eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
87 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
244 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸السلام علیک یافاطمه المعصومه🔸 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ ◀️ با سلام به حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها روز مان را آغاز میکنیم. 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شما به ما آموخته‌اید؛ زیستن هنر است و هنرمند آنانند که شمع می‏ شوند تا صدایِ بال زدن‏های پروانه‏‌ها برقرار بماند .... ســــلام ✋ 🌹ـــدایی 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
_روز ✍پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله:زهد به دنيا، عبارت است از: كوتاه كردن آرزو، گزاردن شكر هر نعمتى و پرهيز از هر آنچه خداوند، حرام كرده است. 📚 تحف العقول ج ۱ ص۵۸ 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉🎊🎈🎉🎊🎈🎉🎊🎉🎈🎊🎉 همگی دعوتید به جشن میلاد امام حسین «علیه السلام» و گرامیداشت روز 🗓 پنجشنبه۱۴۰۱/۱۲/۴ ⏰ ساعت ۱۶:۰۰ آدرس: بنیاد شهرک شهید زین الدین فاز ۳ ذوالفقار ۶ پ۵۲ منزل خانم جمالی 🚩 «سلام الله علیها»
✡ 🕎 (۲) ✡ ✡ نویسنده: دیوید دیوک مترجم: محمدحسین خدّامی 🔸قسمت چهارم؛ ✡ وقتی من کم کم متوجه شدم که جنگ، چنین بی‌عدالت‌هایی را در هر دو جبهه ایجاد کرده است، در اعتقاد خود که آلمانی‌ها را تنها مقصران جنگ جهانی دوم می‌شناخت، واقعاً تردید کردم. ✡ کشف ارتکاب فجایع توسط متفقین مرا به یاد حمله تبلیغاتی شرارت‌باری انداخت که در جریان جنگ بین ایالات امریکا پس از آزادسازی اردوگاه زندان اندرسون ویل توسط نیروهای شمالی، بر ضد اهل جنوب به راه افتاد. زندانیان شمالیِ بسیاری در آن زمان در اثر بیماری و سوء تغذیه مرده بودند. اما علت ماجرا این بود که نیروهای جنوبی واقعاً چیزی نداشتند که به زندانیان خود بدهند. ✡ بسیاری از خود اهالی جنوب از سیاست «زمین سوخته» ویلیام تکامسه شرمن یعنی تخریب ریل‌های قطار و محاصره دریایی جنوب به‌شدت رنج می‌بردند. در چنین شرایطی تبدیل شدن اردوگاه‌های زندان به جهنم مایه‌ی تعجب نیست و لازم نیست ریشه‌ی آن را در نقشه‌ای بدخواهانه و با یک توطئه جستجو کنیم. ✡ در همین حال من در دانشگاه خوانده بودم با این‌که اهالی شمال از کمبود غذا رنج نمی‌بردند. اما شرایط اردوگاه‌های زندان‌های تحت کنترل نیروهای شمالی بدتر از زندان‌های جنوبی بود. (۳۷) وقتی من از دستور مستقیم لینکلن مبتنی بر منع زندانبانان شمالی از تحویل بسته‌های غذا و پتوهای ارسالی توسط بستگانشان به زندانیان مطلع شدم، به این حقیقت تلخ پی بردم که افراد پیروز همیشه خود را عادل و مغلوبان را ظالم نشان می‌دهند. ✡ با در نظر گرفتن بی‌عدالتی آشکار در محاکمات نورنبرگ، نگاه بی‌طرف به هولوکاست برایم آسان‌تر شد. زیرا پایه‌های هولوکاست بر اتهاماتِ تنظیم شده در دادگاه بین‌المللی نظامی نورنبرگ استوار بود. ✡ یک نمونه از مدارک قدیمی هولوکاست، اعترافات معروف رودلف هوس (Rudolf Höss) فرمانده نازی سابق اردوگاه آشویتس است. مورخین هولوکاست چندین سال اعترافات هوس را به عنوان مدرک نابودسازی یهودیان توسط نازی‌ها در بوق و کرنا کرده بودند. در واقع این اعترافات مبنای اصلی اتهام قتل‌عام به‌وسیله گاز در آشویتس بوده است. ✡ برجسته‌ترین مورخ هولوکاست رائول هیلبرگ بیش از حد بر این اعترافات تکیه می‌کرد، اما وقتی محتوای کامل و ویراستاری نشده‌ی اعترافات به‌طور گسترده و علمی در سال ۱۹۶۰ روشن شد، بسیاری از کارشناسان هولوکاست احساس شرمندگی کردند و در سال ۱۹۹۰ برخی به بی‌اعتباری آشکار آن اذعان نمودند. کریستوفر برونینگ تاریخدان در مقاله‌ای در مجله وانیتی فر اذعان می‌کند: «هوس همیشه یک شاهد ضعیف و حواس‌پرت بوده است. به همین دلیل تجدیدنظرطلبان همیشه برای استدلالات خود به او اشاره می‌کردند تا وقایع گذشته‌ی آشویتس را کاملاً بی‌اعتبار سازند.» (۳۸) ✡ نخستین مشکل در رابطه با ارقام بود. در اعترافات ادعا شده‌ی وی، آمده است که بیش از ۲/۵ میلیون یهودی در آشویتس با گاز کشته شدند. تقریباً تمامِ به‌اصطلاح صاحب‌نظران مسأله هولوکاست از جمله سرپرست فعلی موزه و مرکز اردوگاه آشویتس دکتر فرانسیزک پایپر (Franciszek Piper) اکنون این رقم را ۱/۲ میلیون می‌دانند. چرا هوس باید دروغ گفته باشد؟! ✡ همچنین برخی اعترافات هوس ناشدنی و غیرممکن هستند. مثلاً او ادعا کرد پس از کشتن صدها تن از قربانیان بوسیله سیانید هیدروژن، کارگران بلافاصله به اتاق‌هایی که از گاز تخلیه نشده بود، وارد می‌شدند و بدون این‌که ماسک گاز به صورت بزنند جنازه‌ها را منتقل می‌کردند. او حتی توصیف کرده است چگونه آن‌ها به سیگار کشیدن یا خوردن غذای سبک در حین انجام کار مشغول بودند. در حالی‌که، حتی امروزه در ایالت کالیفرنیا، اتاق گاز را به مدت چند ساعت پس از اعدام از گاز تخلیه می‌کنند. ✡ حتی پس از این مدت، کارگران بدون ماسک گاز و لباس‌های مخصوص محافظ از نفوذ ماده سمی، نمی‌توانند وارد اتاق شود. این ماده سمی می‌تواند با داخل شدن از طریق منافذ ریز بدن، فرد را بکشد. هرکس در اردوگاه‌ها بلافاصله وارد اتاق بزرگی شود که از گاز کشنده سیانید هیدروژن اشباع شده و صدها انسان در اثر آن مرده‌اند، به سرعت خود نیز به قربانیان ملحق خواهد شد. ادامه دارد ... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
33.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فصل اول قسمت سوم 🎥 دربرابر طوفان ، از امروز به مدت ده شب در ده قسمت در این کانال به نمایش گذاشته میشود . 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : نود و پنجم پرسید : هر چی باشه به روی چشم.» گفتم : وهب و مهدی و زهرا که به دنیا اومدن شما جبهه بودی، اما حالا دوست دارم برای این دخترمون کنارم باشی . دستش را روی چشمش گذاشت و گفت : «چشم» نزدیک وضع حملم که شد آمد و آوردم همدان . تیر ماه سال ۱۳۷۳ دختری که هنوز اسم نداشت به دنیا آمد .‌حاج احمد قشمی، رئیس ثبت احوال همدان و از دوستان حسین اسم سارا را پیشنهاد داد پسندیدیم ، حسین هم به خاطر من و عمه راضی شد. سارا دو روزه بود که تب ولرز شدیدی به تنم افتاد خیس عرق میشدم و یک باره مثل بید میلرزیدم عفونت به قدری با خونم قاطی شده بود که آمپولهای قوی پنی سیلین هم جواب نمی داد. حسین نگران من بود و من نگران سارا . تا چند روز یکی از دوستانم به او شیر میداد ، حسین هم مثل یک پرستار کنار تخت من می چرخاندش و با آب گرم و کمک شیر آرامش می کرد. بعد از پنج روز از بیمارستان مرخص شدم . اما دکتر گفت تا یک ماه نمیتونی به بچه ات شیر بدی. دوباره برگشتیم کرمانشاه بعد از یک ماه، سارا شیرم را گرفت داشتیم به زندگی در کرمانشاه عادت میکردیم که یک روز حسین با یک خاور آمد و گفت: «آماده شید باید بریم پرسیدم: «کجا؟!» تا آن روز هر مسئولیتی که میگرفت نمی گفت اینبار نخواست کار و مسئولیتش را از زبان این و آن بشنوم گفت: «برام حکم معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی سپاه رو زدن یه خونه هم توی شهرک محلاتی تهران رهن کردم همه چیز آمادس که بریم حاضری؟!. خندیدم و گفتم: «مگه راه دیگه ای دارم؟» گفت: «آره.» جا خوردم گیج و مبهوت :پرسیدم 👇👇👇
یک مرتبه پقی زدم زیر خنده و به رو خودش انگار که چیزی ناگهانی یادش افتاده باشد، ادامه دادم حتما اونم بشمار سه ، ها ؟» تکانی خورد و گفت: «شما به هیچی دست نزن ، خودم همه چیزو بسته میکنم میذارم پشت ماشین.» مثل اینکه اسباب و اثاثیه مان هم به این جابه جایی های ناگهانی و هرازگاهی ، عادت کرده بودند چون خیلی زود جمع وجور و بار خاور شدند .از بابت وسایل و بارکردنشان که خیالمان راحت شد، حسین رفت پرونده بچه ها را از مدرسه گرفت و راهی تهران شدیم. شهرک محلاتی، آن زمان اوضاع خوبی نداشت و ما برای زندگی با مشکلات زیادی روبه رو بودیم. فصل پاییز بود و به علت نبود امکانات هوای خانه مثل هوای بیرون سرد بود، فاصله آنجا تا محل کار حسین در ستاد نیروی زمینی سپاه هم دور بود. به همین خاطر هنوز جاگیر پاگیر نشده رفتیم شهرک کلاهدوز که برعکس محلاتی همه چیز دم دست بود. با شروع سال تحصیلی وهب رفت اول دبیرستان مهدی دوم راهنمایی و زهرا سوم ابتدایی من هم سرگرم تر و خشک کردن سارای سه ماهه شدم. سارا آینه کودکی های خودم بود مثل من دختر دوم و مثل من عزیز دردانه بابا حسین از سر کار که میآمد تا ساعتی با او سرگرم میشد گاهی که حسابی ذوق میکرد می گفت : «پروانه یادته وقتی زینب از دنیا رفت چقدر غصه خوردیم؟ حالا ببین خدا چه دسته گلی بهمون داده.» سارا بزرگتر که شد و راه افتاد دستش را می گرفتم و میبردمش ،پارک تاب و سرسره بازی سارا دو ساله شد که اتفاقی برایش افتاد از همان اتفاق ها که برای خودم گاه و بیگاه می افتاد؛ رفته بودیم ،شمال کنار دریا زیلو انداخته بودیم پسرها با زهرا و پدرشان توپ بازی میکردند سارا با ماسه ها ور میرفت و من گرم کار خودم بودم که یک دفعه موجی آمد و ناگهان دیدم سارا نیست. جیغ زدم: «سارا!» چشمم به دریا افتاد موج او را بالا آورد و فرو برد حسین با فریاد من متوجه سارا شد و پرید داخل آب زنده شدم با گریه و التماس فریاد میزدم که تو رو خدا نذار بچه م بمیره. حسین خیلی سریع از آب گرفت و بیرونش آورد ولی بچه به حدی آب خورده بود که نفسش بالا نمیآمد و صورتش سیاه شده بود. حسین برش گرداند و چند ضربه با دست به گرده اش زد تا راه بسته سینه اش باز شد. بچه ها مات و مبهوت مانده بودند من اشک شوق میریختم و حسین مدام دلداری ام میداد و می گفت «بخیر گذشت خدا عمرش را دوباره نوشت .» ⬅️ ادامه دارد .... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سه بیت، سه نگاه، سه برداشت...😳 ✅موسی خطاب به خداوند در کوه طور ميگويد: اَرَنی : خود را به من نشان بده ❤️خداوند ميفرمايد: لن ترانی : هرگز مرا نخواهی دید! برداشت سعدی: چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی" برداشت حافظ: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی" برداشت مولوي : ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی سه بیت، سه نگاه، سه برداشت: مثل سعدی ، عاقلانه مثل حافظ ، عاشقانه مثل مولوي، عارفانه نتيجه:👌 به تعداد افراد نگاه متفاوت ، تفسير متفاوت، و عملكردهاي متفاوت وجود دارد. هرگز بدي و خوبي بجز در نگاه ما وجود ندارد من و تو با دستهاي خود دنيايمان را به هر رنگي بخواهيم ترسيم ميكنيم. بياييم باهم از امروز، زيبا ترين برداشت ها را از دنياي اطرافمان داشته باشيم... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠