eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و گفت: ” یک فنجان قهوه برای من بیاورید.” صدایی از آن طرف پاسخ داد: ” شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی ؟” کارمند تازه وارد گفت: ” نه ” صدای آن طرف گفت: “من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق” مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: ” و تو میدانی با کی حرف میزنی بی چاره.” مدیر اجرایی گفت: ” نه ” کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!😅 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا چند وقتی جوش هیچ چیزی را نزنیم ... من جوش خیلی چیزها را زدم درست نشد که نشد حالا که با جوش زدن درست نمیشود، بیا بشویم بیخیال دنیا لااقل سرعت سفید شدن تار موهای‌مان و چروک های زیر چشم و چین های روی پیشانی‌مان کمی کم تر میشود بزنیم به در بیخیالی ؟ عالمی دارد ...🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴با کمک‌های شما مردم باغیرت ۲۸۰ عدد بخاری به دست مردم بی‌پناه لبنان رسید؛ برای ادامه خرید وسایل گرمایشی منتظر کمک‌های شما هستیم. 🔹با سرد شدن هوا شرایط کودکان لبنانی بشدت رو به سختی است؛جبهه مردمی شباب المقاومة با هماهنگی حزب الله لبنان دست به اقدام بزرگی در جهت کمک به مردم لبنان زده است؛ 🔻 جهت کمک به تامین بخاری برای مردم بی‌پناه لبنان و امور اجتماعی مربوطه کمک‌های خود را به بنام «جبهه جهانی شباب المقاومة» به این شماره کارت واریز نمایید.👇👇
6037997750004344
🔸 کانال رسمی شباب المقاومة👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
شناخت دیگران خردمندی است، شناخت خودت، روشنفکری است. 🌱🌱 @Harf_Akhaar
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه‌چیز ایراد دارد… مدرسه، خانواده، دوستان و… مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم. روغن چطور؟ نه! و حالا دو تا تخم‌مرغ. نه مادربزرگ! آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همه‌شان به هم می‌خورَد. بله، همه این چیزها به تنهایی بد به‌نظر می‌رسند اما وقتی به‌درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود. خداوند هم به‌همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوق‌العاده می رسند. @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمی‌برد؛ محبت فخر نمی‌فروشد.. و کبر و غرور ندارد. رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمی‌جوید؛ به آسانی خشمگین نمی‌شود و کینه به دل نمی‌گیرد؛ محبت از بدی مسرور نمی‌شود، امّا با حقیقت شادی می‌کند. محبت با همه‌چیز مدارا می‌کند، همواره ایمان دارد، همیشه امیدوار است، و در همه‌حال پایداری می‌کند ... محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمی‌برد؛ محبت فخر نمی‌فروشد.. و کبر و غرور ندارد. رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمی‌جوید؛ به آسانی خشمگین نمی‌شود و کینه به دل نمی‌گیرد؛ محبت از بدی مسرور نمی‌شود، امّا با حقیقت شادی می‌کند. محبت با همه‌چیز مدارا می‌کند، همواره ایمان دارد، همیشه امیدوار است، و در همه‌حال پایداری می‌کند ... @Harf_Akhaar
🗒سه چیز در زندگی هست که دیگر نمی توانید به دستش بیاورید : ▪️کلمات بعد از گفته شدن ▫️لحظه ها بعد از از دست دادن ▪️زمان بعد از سپری شدن... @Harf_Akhaar
کوتاه استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟ آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟ شاگردان هر کدام جواب هایى دادند امّا پاسخ هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آن ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد این فاصله بیشتر است و آن ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟ آن ها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می کنند. چرا؟ چون قلب هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟ آن ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله اى بین قلب هاى آن ها باقى نمانده باشد @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزا وقتی میبینم آدما باهم قهرن یا از هم دلخورن فکر میکنم خدا اون بالا یه گوشه ای نشسته و به اهل آسمون میگه: حتی این سختی هم نتونست باعث بشه همدیگه رو ببخشن حتی وقتی دارن عزیزانشون رو از دست میدن ... قدمت دلخوری هاشون از سنشون بیشتره ... به همدیگه رحم نمی کنن ... بعد هی منو صدا میزنن که 🌱"یا ارحم الراحمین" ...🌱 @Harf_Akhaar
برای شادی کردن، تا فردا صبر نکن! کودک درون تو همیشه به شادی نیاز دارد ... از آنچه خداوند به تو داده است، استفاده کن و لذت ببر.. 💚و شکرگزار باش...💚 @Harf_Akhaar
یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و ناامید از خاورمیانه بازگشت. دوستی از وی پرسید: چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟ وی جواب داد: هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم: پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیابان بیهوش افتاده بود. پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد. پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد. پوستر ها را بترتیب در همه جاهایی که در معرض دید بود چسباندم. دوستش از وی پرسید: آیا این روش به کار آمد؟ وی جواب داد: متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند ... نتیجه اخلاقی: همیشه مخاطب خود را بشناسید و در ارزیابی های خودتون، فرهنگ، رسوم و حتی زبان آنها را در نظر بگیرید! @Harf_Akhaar
وقتی دانشت در مورد موضوعی محدود است؛ ۱. به جای اظهار نظر، سکوت کن ۲. مطالعه کن ۳. بپرس ۴. بیاموز ۵. و همچنان به جای اظهار نظر، سکوت کن! @Harf_Akhaar
مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش می کند.کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! حتی اگر حق با تو بود، در امور جزئی مشاجره نکن، چون کدورت باطن می آورد. 🌱آیت الله فاطمی نیا🌱 @Harf_Akhaar
چکمه‌های کدخدا دزدی مرتبا به دهكده ای ميزد،  ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ  ﯾﮑﯽ گفت: ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ،  ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ.  ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ.  ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ:  ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ!  ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩند ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:  ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ،  ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ،  ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ؛ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ… ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ. ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ!  ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.  ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ،  ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ، ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ  ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ. @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼در کنار شکر گزاری بدبختی غیر ممکن است . شكرگزاري و سپاس را بيشتر كنيد. بگذاريد كه شيوه شما شود. از همه سپاسگزار باشيد. اگر كسي شكرگزاري را درك كند ، به خاطر چيزهاي مثبت و هم چنين براي چيزهايي كه مي توانست تحقق پذيرد، شكرگزاري مي كند و اگر محقق نشد،‌ بازهم شكر مي گذارد. وقتي احساس شكرگزاري را درك كنيد و اجازه دهيد در عمق وجودتان بنشيند، ‌براي همه چيز شكرگزار مي شويد. هرچه شكرگزارتر باشيد ، ‌كمتر گله و شكايت مي كنيد. وقتي گله و شكايت ناپديد مي شود ، فلاكت هم ناپدید می شود . فلاكت در شكايت و در ذهن شكايت گزار لنگر انداخته است. فلاكت در كنار شكرگزاري غير ممكن است و اين يكي از مهم ترين رازهايي است كه بايد آموخت @Harf_Akhaar
🌹امام صادق علیه السلام فرموده است: 🌱«ثروت و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و هشت رکعت نماز در آخر شب و یک رکعت ، زیور حیات آخرت‌ است.🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚بیایید امـشب 💚برای هم دعـا کنیم 💚صبور باشیم از روزگـار 💚و از سختی هاش نترسیم 💚همه سـالم و سلامت بمانند 💚و در نهایت عاقبتمان خـتم  بـه خـیر شود 🤍شبتون بـخیر و در پناه خــدا🤍 @Harf_Akhaar
🌼امروزِ تو سرشار ز الطاف خدا باد 🌱جان و دلت از هر غم و اندوه رها باد 🌼لبخند به لب، در دلت امید و پر از نور 🌱هر لحظه ات آمیخته با مهر و صفا باد 🌱سلام صبحتون بخیر🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵ای فارغ از حال من چون یاد آورم رو گرداندن تو را ترسم سوز درد من آه سرد من گیرد دامن تو را...🎶 🌱🌱 @Harf_Akhaar
🌱زندگی کن🌱 ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﺑﺠﺎﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﮏ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﻣﺎ ﻭﻗﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﭘﻮﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﻐﻞ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ هر روز بخند چون هیچ چیز مانند یک خنده خوب نمی‌تواند خلق و خوی شما را بهبود بخشد و حالت پر انرژی شما را بالا ببرد.  کارهایی انجام دهید یا با افرادی باشید که باعث خنده و نشاط شما می‌شوند - خنده یک انرژی ارتعاشی بسیار قوی و  بالایی دارد، حتی اگر به خودمان بخندیم ! خنده هورمون‌های استرس را کاهش می‌دهد و سلول‌های ایمنی را افزایش می‌دهد، بنابرین مقاومت شما در برابر بیماری‌ها را بهبود می‌بخشد. همانطور که می‌گویند خنده بر هر درد بی درمان دواست .🌱 @Harf_Akhaar
منتظر معجزه ی نیروهای بیرونی نمون؛ به نیروی درونی خودت اتکا کن! ستون های شخصیتت رو آنقدر محکم بساز تا به آسونی فرو نریزی.. گمشده شما در دنیای بیرون نیست. گمشده شما در درون شماست و زمانی که در دنیای درون به عظمت رسیدی لایق رسیدن به دستاوردهای بزرگ خواهی شد.🌱 @Harf_Akhaar
عاقبت خساست روزی دو نفر با هم سر پياز و پيازکاري دعوايشان شد. به این نحو که رهگذر خسيسي به مرد کشاورز زحتمکشي که مشغول کاشتن پياز بود رسيد و با طعنه گفت: « زير اين آفتاب داغ کار مي‌کني که چي؟ اين همه زحمت مي‌کشي که پياز بکاري؟ آخر پياز هم شد محصول؟ پياز هم خودش را داخل ميوه ها کرده، به چه درد مي‌خورد؟ آن هم با آن بوي بدش!» پياز کار ناراحت شد. هر چه درباره ي پياز و فايده هاي آن حرف زد، به گوش مرد رهگذر نرفت. اين چيزي مي‌گفت و آن، چيز ديگري جواب مي‌داد. خلاصه آن دو با هم دعوا کردند و کارشان بالا گرفت. رهگذران آن دو را از هم جدا کردند و نگذاشتند دعوا کنند. بعد هم براي اينکه کاملاً دعوا تمام شود، آن ها را پيش قاضي بردند... قاضي، بعد از شنيدن حرف هاي دو طرف دعوا، با اطرافيانش مشورت کرد و حق را به پيازکار داد و مرد رهگذر را محکوم کرد و گفت: «تو اين مرد زحتمکش را اذيت کرده اي. حالا بايد مقداري پول به مرد کشاورز بدهي تا او را راضي کني.» رهگذر خسيس حاضر نبود پول بدهد. قاضي گفت: «يا مقداري پول به کشاورز بده، یا يک سبد پياز را در يک نشست بخور تا بعد از اين سر اين جور چيزها دعوا راه نيندازي. اگر يکي از اين دو کار را انجام ندهي، دستور مي‌دهم که تو را چوب بزنند. انتخاب نوع مجازات با خود تو. پول مي‌دهي يا  پياز  مي‌خوري يا مي‌خواهي تو را چوب بزنند؟!» رهگذر کمي فکر کرد. پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زيادي داشت. با اينکه از پياز بدش مي‌آمد، مجازات پياز خوردن را پذيرفت... يک سبد پياز آوردند و جلو او  گذاشتند. رهگذر اولين پياز را خورد. دومين پياز را هم با اين که حالش به هم مي‌خورد، نوش جان کرد و خوردن پياز را ادامه داد. هنوز پيازهاي سبد نصف نشده بود. که واقعاً حال محکوم به هم خورد و ديگر نتوانست بخورد. از پياز خوردن دست کشيد و گفت: «چوبم بزنيد. حاضرم چوب بخورم اما پياز نخورم!» قاضي دستور داد چوب و فلک را آماده کردند. پايش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پاي او شدند. هنوز ده ضربه بيشتر نخورده بود که داد و فريادش بلند شد. درد مي‌کشيد و چوب مي‌خورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فرياد زد: «دست نگه داريد دست نگه داريد. پول مي‌دهم! پول مي‌دهم!» تنبيه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند. رهگذر خسيس مجبور شد مقداري پول به کشاورز بدهد و رضايت او را به دست آورد... اطرافيان به حال محکوم خنديدند و گفتند: «اگر خسيس نبود اين جور نمي‌شد. پولي بابت جريمه مي‌داد، اما حالا هم پياز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد!» @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بعضی‌ از دعاهامون مستجاب نمی‌شه؟🧐 🌱حجت الاسلام قرائتی🌱 @Harf_Akhaar
• موفقیت قبل از اون که تقدیر تو باشه، وابسته به تصمیم توئه..‌‌‌. پس کاملا مصمم باش تا تقدیرت رو بسازی.... به این فکر نکن که چه روزایی رو از دست دادی.... به این فکر کن که چه روزایی رو نباید از دست بدی …🌱 🌱🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. به زیبا بودن فصل بعدی زندگیت ایمان داشته باش چون نویسنده اش خداست💚 ═‌‎‎‌@Harf_Akhaar
🌱.🌱.🌱 اولین خونمون پنجاه متر بود. یه اتاق داشت که کل اتاق رو فقط یه تخت پر کرده بود. جای زیادی برای چیز اضافه نداشتیم.‌ ویوی خاصی هم نداشتیم جز ساختمون روبرویی. اما «دوسش داشتیم» چون اون خونه «اولین خونه‌ی مشترکمون» بود. چون خونه کوچیک بود دوستهامون رو دو تا دو تا دعوت میکردیم که کمبود جا کلافمون/ کلافشون نکنه. تو یکی از این دعوت کردن‌ها، یکی از مهمون‌ها از در که اومد تو رفت سمت پنجره و چند ثانیه به بیرون نگاه کرد و گفت : چرا همسایه روبرویی تو حلقتونه؟! و خندید .. بعدم برگشت و یه نگاه به خونه و بعدم به من کرد و گفت:  اصلا نمیتونم تو خونه‌ی کوچیک زندگی کنم احساس خفگی بهم دست میده، تو چطوری میتونی؟ اون شب گذشت، اون ادم اومد و رفت ، ناراحت شدم اما بعدها و بعد از  سالها مشاور و روانشناس و روانکاو رفتن یاد گرفتم که من همونم که اگر برم تو یه  مرکز بیماری‌های روانی و کسی بهم توهین کنه ناراحت نمیشم، پس انتظار رفتار درست از یه بیمار روحی داشتن مسخرست. اما تو تمام این سالها هر وقت که یاد اون شب افتادم ازش یاد گرفتم: یاد گرفتم که اگر زبونم برای گفتن حرف مثبتی برای آدمها نمیچرخه، بهتره سکوت کنم. اگر چشمی برای دیدن زیبایی‌هاشون ندارم و فقط زشتی‌ها رو میبینم بهتره سکوت کنم. اگر نمیتونم با حرفهام امیدی بدم و گره‌ای رو باز کنم بهتره سکوت کنم. اگر شرایط زندگی آدمها رو نمیدونم بهتره در موردشون قضاوت نکنم و سکوت کنم. اگر انتخاب و رفتار اون ادم به من و دیگران آسیبی نمیزنه بهتره سکوت کنم. اگر کسی ازم نظری نمیخواد بهتره نظر ندم و سکوت کنم. اگر یادم رفته دل شکستن آسون‌ترین کاره اما جمع کردنش خیلی سخته بهتره سکوت کنم. اگر حسادت چشمهام رو کور و زبونم رو تلخ کرد بهتره سکوت کنم . سکوت کنم و چشمهام رو ببندم و از خدا بخوام زشت دیدن رو از چشم‌هام و بد گفتن رو از زبونم و سیاهی رو از قلبم  بگیره تا بتونم بهتر زندگی کنم. @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 اگر بخواهی نعمتی در تو زیاد شود، باید آنرا ستایش کنی. حتی وقتی گیاهی راستایش کنی، بهتر رشد میکند تقدیر کنید، ستایش کنید، تأیید کنید تا نعمتهای خدا بسوی شما سرازیر شود 🌱 الهی قمشه‌‌ای🌱 @Harf_Akhaar
برای رفتن از قفس، دل به پرنده میدهم به روی دشت خاطره سایه‌ی وهم میدهم🌱 پرنده‌ی خیال من شوق سفر به سر بزن برو به بام دلخوشی‌که دل‌به لحظه میدهم🌱 مراببر به ناکجا به دشت بی کرانه ها خیال از سرم ببر دل به ترانه میدهم 🌱 من از زمین خسته‌ام مرابه اوج پر بده زمین دیار من نبود سر به سماء میدهم🌱 دل از خودم گسسته‌ام ببر مرا ازاین جهان روح مرا جلا بده روان به سجده میدهم🌱 تنگی دل بهانه است برای یک قفس نشین پرنده نغمه سر بده که دل به باد میدهم🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کم کم یاد میگیری همه دردا یا همه از دست دادنا هم بد نیست عین واکسنه ...! اولش میسوزونه ولی "قویترت" میکنه ...! @Harf_Akhaar
روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟» کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و تورا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود» @Harf_Akhaar