فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر الهی قمشهای
🌱زن یعنی....
@Harf_Akhaar
Be so busy improving yourself that you have no time to criticize others
به قدرى مشغول پيشرفت دادن خودت باش كه هيچ فرصتى براى انتقاداز ديگران نداشته باشی
@Harf_Akhaar
#داستان_آموزنده
📗حکایت همسر نیکو
✍️زنی بود که بیشتر وقتها همسرش در مسافرت بود. این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش می ترسید که دچار فتنه نشوند.
روزی همسرش به پیشش آمد وبه او گفت که هر بار ،در طی سفر ، حالتی به من دست می دهد که برایم عجیب است؛ انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حرام باز می دارد. حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهای دیگر….
و در روز دیگری پسر بزرگش به پیشش آمد و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایم می کنی؟!!!!
من هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دخترانه میرویم؛ قلبم حالت گرفتگی دارد. پس از آنجا بر می گردم…
دوستانم شماره تلفن دخترها را به من می دهند. و هنگامی که به آنها زنگ می زنم باز همان حالت گرفتگی در من بوجود می آید، تا وقتی که تلفن راقطع کنم و سر جایم بنشینم
و حتی وقتی که بر روی اینترنت هستم ، چیزی مرا از انجام دادن حرام باز می دارد؛ حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد…
پس زن آنها را با خبر کرد به این که بعد از هر نماز این دعا را میخوانده:
« ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺇﻧﻲ ﺃﺳﺘﻮﺩﻋﻚ ﺩﻳﻨﻲ ﻭﺍﻣﺎﻧﺘﻲ ﻭ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﺳﻤﻌﻬﻢ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻬﻢ »
(خداوندا همانا من دینم و امانت هایم و فرزندانم و همسرم و قلبم و قلب فرزندانم و قلب همسرم و گوشهایشان را و چشم هایشان را و تمام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله، به امانت می گذارم که نگهدارشان باشی )
@Harf_Akhaar
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت🌱
از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم
زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت🌱
پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت
در زیارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت🌱
لعل گلرنگ تو را تا ساغر و مِی بوسه زد
ساقی اندیشه ام ، پیمانه بوی گل گرفت🌱
عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه زد
تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت🌱
از شمیم شعر شورانگیز آتش ، عاشقان
ساقی و ساغر، مِی و میخانه بوی گل گرفت🌱
@Harf_Akhaar
📗داستانک
روز مادر بود. چند ماهی می شد که پدرش اجازه ی دیدار مادرش را به او نمی داد ولی این بار او می خواست به هر نحوی که شده مادرش را ببیند. به بهانه ی سردرد از کلاس درس بیرون آمد به حیاط مدرسه نگاهی انداخت هیچ کس را ندید از سرایدار مدرسه نیز خبری نبود با قدم های آهسته به در حیاط نزدیک شد در را باز کرد و از مدرسه خارج شد. به سرعت دوید بی آنکه به پشت سر خود نگاهی بیاندازد.
کم کم با دور شدن از مدرسه قدم هایش را آهسته تر کرد. در مقابل خود مغازه هایی را می دید که برایش آشنا بودند این مغازه ها را قبلا بارها دیده بود. در هنگام گذر از مغازه ای بود که ویترین مغازه گل فروشی نظر او را به خود جلب کرد در مقابل آن ایستاد و به گل های زیبای پشت ویترین نگاه انداخت به جیب های خود دستی زد تا گلی را به مناسبت روز مادر برای مادرش بخرد اما چیزی نیافت.
تازه یادش آمد که پول هایش را در کیفش جا گذاشته دیگر نتوانست تحمل کند چشمانش پر از اشک شده بود بر روی پله های در ورودی گل فروشی نشست و شروع به گریه کرد.
گل فروش که صدای او را شنیده بود بیرون آمد دست او را گرفت و به داخل مغازه برد. او را بر روی چهارپایه ی کوتاهی نشاند. پسرک هنوز سرش را پایین نگه داشته بود و داشت گریه می کرد.
گل فروش سرش را بالا آورد و با دستمال اشکهایش را پاک کرد. علت گریه را از او پرسید پسرک که دیگر نمی توانست طاقت بیاورد همه چیز را به او گفت. گل فروش با شنیدن سخنان او خوشحال شد زیرا که از عشق فرزند به مادر آگاه بود بنابراین رو به پسرک کرد و گفت که می تواند هر گلی را که می خواهد برای تقدیم به مادرش بگیرد.
پسرک که از شنیدن این حرف خوشحال شده بود و به اطراف خود نگاهی عمیق تر انداخت تا آن موقع این همه گل به این زیبایی یکجا ندیده بود از چهارپایه پایین آمد و به گل های اطراف خود نگاهی انداخت.
شاخه گل سرخی را با ساقه ی بلند در میان آنها دید آن را برداشت و با تشکر از گل فروش به سرعت به طرف مادرش دوید به آنجا رسید هنوز خورشید غروب نکرده بود خاک ها را با آستین های لباسش کنار زد و گل سرخی را که از گل فروش گرفته بود را بر روی قبر زیبای مادرش قرار داد.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چارلی چاپلین
خاطره ای از مادرش میگوید
که اندازه بمب اتم تاثیرگذار است!
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دربهترین شرایط
و قشنگ ترین روزها هم،
همیشه یه چیزی هست بزنه تو ذوقت.
مثل نخ کش شدن لباسی که
دوسش داری وسط مهمونی ...
زندگی همینه
همیشه یه چیزی هست که
دلتو نخ کش کنه.
شاید همیشه باید یه قیچی
همراهمون باشه که جای فکر کردن بهش،
نخشو بچینیم و بقیه ی مهمونی رو
با حال بد سپری نکنیم :)
خدایا
بیاموز به ما
که لحظه ها در گذرند!
بیاموز به ما که هیچ
حالتی "پایدار نیست"
که می گذرد!
اگر "در سختی هستیم"
اگر دلتنگیم و در تمام
این لحظه ها تو در کنار مایی!
@Harf_Akhaar
عاشِقِ کَسی باش که از دیوونه
بازیات لذت میبَره
نَه احمَقی که مَجبورِت کُنه مُدام عادی باشی!
@Harf_Akhaar
#تلنگرانه
🌱داستانی آموزنده و زیبا حتماً بخوانید🌱
✍️حکایت کنند مرد عیال واری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.
پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا...
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!
این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است...💯
بترس از ناله مظلومی
که جز خدا یار و مددکاری ندارد
@Harf_Akhaar
مخفیانه ملک بخر مخفیانه خونه بساز
اما جشن افتتاحیه رو با سر و صدا برگزار کن
مخفیانه سرقرار برو در خلوت خواستگاری کن
اما در حضور جمعیت ازدواج کن
اجازه بده دشمنات فقط واقعیت تو رو
ببینند و تفکرت را نبینند وگرنه برنامه هات
به هم میریزه
در بازی شطرنج تو صحبت نمیکنی
تو فقط عمل میکنی . تنها زمانی در بازی
شطرنج صحبت میکنی که بگی مات
زندگی مثل شطرنجه در سکوت عمل کن
هرگز نیت خودت رو نشون نده . فقط
به دستیابی ادامه بده چون دستاوردهای
تو مات تو هستند.
🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به نیت حضرت زهرا (س) شیعیان بیپناه سوریه را تنها نگذاریم
🔸هزاران شیعه سوریه برای اسکان، تغذیه و ضروریات نیاز فوری دارند؛ یاعلی بگید و کمک کنید
🔸 کمکهای خود به مردم لبنان و سوریه و امور اجتماعی مربوطه را به شماره کارت زیر واریز کنید👇👇
🔻
6037997750004344بنام: «جبهه جهانی شباب المقاومة» کانال رسمی شباب المقاومة👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
حرف آخر • حکایت و پند •
🔴به نیت حضرت زهرا (س) شیعیان بیپناه سوریه را تنها نگذاریم 🔸هزاران شیعه سوریه برای اسکان، تغذیه و ض
انشاالله دعای مادرمون حضرت زهرا(س) پست سر همه کمک کنندگان خواهد بود؛مجموعه " شبابالمقاومة" که مورد تایید ما میباشد؛ مطمئن ترین راه ارتباطی برای رساندن کمک های نقدی شما میباشد
آیانام من هم در دفتر هست
دختری به میز پدرش نزدیک میشود و کنار آن میایستد.
پدر به سختی گرم کار و زیر و رو کردن انبوهی کاغذ و نوشتن چیزهایی در سررسید است و اصلاً متوجه دخترش نمیشود تا این که دختر میگوید: پدر چه میکنی؟
و پدر پاسخ میدهد: چیزی نیست، مشغول ترتیب دادن برنامههایم هستم، اینها نام افراد مهمی است که باید با آنها ملاقات کنم.
دختر پس از کمی تأمل میپرسد: پدر، آیا نام من هم در دفتر هست؟…
یکی از روانشناسان میگوید: پیش از ازدواج، شش نظریه برای بزرگ کردن بچه داشتم، اکنون شش بچه دارم با هیچ نظریهای.“
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیر کلمات در مبتلا شدن به افسردگی 👉
دکتر عزیزی
کلمات تو،
سرنوشت تو را به وجود می آورند.
اندیشه های تو زندگی ات را می سازند و آنچه که به خود می گویی؛
از زندگی ات می شنوی؛
از کلامت بر تو حٌکم می شود.
تو همانی می شوی که می اندیشی
مراقب گفتگوهای درونی خود باشیم،
که کائنات آنها رو می شنود و پاسخ می دهد.
ما خالق دنیای خویش هستیم با فکر زیبا زندگی زیباخلق کنیم
با عشق با مهربانی.
دوست خوبم زیبا فکر کن و دریا دل باش ببخش و ازاد باش رها باش
به عزیزات محبت کن ببوس بخند هدیه بده
اون عشقی که میبخشی هزاران برابر به خودت بر میگرده شک نکن
نگو چرا همش من ...
🌱بگو من منبع عشق جوشانم 🌱
@Harf_Akhaar
گوته می گوید:
اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند
اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند
اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد
اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند
اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد
اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست
اما، اگر «عزت نفس نداری»، هیچ نداری ...
@Harf_Akhaar
ده نشانه اینکه ما به خود احترام نمی گذاریم :
- به چیزهایی بله می گوییم که برای ما مهم نیست یا وقت انجامش را نداریم.
- تنها برای اینکه کسی را دلخور نکنیم، با او موافقت می کنیم.
- به نیاز دیگران بیش از نیاز خود بها می دهید.
- نسبت به انجام کاری که صحیح بوده احساس گناه می کنیم زیرا دیگران نظر مخالف دارند.
- با نشان ندادن نقاط قوت و نقش مثبت خود، از خود دفاع نمی کنیم.
- دایما احساس خود را مخفی نگه می داریم.
- آشکارا به دنبال جلب توجه دیگران هستیم.
- دایما سعی در خوشحال کردن دیگران داریم.
- خود را در احاطه همراهان بد قرار می دهیم.
- خود را برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران، بزک می کنیم.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کی میگه #پول_خوشبختی نمیاره پولاش برداره بیاره بده به من بره خوشبخت زندگی کنه
ببینید گوش کنید صحبت ها 👆👆👆
@Harf_Akhaar
📗 پل قدیمی
▫️ زن و شوهری می خواستند به دیدار دوستی بروند که در چند کیلومتری خانه ی آنها زندگی می کرد. در راه به یاد آوردند باید از پلی قدیمی بگذرند که ایمن به نظر نمی رسید. با یادآوری این موضوع زن دچار تشویش و نگرانی شد و از شوهرش پرسید: با آن پل چه کنیم؟ من نمی خواهم از روی آن بگذرم. قایقی هم در آنجا نیست که ما را به آن سوی رودخانه ببرد. مرد گفت: آه، من به فکر این پل نبودم. به راستی این پل برای عبور خطرناک است. فکرش را بکن، ممکن است وقتی ما از روی آن عبور می کنیم، فرو بریزد و ما در رودخانه غرق شویم. زن ادامه داد: یا فکرش را بکن، تخته ی پوسیده ای قدم بگذاری و پایت بشکند. در آن صورت چه کسی از من و بچه ها مراقبت خواهد کرد؟ مرد با وحشت گفت: نمی دانم اگر پای من بشکند چه بر سر ما خواهد آمد. شاید از گرسنگی بمیریم.
▪️این گفت و گو همچنان ادامه داشت. زن و شوهر، هر دو نگران بودند و انواع بلاها و حوادث ناگواری را که ممکن بود برای آنها پیش بیاید، تصور می کردند، تا سرانجام به پل رسیدند. اما در اوج نا باوری دیدند که پل جدیدی به جای پل قبلی ساخته شده است و به سلامت از آن عبور کردند.
🌱نگذار موریانۀ نگرانی بنای زندگی ات را ویران کند.🌱
@Harf_Akhaar
✍ از آیتالله بهجت (ره) پرسیدم :
با بچهای که از دیوار راست میرود بالا و حرف گوش نمیکند ، چه کار باید کرد؟
.
گفت : همان طوری که توقع دارید خداوند با شما رفتار کند ، با این بچهها هم همان طور رفتار کنید.
این طور اگر نگاه کنید ، دیگر زدن بچهها
یا بد اخلاقی با آنها به خاطر اشتباه ، بی معنی میشود.
بچه هم احساس نمیکند که ؛ بابایش درکش نمیکند.
🌱 به شیوه باران ص٣٩ 🌱
@Harf_Akhaar
شب پردﻩ را پَس میزند
و تمام ﺩاشتہ های
فراموﺵ شده را
عیاﻥ میکند
الهی رحم کن
تا با احساﺱ آرامش
و ، وجدانی راحت بخوابیم
@Harf_Akhaar
✅خدايا
یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم
که عیب های دیگران رانبینم...
یادم بده اگر کسی را بد دیدم
قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم"ببخشم" ولی بدی نکنم!
چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم،
دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم
"سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که
در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیهاو تلخیها ببندم
چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا مى بيند همه دنيا را..
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب فرصتی ست
که به آمال و آرزوهـای
دست نیافتنی فکر میکنید
بـه امـیـد فـردایـی کـه
محال ترین آرزوهایتان
بــرآورده شــود ...
🤍شبتون بخیر 🤍
🌱آرامش شـب نصیبتان🌱
@Harf_Akhaar
نـه آغازی وجود دارد و نـه پایانی🤍🌼
تنهـا چـیزی کـه وجـود دارد 🤍🌼
شور بی پایان زندگیست🤍🌼
#فدریکو_فلینی
امروز و هـر روزتـون 🤍🌼
پر از انگیزه و ذوق🤍🌼
صبح بخیر 🤍🌼
@Harf_Akhaar
✍#دکتر_علی_شریعتی
_در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد
رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست
و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.
_درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است..
ولی در نماز پایان است، شاید این بدان
معناس که پایان نماز آغاز دیدار است
_خدایا بفهمانم که بی تو چه
میشوم اما نشانم نده!!!
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم
بده که با تو چه خواهم شد..
_ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ .
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ..
آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ
ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ
ﻧﻮﺷﺖ :ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ..
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ.
بر آنچه گذشت, آنچه شکست
آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان
بود با گریه آغاز نمیشد
@Harf_Akhaar
هیچ کاری وظیفه همسرت نیست
بلکه لطف و محبتی هست
که به تو داره
با هر بار وظیفته گفتن،
هم سرد میشه،
هم خودشو
جزیی از تو نمیدونه،
و این یعنی به لرزه دراوردن ستون رابطه
عاقل باش و هر روز با قدرشناسی دلگرمش کن
@Harf_Akhaar