eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
در زندگی، اشک هایت را پاک نکن... افرادی را پاک کن، که باعث اشک ریختن تو می شوند... ‹‹🤍🌼›› @Harf_Akhaar
‏شهر از بالا زیباست و آدم ها از دور جذاب! لطفا فاصله مناسب رو حفظ کنید تا قشنگ بمونین! ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌼شتر را به نمد داغ می‌کنند 🌱شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران بر پشت من می‌گذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمک‌ها آب شود و بار تو سبک گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد. شتر به سخن ناصح عمل کرد. صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بی‌قوتی نیست، بلکه از روی حیله است. پس این بار نمد بارش کرد. شتر ساده‌لوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد. صاحب شتر به زجر ، بلندش کرد و شتر از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل ساخته شد که :شتر را به نمد داغ می‌کنند.🌱 نیرنگ و فریب ، سرانجامی جز شکست ندارد @Harf_Akhaar
🌱من زخم‌های بی‌نظیری به تن دارم اما تو مهربان‌ترین‌شان بودی... عمیق‌ترین‌شان ،عزیزترین‌شان بعد از تو آدم‌ها  تنها خراش‌های کوچکی بودند بر پوستم  که هیچ‌کدام‌شان  به‌پای تو به قلبم نرسیدند 🌱بعد از تو آدم‌ها  تنها خراش‌های کوچکی بودند که تو را از یادم ببرند، اما نبردند  تو بعد از هر زخم تازه‌ای دوباره باز می‌گردی  و هربار عزیزتر از پیش هربار عمیق‌تر...! ‹‹🤍🌼›› @Harf_Akhaar
همه چیز در زندگی تکراری می شود بـه جز مـهربـانی ... 🌱 نحوه تکلم انسانها بیانگر نحوه تفکر آنهاست مثبت بیندیشیم و مثبت بگوییم تا انرژی مثبت خـود را بـه دیگران منتقل کنیـم....🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 حاج‌آقا‌پناهیان‌ : "آقا‌امام‌زمان‌صبح‌به‌‌عشق‌شما چشم‌با‌زمی‌کند‌.. این‌عشق‌فهمیدنی‌نیست..! بعد‌ما‌صبح‌که‌چشم‌باز‌میکنیم‌، به‌جای‌عرض‌ارادت‌به‌آقا ‌گوشی‌هامونو‌برسی‌میکنیم..!🖤🌼" @Harf_Akhaar
تـا شمیـمِ نفست را ، نفـسی تـازه زدم🤍🌼 عشق را بـا طپـشِ قلبِ تـو، اندازه زدم 🤍🌼 🌼🤍 نـاگهـان آمـدی از عطـرِ تنـت لـرزیدم مثـلِ یک زلـزلـه ای لرزه به شیرازه زدم طرحِ اندامِ تـورا دیدم و همچون پَـرگار🤍🌼 چرخشی را متـوالی بـه همین بازه زدم 🤍🌼 🌼🤍 تا به آغوشِ تو یک لحظه رسیدم، گویی پـرچـمِ فتـحِ خـودم را، سـرِ دروازه زدم دستِ‌معمارِ‌ اَزل‌دربدنت‌مشهود است🤍🌼 شرمسارم‌که‌چرادست‌به‌این سازه زدم 🤍🌼 🌼🤍 عشقِ تو معجزه ای بود، که من عشقم را گِره ای سخت بـه این عشقِ پُرآوازه زدم چند صباحیست‌که‌ازعشقِ‌تو سرگردانم🤍🌼 عفو کن! حرفِ دلم را بـه تو من تازه زد 🤍🌼 ‌‌‍‌‍ 🌼🤍 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱به هرچه توجه کنی آن را به زندگی خویش دعوت کرده‌ای… مراقب میهمانان همیشگی فکرت باش!🌱 @Harf_Akhaar
🌼 میدونید چرا سختی کشیدن های ما و کارهای خوبمون موجب رشد ما نمیشه؟ 🌼 چون خودمون رو در حالت مساوی با خدا میدونیم و میگیم خب خدایا من و تو الان نه طلبکاریم و نه بدهکار! الان من یه نماز میخونم و یه مقدار از تو طلبکار میشم که یادت باشه برام حسابش کنی!🤓 از این سختی و عبادت هیچی در نمیاد! بله خدا به خاطر مهربانیش یه ثوابی میده. ولی تهش موجب رشد روحی ما نمیشه. آخرش هم همینی میشیم که هستیم!!!🙃 @Harf_Akhaar
🌱گویند: شبی ابراهیم ادهم همه تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. 🌱آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. 🌱نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ 🌱ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. 🌱بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همه آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. 🌱اکنون که همه باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. 🌱بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🤍🌼 🌱کیوسک‌های تلفن را جمع کردند و دوستت دارم‌ها را به انبار بردند... با موبایل عشق رد و بدل نمی‌شود و دوزاری هیچ کس نمی‌افتد...🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها در زندگی زناشویی همه چیز را با مادرشان چک می‌کنن 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @Harf_Akhaar
اگر نمی توانید قلمی برای نوشتن خوشبختی کسی باشید دست کم بکوشید پاک کنی خوب برای زدودن دلتنگیهایش باشید . . .🌱 @Harf_Akhaar
آدمهای مهربان از سراحتیاج مهربان نیستند. آنها انتخاب کرده اندکه مهربان باشند... مهربانی جلوه ذات خداوند در کالبد بشریت است...🌱 ‌ @Harf_Akhaar
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼 ـ🌼🤍🌼🤍🌼 ـ🤍🌼🤍🌼 ـ🌼🤍🌼 ـ🤍🌼 ـ🌼 پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت میکرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو میخواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند با تعجب گفت: داری جان میدهی و از من این ها را درخواست میکنی و قبلا به من گلایه نکردی؟! مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ولی میترسم وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی... ‹‹از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم!››. 🤍 🌼🤍 🤍🌼🤍 🌼🤍🌼🤍 🤍🌼🤍🌼🤍 🌼🤍🌼🤍🌼🤍 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مرگ نترس، از زیستن بترس ...! نیازی نیست تا ابد زندگی کنی، فقط باید زندگی کنی ...!🌱 ‌ ‌‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌ @Harf_Akhaar
بعضی بازی ها برنده ندارند؛ مثل بازی با دلِ آدمها! چون شخصِ دلشکسته "خودش" را می بازد و شخصی که دل میشکند "شرافتش" را...❤️ @Harf_Akhaar
هیچ‌کس رو نمیتونی عوض کنی آدمها در نهایت به اصالت خودشون برمیگردن ... که بهت تلخی واقعیتو میگه از کسی که بهت دروغ دوست داشتنی میگه خیلی بهتره کسی که خیلی مستقیم بهت میگه ازت متنفره از کسی که به ظاهر دوست داره خیلی بهتره کسی که باهات دشمنه از کسی که دنبال نقشس تا سرنگونت کنه خیلی بهتره خیلی جاه ها تو زندگی تیر خلاص خوردن، از سر بریدن با پنبه بهتره. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
رفاقت با خدا خیلی قشنگه رهات نمیکنه، حتی اگه ازت بی معرفتی ببینه...🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی این آیه رو بخونه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مواظب زندگیش میشه ... 🌱 ‌ @Harf_Akhaar
ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد... در چهل سالگی بود که خواب حج میبینه و مرد دین میشه و به سفر حج میره . پنج بار به سفر حج میره که جمعا 15سال از عمرش رو در سفر حج گذروند. پس از 5 سفر ، دیگه به حج نرفت ! اهل شهر به ناصر خسرو گفتن چرا دیگه به حج نمیری ؟ گفت ؛ در سفر آخرم در راه رفتن به حج در میانه راه یکی از هم قطاران غذایی نداشت رویش نمیشد تا از کسی غذایی طلب کند، دیدم به یکباره از شدت ضعف در حال موت است؛ خرمایی داشتم به او دادم و حالش بهبودی یافت . . . در آن لحظه به ناگاه گمان کردم که کعبه را طواف مینمایم شیخ بهایی میفرماید : " همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه سر و پابرهنه رفتن ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد که به روی نا امیدی در بسته باز کردن " ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 ‹‹ ملا و کیسه زر ›› دزدی کیسه زر ملّانصرالدین را ربود‌، وی شکایت نزد قاضی برد؛تا خواست ماجرا را شرح دهد، داروغه وارد شد و نزد قاضی نشست. ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون آمد؛ روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد میزند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم،از او سوال کردند که چطور بدون حکم‌قاضی کیسه را یافتی ؟! ملّا خنده ای کرد وگفت: «در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد »بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم منزل رفته و نماز خواندم و ازخدا کمک خواستم. امروز در بیابان‌دیدم که داروغه از اسب افتاده گردنش شکسته و کیسه زر من به کمر بسته... ! پس کیسه ام را برداشتم. ‹‹🤍🌼›› @Harf_Akhaar
‌‹🤍🌼› اگر باغتان را دوست دارید؛ نباید از کار کردن در آن دست بکشید! کمی صبر کنید ... فصلش که برسد حتما شکوفه‌ها سر می‌زنند ... 🌱 @Harf_Akhaar