دو واقعیت فقرفرهنگےمردم
چارلی چاپلین
من هر قدربا کار طنز
کوشش کردم تامردم بفهمند
امافقط خندیدند!
امام سجاد(ع)
پدرم بابرترین مردان
زمان خویش درخون
غلطیدتامردم بفهمند
امافقط گریه کردند
@Harf_Akhaar
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیاس نکن
🌱دکتر عزیزی 🌱
قسمت دوم
@Harf_Akhaar
مهربون باش چون ممکنه این چیزها رو راجع به آدم ها ندونی:
گذشته شون
افکارشون
آسیب های روانی شون
تلاش ها و سختی هاشون
اضطرابشون
افسردگی شون
تنهایی شون
احساس نا امنی شون
@Harf_Akhaar
تلنگر
تیکه کتاب✅
تنها زمانی صبور خواهیم شد که
صبر را یک قدرت بدانیم، نه یک ضعف.
و آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست
بلکه حوصلهی کوچک و آرزوهای بزرگمان است.
📗 جان شیفته
✍🏻 رومن رولان
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیاس نکن
🌱دکتر عزیزی 🌱
قسمت سوم
@Harf_Akhaar
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴در جنوب لبنان مسیر آبرسانی به مردم توسط موشکهای اسرائیل آسیب دیده، برای ترمیم و رساندن آب به خانههای مردم یاعلی بگید و کمک کنید
🔻کمکهای خود به مردم لبنان،سوریه و امور اجتماعی مربوطه را به شماره کارت زیر واریز کنید👇👇
🔻
6037997750004344بنام: «جبهه جهانی شباب المقاومة» کانال رسمی شباب المقاومة👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
♦️بیشتر از سنتون بفهمین؛
اما جلوتر از سنتون زندگی نکنید...
یه روز حسرت کودکی،
نوجوانی و جوانیِ زندگیِ
نکردهتون رو میخورید...!
@Harf_Akhaar
روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.
آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.
تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه : بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا ...
برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.
اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.
سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زمین انداخت .
همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.
بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:"این دومین بارت" بعد بازم راه افتادیم
وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟"
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود"
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﺯ #ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ_ﺳﻤﯿﻌﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
چرﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭید؟!!!
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ ، ﻣﺮﻏﺎبی ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ؛ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ
ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ
ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ شود ؛ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ...
ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ !!!
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ خودكشی شیرین ››
حجی در كودكی شاگرد خیاطی بود. روزی استادش كاسه عسل به دكان برد، خواست كه به كاری رود. حجی را گفت: درین كاسه زهر است، نخوردی كه هلاك شوی. گفت: من با آن چه كار دارم؟ چون استاد برفت، حجی وصله جامه به صراف داد و تكه نانی گرفت و با آن تمام عسل بخورد.
استاد بازآمد، وصله طلبید، حجی گفت: مرا مزن تا راست بگویم. حالی كه غافل شدم، دزد وصله بربود. من ترسیدم كه بیایی و مرا بزنی. گفتم زهر بخورم تا تو بیایی من مرده باشم. آن زهر كه در كاسه بود، تمام بخوردم و هنوز زندهام، باقی تو دانی.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#برشی_از_کتاب
توانایی آرام ماندن از جمله مهارتهای بسیار مهم زندگی است که بسیار نادیده گرفته شده است. بدترین تصمیمات را هنگامی میگیریم، که آرامشمان را از دست دادهایم یا دچار اضطراب و آشفتگی شدهایم...
ترس بطور کشندهای میتواند توانایی ما را برای مقابله با مشکلات واقعی و زیربنایی از
بین ببرد.آرامتر بودن اصلا به این معنا نیست، که فکر کنیم همه چیز به خیر و خوشی تمام
خواهد شد. بلکه صرفا بدین معناست که با وضعیت ذهنی بهتری با چالشهای حقیقی زندگی مان روبهرو خواهیم شد...
🌱آلن_دو_باتن🌱
@Harf_Akhaar
#داستانک
‹‹ نهایت خساست ››
بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع كرد. جگرگوشگان خود را حاضر كرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمتهای سفر و حضر كشیدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام، هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید.اگر كسی با شما سخن گوید كه پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا میخواهد، هرگز به مكر آن فریب نخورید كه آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس كنم، بدان توجه نباید كرد كه آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا كه آن را شیطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نكنم. این بگفت و جان به خزانه مالك دوزخ سپرد.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar