناگهان ... همه‌ی دعاهای شما را مستجاب میکنم :))))🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 روزی ابلیس بافرزندانش ازمسیری میگذشتند. به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت : تماشاکنیدکه من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد. باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت. زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد. وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد. فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد. بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند. فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم! ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم : کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجادکند آتش اختلافی برافروزد، و... بعدازاین وقایع فکرمیکنیم که کاری نکرده ایم،فقط طناب راتکان داده ایم! مواظب باشیم طنابی راتکان ندهیم...!🤍🌼 @Harf_Akhaar
🤍🌼>>> یکی گفت چه دنیای بدی حتی شاخه های گل هم خار دارند دیگری گفت چه دنیای خوبی حتی شاخه های پر خار هم گل دارند... عظمت در تفکر است... نه در چیزی که میبینیم...🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر جامعه بشری همین یک مورد رو بفهمه همه مشکلات حله ‹‹بیا من ی گنجی بهت معرفی کنم : (قسم به آنچه که وعده داده شده است روزی شما در آسمانه)›› ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
‹‹ داستان زن فقیر و حضرت داوود ›› /// عدالت خدا ///🌱 زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟" داوود(ع) فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟" زن گفت: "من پیرزنی هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم." هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود(ع) را زدند. حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود(ع) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید." حضرت داوود(ع) از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟" عرض کردند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست. کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم. ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى. حضرت داوود(ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه تر از دیگران است. و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید. سوره مؤمنون - آیه 78 ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱 بهترين روزهاى كنار هم بودن سر تاسر اطاق را رختخواب پهن مى كرديم و رديفى مى خوابيديم خواب كه نه تا صبح صداى خنده هامون كل حياط را پر میكرد اصلا آدم استرس و فكر وخيال را فراموش مى كرد. صبحونه و ناهار و شام رو تو ايوان ميخورديم چه لذتى داشت چقدر دوست داشتم اين خانه و آرامشش تو زندگيم هميشگى بود ولى مى دونستم كه نيست و بايد با خاطراتش زندگى كنيم ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالا ترین حد شادی در اکثر کودکان موقعی است که که درآغوش مادر و بازی با پدر است . ‹‹🌼🤍›› @Harf_Akhaar
🌱 ‹‹ از هول حلیم افتاد تو دیگ ›› گویند در روزگاران قدیم مردی فربه زندگی می کرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن می شد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمده ای مرد گفت شنیده ام که امروز همسایه حلیم می پزد آمده ام که حلیم بخورم . وقتی که بوی حلیم همسایه به مشامش رسید سریع به خانه همسایه رفت ولی از بس که عجله کرده بود فراموش کرد که دیگی همراه خود بیاورد تا با خود حلیم ببرد ولی چون ظرفی نداشت رفت بالای دیگ و با قاشق شروع به خوردن کرد ولی وقتی دید فایده ندارد و چون بسیار هول کرده بود که مبادا نتواند به اندازه کافی حلیم بخورد با دو دست سرگرم خوردن شد و چنان بر سر دیگ خم شده بود که به ناگاه درون دیگ افتاد و مردمان با خنده و با صدای بلند گفتند بیچاره این مرد از هول حلیم افتاد توی دیگ. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
آرزو میکنم ...🌱 ته ته ناامیدی یه جمله و حرفی یه روزنه ی امید ته دلت ایجاد کنه🤍 آرزو میکنم ...🌱 هرموقع ته دلت یه غمه بزرگی نشست و غصه دار شدی خدا یه نشونه برات بفرسه و بگه:🌼 بنده جونم یادت نرفته که🌱 من هستم یادت نرفته که تا من رو داری غصه ای به دلت راه ندی🤍 🌱زیبـاترین آرزو برایت من خــدا را آرزو دارم🌼 @Harf_Akhaar
این‌جملہ‌رو‌خیلے‌شنیدیم کہ‌میگن... شانس‌آوردم‌... نہ‌جانم!شانس‌نیاوردی خـ‌ ُـدا‌‌خواست‌برات،اگر‌شد...! خداخواست‌برات،اگر‌نشد... حیفہ بے‌انصافیہ! کار‌ی‌رو‌کہ‌خُـدا‌‌ انجام‌داده ب چیز دیگه نسبت بدیم!"🌱 @Harf_Akhaar
بيخودي پرسه زديم ، صبحمان شب بشود بيخودي حرص زديم ، سهممان كم نشود ما خدا را با خود ، سرِ دعوا بُرديم و قسم ها خورديم ما به هم بد كرديم ، ما به هم بد گفتيم ، ما حقيقت ها را ، زير پا له كرديم و چقدر حظ بُرديم ، كه زرنگي كرديم روي هر حادثه اي ، حرفي از عشق زديم از شما ميپرسم ، ما كه را گول زديم ؟ @Harf_Akhaar ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎
به رنج‌هایت بی‌توجه باش! با این کار آنها خواهند مُرد. تمام توجه‌ات را به شادی‌های کوچک معطوف کن... لحظاتِ کوتاهِ شادی را ارج بگذار و خودت را کامل در آنها غرق کن... این‌گونه آن لحظاتِ کوتاه، رشد خواهند کرد و در سراسرِ زندگی‌ات منتشر خواهند شد . 🌱 . ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. @Harf_Akhaar
میان پرواز تا پرتاب، تفاوت از زمین تا آسمان است...🌱 پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی، پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند، پس پرواز را بیاموز...🤍🌼 @Harf_Akhaar
اسرار جذابیت ... یکی از عواملی که باعث جذابیت شما می شه : خوش رو بودنه همونطور که می دونید همه ی انسان ها صاحب دل هستن و حاکم بر این دل هم محبته و اون چیزی که می تونه محبت همسرتون را متوجه شما کنه خوش رو بودن با همسره. با خوش رو بودن می تونید تصویری بسیار جذاب از خودتون رو در ذهن همسرتون بسازید. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
وقتی که احساس خوبی دارید و خودتان را دوست دارید همه شما را دوست خواهند داشت و زمانی که احساس بدی دارید درهای عشق و محبت را به سوی خود می بندید...!🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند! دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند! شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند. صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد! فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار کیسه ای طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلا ها را از دیدشان مخفی کردم. دیشب وقتی درختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم! (امام حسن عسگری(ع)می فرمایند: هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.) ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
‹پندانه› 🌱 بزرگترین خیانت انسان به خودش ترس از اینه که دیگران درموردش چی میگن ... حضرت علی می فرماید؛ با مردم زندگی کن اما برای مردم زندگی نکن ! خدمت گذار مردم باشین اما هرگز تابع رنگ و لعاب و سلیقه ی مردم نباشین هرگز ...!🌱 ⟨🤍🌼⟩ @Harf_Akhaar
‹‹🌱›› 🤍مطمئن باش همون جوری که 🌼بر اثر یه اتفاق همه چی رو 🤍از دست می‌دیم یه بار هم 🌼برحسب اتفاق همه چیو بدست میاریم 🤍امیدوارم بدست بیاری همه‌ی 🌼اون چیزایی رو که از دست دادی... @Harf_Akhaar
مادربزرگم همیشه بهم می‌گفت، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دلتنگی از گوشه‌ی چشمت سرازیر می‌شه رو نگیر، با دستات پاکش‌ نکن؛ اون راهش رو بلده، می‌غلته رو گونه‌هات و میوفته رو زمین، می‌ره تو دل خاک. خدارو چه دیدی؟ شاید از همون یه قطره دلتنگیِ تو، گیاهی جوونه بزنه و رشد کنه و یه درخت تنومند بشه؛ که زیر سایه‌ش قد بکشی و بزرگ‌ شی، که بهش تکیه‌ کنی و یادت بره چیا بهت گذشته، که بدونی از همین اشک‌هاست که آدم قلبش قوی میشه و جلوی هر اتفاق تلخی وایمیسه؛ پس هیچوقت جلوش رو نگیر، اون راهش رو خوب بلده ...!🌱 ‌‌‌‌ ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌ @Harf_Akhaar
تصمیم بگیر با دل‌خوشی‌هایِ ساده معادله‌پیچیده‌ٔزندگی‌رادوربزنی...🤍🌼 در خنده اسراف کن و به غم پشت پا بزن... با باران هم‌آواز شو و خوشید را لمس کن...🤍🌼 برایِ بودن در شادی‌ها بهانه نیاور... گذشته را به دفترِ خاطراتت بچسبان و از دل‌خوشی‌هایِ بندانگشتی ساده نگذر...🤍🌼 خودت را دوست بدار ... 🌱 @Harf_Akhaar
‹‹داستان آموزنده››🌱 می گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت: اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نا اهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و می گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مردک رفته پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می کند و چون کار و بارش رواج می گیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او می سپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کارش کساد میگردد. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود با ناله و زاری طلب اسم اعظم می کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار میشود به او میگوید: تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی برو همون کشک تو بساب! ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
هرکس هنگامی که وارد خانه خود می شود سوره حـمد و تـوحید را قـــرائت نماید خداوند فـقر را از خانه او دور ڪرده و بـــرڪت زندگـی او را به حــــدّی زیــــاد می ڪند ڪه به همسایگانــش نیز می رســـد.🌱 از حضرت امام صـادق علیه‌السلام روایت شده است:‌«هرکس سوره حمد را قرائت ڪند به لطف و عنایت الـهے درهاۍخــیر دنیا و آخرت به روی او گشـوده خـواهد شـــد.»...🤍🌼 ‹‹ قرآن درمانی روحی و جسمی ص ۶۵ ›› @Harf_Akhaar
همیشه فکر کن، توی دنیای شیشه ای زندگی میکنی... پس بطرف کسی سنگ پرتاب نکن، چون اولین چیزی که می‌ شکنه... دنیای خودته...:)))🌱 @Harf_Akhaar
«🤍🌼» مرده ها بیشتر از زنده ها گل دریافت می کنند؛ چون که: «افسوس»، قوی تر از «قدرشناسی» است...🌱 @Harf_Akhaar