ـ🌱🌱🌱
ـ🌱🤍
ـ🌱
وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه
اونی که مقصره،
لیوان نیست
مقصر تویی!!!
که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی
پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش
تا لبریزش نکنی...!
🌱
🌱🌼
🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسى كه به خودت و زندگيت دارى،
بيشترين اثر رو بر روى تمام جوانب زندگيت داره،
پس تلاش كن تا رفيق ترين رفيقِ زندگيت باشى...🌱
@Harf_Akhaar
اگر انسانها می دانستند
فرصت با هم بودنشان
چقدر
محدود است
نامحدود
یکدیگر را دوست می داشتند...🌱
@Harf_Akhaar
#داستان_ضرب_المثل
گدا به گدا رحمت به خدا
🌱می گویند شخصی از راهی می گذشت دید دو نفر گدا بر سر یک کوچه جلو دروازه خانه ای با یکدیگر گفتگو دارندو نزدیک است بینشان دعوا شود .
آن شخص نزدیک شد و از یکی از آنها سئوال کرد : (( چرا با یکدیگر مشاجره و بگو و مگومی کنید ؟ )) یکی از گداها جواب داد : (( چون من اول می خواستم بروم در این خانه گدایی کنم ، این گدا جلو مرا گرفته و می گوید من اول باید بروم . بگو مگو ما برای همین است . ))
آن شخص تا این حرف از دهن گدا شنید سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به دو نفر گدا اشاره کرد و گفت : (( گدا به گدا ، رحمت به خدا )) یعنی گدا راضی نیست گدای دیگر از کیسه مردم روزی بخورد ، پس رحمت به خدا که به هر دوی آنها رزق می رساند 🌱.
@Harf_Akhaar
پیرمردی میگفت:
پیر شی ولی نوبتی نشی!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی وقتی دیگه
قادر به انجام
کارهات نیستی،
بچه هات برا نگهداری
ازت نوبت تعیین نکنند
و باهم دعوا کنند...
پیر نوبتی نشین الهی ...!
‹🌱›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معیت او چنانه که از ما به ما نزدیکتره...🌱
#دکتر_الهی_قمشهای
@Harf_Akhaar
‹‹🤍🌼››
🌱نادر شاه کبیر درحال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟!
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او در ناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!!
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند ...
🌱هر دو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده !!!!
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ..
🌱ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ....
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :
🌱پادشاها من به دستور شما به ضلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است، نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است بچه گربه ماده خاکستری رنگ است. حدودا یک ماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند.
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود !!!
🌱نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر ...
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت . اینطور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت
مردی که کنار جاده ایستاده بود
فریاد زد کجا می روی؟
مرد اسب سوار جواب داد
نمی دانم از اسب بپرس!
این داستان زندگی خیلی از مردم است
آنها سوار بر عادتها و باورهای غلطشان می تازند ، بدون اینکه بدانند به کجا می روند...
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
یکی از بزرگترین لذت های زندگی این است
که از خواب بیدار شوی
و ببینی
باز هم برای خوابیدن فرصت هست!
‹🤍🌼›
#چارلی_چاپلین
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
ببین خدا چه قشنگ گفته :
نیاز نیست آه و نفرین کنی تو به من توکل کن حتی اگه خودتم فراموش کنی کسی که پر و بالتو شکست من فراموش نمی کنم ....
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانی گم نمیشه ...
یه روزی ، یه جایی بهت برمی گرده :)))🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد. هر روز به حرم می آمد؛ اما دریغ از یک قطره اشک؛ دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایده ای ندارد؛ برای همین، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه ای راه می رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ دستی اش گذاشته و آن را به سختی می برد. تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: «مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟» پیرمرد گفت: «ای آقا! دست روی دلم نگذار دختر دم بختی دارم که برای جهیزیه اش مانده ام. همسرم گفته است تا پول جهیزیه را تهیه نکرده ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه جا کنم تا پول بیشتری در بیارم.»
🌱تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی در خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون می آمد خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می کردند. پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به تو بدهم؛ فقط دعا می کنم که عاقبت به خیر شوید و از امام رضا (ع) هدیه ای دریافت کنی.
🌱تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی به حرم وارد شد، چشم هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
مردم میگویند، آدمهای خوب را
پیدا کنید و بدها را رها ...
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و بدی آنها را نایده بگیرید ...🌱
‹🤍🌼›
‹‹ هیچکس کامل نیست ››
@Harf_Akhaar
#طنز
:)))))))
‹🤍🌼›
زنی ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ، ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﻳﮏ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﺾ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﺥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺁﺏ ﻣﻬﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ .
زن ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ . ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﻳﺪ ﻣﻬﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻦ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻧﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﻴﺎﻁ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ گفت:
ﺍﺯ ٣ ﭼﺮﺥ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺎﺷﻴﻦ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻳﮏ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎﺯﮐﻦ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺭﺍ ﺑﺎ ٣ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺳﯽ .
ﺁﻥ زن ﺍﻭﻝ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺩﻳﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﯽ ﺍﻭ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻻﺳﺘﻴﮏ ﺯﺍﭘﺎﺱ ﺭﺍ بست!!!
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: « ﺧﻴﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻟﺐ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ . ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﯼ
ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ انداختنت؟؟؟
مرد ﻟـــﺒــﺨــﻨـــﺪﯼ ﺯﺩ گــفــت:
ﻣـــﻦ ﮐــﺎﺭﻣــﻨـــﺪ ﺍﻳـــﻨــﺠــﺎﻡ ... ﺩﻳـﻮﻧــﻪ خودتی !!!
یادمون باشه زود قضاوت نکنیم...!😂
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییردهم .
شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم.
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم ...🌱
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
دو چیز باعث میشود انسان از پیشرفت دور بماند؛
مقایسه با دیگران...
مسابقه با دیگران...
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
انگار خدا همهی دلخوشی رو
توی این آیه جا داده:
‹‹ و اللهُ یَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم ››
حواسم هست توی دلت چی میگذره...🌱
شبتون بخیر ، خدا به همراهتان...
‹‹🤍🌼››
@Harf_Akhaar
یک صبح بخیر قشنگ🌼
یک دعای ناب 🌱
از عمق جان تقدیم به🌼
کسی که جنسش از کیمیاست🌱
عهدش از وفاست🌼
مهرش پر از صفاست🌱
حسابش از همه جداست …🌼
سلام صبح بخیر🤍🤍🤍
@Harf_Akhaar
به همهی کارهای خود روح دهید :
به دست دادنِ خود روح دهید. وقتی با کسی دست میدهید با همهی وجودِ خود دست بدهید. سعی کنید با فشار دستتان بگویید : "از آشنایی با شما خوشحالم" یک دست دادن زورکی و بیرمق از دست ندادن بدتر است.
به خندههایتان روح دهید. با چشمهایتان بخندید. هیچکس خندههای تصنعی، خشک و مصلحتی را دوست ندارد. وقتی میخندید، به راستی بخندید.
به متشکرمهای خود روح دهید. یکی متشکرمِ ماشینی و از سر عادت، تقریبا فقط یک صدا است. هیچ مفهومی ندارد. بیثمر است.
هروقت به حرفهای خود شور و حال میدهید،خودتان هم بهطور ناخودآگاه از این شور و شوق بهرهمند میشوید. این مسئله را همین الان امتحان کنید.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
‹‹🤍🌼››
هفت جمله که زمان های سختی باید به خودمون بگیم:
۱.هیچ چیز دائمی نیست🌱
۲.زخم های ما نشانه ی قدرته نه ضعف🌱
۳.زمانی که بقیه منفی بافی میکنن، من🌱 میتونم مثبت باقی بمونم
۴.عبور از رنج منو داناتر میکنه🌱
۵.حتی زمانی که در حال کشمکش هستم رو به جلو حرکت میکنم🌱
۶.ترس هیچ چیز را عوض نمیکند🌱
۷.بهترین گزینه ادامه دادنه🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیکار کنیم بچهها کارهای شخصیشون رو انجام بدن؟!🤔
دکتر_سعید_عزیزی
🌱《"زنان،بهترین معماران خانواده هستند"🌱
@Harf_Akhaar
بزرگترین اعتیاد ما آدمها؛
حرف زدن از مشکلاتمان است.
این عادت رو بشکنید
از خوشیها حرف بزنید...!
🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌼🤍🌼
#تلنگر
چند سال پیش همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است.نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم، روانپزشک گفت: "فقط یک سال هفتهای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.
شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم.
پرسید، "چرا نیومدی؟"
گفتم، "خُوب، جلسهای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پسانداز کردم و یه وانت نو خریدم."
پزشک با تعجّب گفت، "عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟"
گفتم: "به من گفت اگه پایههای تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمیتونه زیر تختت قایم بشه!"
برای هر تصمیم گیری شتاب نکنیم و کمی بیندیشیم!
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبای حضرت موسی >>>
‹🤍🌼›
#تلنگرانه
@Harf_Akhaar
‹‹ طعم مرگ ››
🌱حضرت ابراهیم(ع) از حضرت عزرائیل تقاضا کرد که شکل و هیبتش را هنگام قبض روح کافر ببیند. عزرائیل عرض کرد:
طاقت ندارۍ! فرمود:
🌱میل دارم ببینم. عزرائیل خودش را به آن هیبت نشان داد. و ابراهیم(ع) دید مردی است که موهای بدنش ایستاده ، بدبو ، با لباسی سیاه و از دهان و بینیش شرارهٔ آتش و دود خارج می شود و... حضرت ابراهیم(ع) از شدت ترس غش کردند. پس از به هوش آمدن فرمودند: اگر کافر به جز دیدن تو هیچ عذابی نداشته باشد ، برای او بس است.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
با کلامتان به زندگی تان برکت دهید خیلی از مردم متوجه نمیشوند که با کلامشان زندگیشان را نفرین میکنند.
باجملاتی مانند:
از کار هیچ خبری نیست ،من هرگز استراحت خوبی ندارم واز این قبیل جملات هربار که شما میگویید نمیتوانم به ان خانه زیبا با ان شغل دلخواه برسم زندگی خودتان را نفرین کرده اید .
در رابطه عاشقانه دلخواهتان نیز هر کلامی که به زبان جاری میکنید برکت یا نفرین را جاری کرده اید .
دست از نفرین کردن اینده تان بردارید گاهی اوقات دشمن لازم نیست ما را شکست دهد.
ماخودمان ،را خودمان شکست میدهیم.
از همین لحظه نیت کنید؛ چیزهای خوب را پیش بینی کنید ،شروع به برکت دادن به زندگی کن
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
@Harf_Akhaar
🌱زنی شبانه در بیابان گم شد. از دور چراغی دید سوسو می زند، نزدیک رفت. خانه عابدی بنی اسراییلی بود. در زد و گفت: مرا در خانه خود شبی امان ده می ترسم درندگان مرا تا صبح غذای خود کنند.
🌱عابد او را به خانه راه داد و چراغ خاموش کرد تا او را نبیند. زن گفت: چراغ روشن کن که من از تاریکی می ترسم. عابد گفت: اگر چشمم در تو افتد میدانم گناه می کنم.
زن گفت: وای بر تو که با 70 سال عبادت، هنوز اختیار پلک های چشم ات دست تو نیست تا ببندی و نیازی به خاموش کردن چراغ نداشته باشی!!!
🌱عابد را این سخن بسیار سنگین آمد و شبانه خانه را به او سپرد و پوستین خود برداشت و برای همیشه راهی کوه گشت.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
زندگی راطوری بگذران که گویی
درحال خوردن هندوانه هستی...
ازطعم شیرینش لذت ببر
و قدردانی کن؛
به مزاحمت دانه های پخش شده
درآن اهمیتی نده...
‹‹🤍🌼››
@Harf_Akhaar
🌱همیشه یادت باشه که در ارتفاعی معین،
دیگه هیچ ابری وجود نداره.
اگر آسمان زندگیت ابریست،
به این دلیله که
هنوز اونقدر بالا نرفتی🌱
@Harf_Akhaar