فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم اینه از این سفری که توش هستیم لذت ببریم…🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از افرادی که تو را نادیده میگیرن فاصله بگیر...
@Harf_Akhaar
🌼🤍
خوش اخلاقی، لطف نیست؛
بلکه وظیفه شماست!
با جمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛
بدخلقی رو توجيه نکنید.
محبت ؛ وظیفه شماست!
کم کاری نکنید.
چون دیگران نمیدانند
و اهمیت هم نمیدهند که شما
کی هستید پس خودتان باشید
🌱 دنیا دریایی ژرف است
🌼ڪه بسیاری ازجهانیان
🌱درآن غـرق میشوند
🌼ڪشتی تو دراین دریا،
🌱باید تقـوای الهی باشد
🌼سوخت آن ایمان
🌱بادبانش توڪل
🌼ناخدایش عقـل
🌱راهنمایش علـم
🌼و لنگرش صبر باشد.
🌼از خدا خواستم
آرامش را به تو هدیه دهد،
زودتر از آنی که بیاندیشی و ندانی بزرگترین ثروت آدمی در راحتی خیال است.دست هایت را بگیرد و بگذارد همانجایی که به آن تعلق داری تا ترس ها دلتنگی ها سد راه شادی هایت نشود.
🌼از خدا خواستم در اوج سختی ها گرفتار قضاوت های نادرست و بیجا نشوی که نگرش اشتباه،افکار غلط دیدنِ زیبایی های زندگی را برایت مشکل می سازد.
🌼از خدا خواستم اراده ای قوی در دلت به راه بیندازد که با هر دشمنی درگیرِ جنگِ باطلِ آدم هایی نشوی که خودشان هم نمیدانند از این زندگی چه ها میخواهند.قهرمان زندگی خودت باشی و خانهٔ دلت را آنجایی بنا کنی که ارزش ثانیه به ثانیه نگاه ها گذشت ها و دوست داشتن های نابت را بدانند. . .
🌱حاتمه_ابراهیم_زاده 🌱
@Harf_Akhaar
دوست داشتن که عیب نیست بابا جان
دوست داشتن دل آدم را روشن میکند
اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند
اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت
بزرگ هم که شدی آماده ی دوست داشتن
چیزهای خـوب و زیبـای دنیـا هستی ...
دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است
اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز میشوند
واگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده میشوند
🌱سیمین_دانشور🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼با خواست خدا مقابله نکن
اگر حاجتت به صلاحت نباشه
خدا بهترشو بهت میده شک نکن
🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
#داستان_کوتاه
فرانتس کافکا که هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت، در ۴۰ سالگی در حال قدم زدن در پارکی در برلین با دختر کوچکی که در حال گریه کردن بود برخورد کرد زیرا عروسک مورد علاقه خود را از دست داده بود دختر کوچولو و کافکا به دنبال عروسک گشتند ولی بی نتیجه بود.
کافکا به او پیشنهاد داد که روز بعد دوباره همانجا ملاقات کنند و با هم به دنبال عروسک بگردند
روز بعد، کافکا که هنوز عروسک را پیدا نکرده بود، نامهای را به دختر کوچک داد که توسط عروسک نوشته شده بود: «لطفا گریه نکن، من برای دیدن دنیا به سفری رفتهام»
درباره سفر و ماجراهایم برایت مینویسم. بدین ترتیب داستانی آغاز شد که تا پایان عمر کافکا ادامه یافت. کافکا در طول ملاقاتهایشان، نامههای عروسک را که با دقت نوشته شده بود، همراه با ماجراها و مکالمههایی میخواند که دختر کوچک آنها را شایان ستایش میدانست.
در نهایت کافکا عروسک را به او بازگرداند (یکی خرید) که گویی به برلین بازگشته بود.
دخترک گفت: «اصلا شبیه عروسک من نیست» سپس کافکا نامه دیگری به او داد که عروسک در آن نوشته بود: «سفرهای من، مرا تغییر داده» دختر بچه عروسک جدید را در آغوش گرفت و خوشحال شد
سال بعد کافکا درگذشت
سالها بعد، دختر کوچکی که اکنون بالغ شده بود، پیامی را در داخل عروسک پیدا کرد در نامه کوتاهی که کافکا آن را امضا کرده بود، نوشته بود: «هر چیزی که دوست داری احتمالاً از دست میرود، اما در نهایت عشق به گونهای دیگر باز خواهد گشت»
@Harf_Akhaar
آدمها فکر میکنند اگر یکبار دیگر متولد شوند، جورِ دیگری زندگی میکنند!
شاد و خوشبخت و کماشتباه خواهند بود.
فکر میکنند میتوانند همهچیز را
از نو بسازند...
اما حقیقت ندارد!
اگر ما جسارت طورِ دیگری
زندگی کردن را داشتیم
اگر آدم ساختن بودیم
از همین جای زندگیمان به بعد را
مىساختيم..
🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
#ضرب المثل
جواب ابلهان خاموشیست
▪️ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید ،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
▫️شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
▪️خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
▫️شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
▪️قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است ؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....
▫️قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
▪️قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد:"جواب ابلهان خاموشی ست"
@Harf_Akhaar
تو به چیزی تبدیل میشی
که خودتو باهاش احاطه کردی
انرژی ها مسری هستند
با دقت انتخاب کنید
محیط به شما تبدیل میشه 🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین دعایی که میشه در حق کسی کرد
حال خوبه!
🤍حالتون خوب و روزگار به کامتون🤍
@Harf_Akhaar
#چارلی چاپلین در یک مسابقه افراد شبیه به خود شرکت کرد و بیستم شد
در سال ۱۹۱۵، چارلی چاپلین ستاره ای بزرگ و شناخته شده بود. او تا آن زمان در ۳۷ فیلم کوتاه بازی کرده و در ۱۴ فیلم دیگر نیز حضور یافت، از جمله کمدی The Tramp یا ولگرد که بسیار محبوب و پرفروش شد. شخصیت او چنان محبوب بود که کارتون ها و شخصیت های کمیک زیادی سعی در تکرار استایل او را داشتند. شرکت های بسیاری شروع به تولید اسباب بازی ها، عروسک ها، ترانه ها و کتاب هایی در مورد این بازیگر مشهور کردند و همه در ایالات متحده و بریتانیا و سراسر جهان او را می شناختند.
محبوبیت او به برگزاری مراسمات عمومی و رقابت هایی برای شناسایی افراد شبیه به چارلی چاپلین منجر شده بود. مردم پوشیدن لباس های چاپلین در فیلم The Tramp. را دوست داشته و مسابقه دهند ببینند کدام یک می تواند به بهترین و بی نقص ترین شکل مثل چاپلین راه برود و رفتار کند. چارلی چاپلین خود یکبار در یکی از این مسابقات شرکت کرد اما توفیقی نیافت و رتبه بیستم را بدست آورد. اگر چه چاپلین در این رقابت شبیه شخصیت ولگرد راه می رفت اما کفش ها و سبیل مشهورش را نداشت که باعث شد رتبه خوبی کسب نکند.
@Harf_Akhaar
قدر لحظه ها را بدانیم
که عمر و زندگی کسی
المثنّی ندارد
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب وجدان خودمون باشیم ...!
کـــــــاری که برای خود نمیپسندی
برای دیگران هم نپسند تا
وجدانی آسوده داشته باشی !
این آسودگی خاطر را کسی
درک میکند که شبها از کابوس
و یا اضطراب نمیتواند سر به بالین
بگذارد زیرا آسودگی ندارد ...
کاری کن که آسوده باشی
انســـــانیت نهایت آسودگی است
@Harf_Akhaar
یک تیر وقتی میتواند پرتاب شود که کمان را به سمت عقب بکشید. وقتی زندگی شما را با سختی به سمت عقب میکشد، میخواهد شما را به سمت چیزی عالی پرتاب کند. ناامیدی به دلت راه نده، سختی ها و مشکلات را شکست بده.
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
#سوادزندگی
" به روز رسانی " را که فقط برای انواع بازیها، نرمافزارها و برنامههای کامپیوتری نگذاشتهاند!
گاهی هم آدم، باید افکارش را به روز کند!
طرز فکرش را ارتقا بدهد.
حال و هوایش را تازه کند
مثلا دور بریزد تمام خاطراتی را که تکرارشان چیزی به جز غم و اندوه ندارد.
رها کند بعضی وابستگیها را که حال و روزش را به هم میریزند.
افسوسها را، غصهها را، نگرانیها را
و تمام تلخیهایی که بوی کهنگی گرفتهاند.
گاهی باید یک گوشۀ دنج نشست؛
زندگی را نو کرد، با یک باور جدید
و افکاری رو به رشد.
باور کن لازم است هر از گاهی خودمان را هم "به روز رسانی" کنیم.
@Harf_Akhaar
وقتی تو زندگیت اتفاقای بدی میوفته کتاب رو نبندفقط ورق بزن وفصل جدیدی روشروع به خوندن کن🌱
@Harf_Akhaar
📗#داستان
وصیت کفن دزد
آورده اند که کفندزدی در بستر مرگ افتاده بود. پسر خویش را فراخواند. پسر به نزد پدر رفت گفت: «ای پدر امرت چیست؟»
پدر گفت: «پسرم من تمام عمر به کفندزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی به دنبالم بود. اکنون که در بستر مرگم و فرشته مرگ را نزدیک حس میکنم، بار این نفرین بیش از پیش بر دوشم سنگینی میکند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.»
پسر گفت: «ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.»
پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق میدزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود و از آن پس خلایق میگفتند: «صد رحمت به کفن دزد اولی که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیبا گفت شیخ بهایی :
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
@Harf_Akhaar
.
🌱راز موفقیت🌱
.
منتظر انگیزه نباش، با انضباط حرکت کن :
همه ما لحظاتی داریم که احساس میکنیم هیچ انگیزهای برای ادامه دادن نداریم. ولی راز موفقیت این است: منتظر انگیزه نباش ! انضباط را جایگزین آن کن. افرادی که به اهداف بزرگ دست یافتهاند، هر روز منتظر جرقه انگیزه نمیمانند؛ آنها با انضباط کارهای خود را انجام میدهند، حتی زمانی که هیچ میلی ندارند.
.
به یاد داشته باش:
عمل کردن، حتی زمانی که حس و حالش را نداری، همان چیزی است که تو را از دیگران متمایز میکند. وقتی امروز به بهانه خستگی یا بیحوصلگی از کار دست کشیدی، لحظهای به یاد داشته باش که موفقیت از مسیر دیسیپلین و تکرار پیوسته بهدست میآید.
@Harf_Akhaar
#داستانک
در مشهد رسم بود هر که از مسافران وساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند.
این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوا بدزدید و بخورد.
به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند.
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید:
بسیار سخت میگذرد؟
دزد گفت نه !
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم،
مردم هم که شادی میکنند و شادند، از این بهتر چه هست؟!
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بزرگی پرسیدند؛
بهترین دین کدام است؟
کمی درنگ کرد لبخندی زد آنگاه گفت:
بهترین دین آن است که
از تو آدم بهتری بسازد ...
دینی که این کار را برای شما بکند
بهترین دین است
@Harf_Akhaar
ذهن تو مثل یڪ باغه🌱
و افڪارت شبیه بذر.
تو میتونی انتخاب ڪنی
توی باغت گل پرورش بدی
یا علفِ هرز
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچوقت زندگی خودت رو وقف دیگری نکن!
@Harf_Akhaar
🌼 اگر آرامش میخواهی...
▫️آرامش میخواهی؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ!
▪️آرامش میخواهی؟
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ، فقط به او گوش کن!
▫️آرامش میخواهی؟
خودت را با کسی مقایسه نکن!
▪️آرامش میخواهی؟
به دیگران کمک کن؛ تو توانایی. شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن نداشته باشند!
▫️آرامش میخواهی؟
با همه بیهیچ چشمداشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ!
▪️آرامش میخواهی؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽاﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ، هدف داشته باش!
▫️آرامش میخواهی؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ!
▪️آرامش میخواهی؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش! ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
@Harf_Akhaar
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای گریههام بچههارو از خواب میپروند.😢
همهجام ورم کرده بود... 🩹
آرزوی مرگ میکردم! 💔
اما بعدش چی شد؟ 🤔
🌀 کو اون ورمهایی که داشتی؟
🎥 میخوای بدونی ته این داستان چی شد؟
🔗 فیلم کامل تجربه عجیب این خانم رو تو کانال ببین! لینک پایین 👇
https://eitaa.com/joinchat/3654287785C479d5adaf6
✨ تا تهش ببین و شوکه شو! 🤯
✨ وقتی فکر میکنی هیچ راهی نیست، یه جایی یه نور میتابه... 🌟
🎥 فیلم کامل این تجربه بینظیر رو تو کانال ببین حتما ! لینک فیلم مستند 👇
https://eitaa.com/tebjameislamic/1092
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلت رو با آدما صاف کن
🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
بزرگترین دشمن
آرامش انسان مقایسه
خود با دیگران است،
غافل از اینکه هرکسی
در مسیری کاملا متفاوت
از دیگری در حال
سفر و یادگیری است...
🌼🤍
@Harf_Akhaar
📗#داستان
حضرت سلیمان ومورچه
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه ی گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.
سلیمان (ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند. خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند ار آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم. خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد. این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد. من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج می شوم». سلیمان به مورچه گفت: «وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می بری آیا سخنی از او شنیده ای؟» مورچه گفت آری او می گوید:
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
@Harf_Akhaar
قلب شما نرمترین مکان 🤍❤️
روی کره زمین است 🤍❤️
مراقبش باشید 🤍❤️
@Harf_Akhaar