فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #نوستالژے 📺 •]
.
.
این تیتراژ برنامہ ڪودڪ رو یادتونہ؟!😃🌸
چقدر جــذابــ بود☺️💚
.
.
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
ڪلےشادابیجاتِـ باحالگونہ
از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد😎👇
[•📻•] @Heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #وقت_بندگے💕 •]
.
.
•💗• چجورے نماز
برامون قشنگ میشه؟!☺️☝️
#استادپناهیان
#بسماللهمومـــن😉✋
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
[• #ازخالق_بہمخلوق☎️ •]
.
.
♡ فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ
♡ إِنْ کُنّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ
پس(معبودها به مشرکان گویند:)گواهی
خدا میان ما و شما کافی است،به راستی
ما از پرستش شما بےخبر بودیم
🍃تفسیــر🍃
1⃣ بت ها در قیامت شعور و نطق پیدا می کنند.
سوره👈یس
آیه👈29
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
[•💚•] @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
🍃🌸|• من الآن اصلا حرفــــ بہ
ذهنم نمیاد .
🍃🌺|• اما یہ چیزے میگم اونم
اینڪہ::
✨|• خدا جونم که همیشه پشت و
پناهم بودی
نشہ روزے کہ بگے دیگہ دوستتــــ ندارم
برو با هرڪے دوست دارے......
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
•{😇}• پیامبر اڪرم (ص) :
•{✋}• مؤمنان، شايسته است با يكديگر
همانند يك تن باشند كه هر گاه عضوى از
بدن او به درد آيد ، ديگر اعضاى بدنش با
آن ، همنوايى مى كنند
📚 كنزالعمّال : ج ١ ص ١٥٤ ح ٧٦٦
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے 👜 •]
✅چطور رسوبات کتری رو از بین ببریم؟
👈کتری را داغ کرده و ناگهان مقداری آب یخ درون آن بریزید ؛خواهید دید که رسوبات به آرامی کنده میشوند.
👈و یا ترکیب مساوی آب+سرکه را در آن بجوشانید.
یه عالمه نکته ، جا نمونی😍👇
[•👒•] @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
.
.
خدایا↯
دستم بھ آسمانت✨••
نمۍرسد ؛
اما تو کھ دستت بھ زمین مۍرسد ،
⇦بلندم کن♡⇨
.
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
بـراۍ دفـع افڪار آزاردهنـدھ👇
1⃣همیشـھ با وضـو باشیـد
2⃣قـرآن زیـاد بخوانیـد
3⃣ذڪر لاالھالااللھ هـم زیـاد بگوئیـد.
«آیت اللّٰھ جاودان»
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• #سر_به_مهر📿 •]
✨ پروردگار من!.....
🍃|• من رو در گهواره کرامت و
مرحمت خودت پرورش بده و از
زلال رحمت خودت سیرابم کن.
🍃|• من رو از درگاه رحمت و کرامت
خودت دور نکن. کسایی که از درگاه
تو رونده شدن داغ از طرف تو طرد
شدن بر پیشونی دارن. این داغ رو بر
پیشونی من نزن .
🍃|• اگه با بندهای مثل من به عدالت
رفتار کنی من بی چون و چرا محکوم
میشم ولی من طاقت انصاف تو رو
ندارم و جز فضل و کرم تو پناهی ندارم.
🍃|• اسرار رسوایی من و در پیش
چشم دیگران به روشنی روز نسپار
که اگه رو بشن نامم آلوده ننگ میشه
🍃|• پس رازهام رو از چشم مردم
دور بدار .
#الهی_آمین.
📚|• #صحیفه_سجادیه. دعا ۴۱
ترجمه جواد فاضل . ص:۳۰۲
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•💚•] @heiyat_majazi
سلام علیکم
بزرگواران
چند قسمت اخیر اشتباه بارگذاری شده
تاچند دقیقه دیگه رمان بارگذاری میشه
صبوری کنید☺️👌
هیئت مجازی 🚩
🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_سی_و_نهم با امور بین المل
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهلم
حق پرست.
+ گندت بزنن عاصف، خداحافظ!
چند ساعتی مونده بود تا پرواز. یه کم مناجات خوندم و نوحه گوش دادم. صحبت های حضرت امام خامنه ای روحی فدا رو در دیدار با
خانواده شهدای مدافع حرم گوش دادم. بچه های تغییر چهره اومدن.
شروع کردن ریشمو ماشین کردند و موهامو یه کم اصلاح و... یه خرده ابرو و زیر چشم و چونه مو تغییر دادند. انصافا الان اگر می رفتم
خونه هیچکی نمیشناخت منو. خیلی حرفه ای بودند.
حدوداً یک ساعت کار داشت به پروازم. عاصف و حاج کاظم اومدن اتاقم. با حاجی و عاصف رفتیم فرودگاه.
حاجی گفت:
- اونجا حق نداری از نیروهای خودی استفاده کنی برای کارت! فقط در حد ضرورت میتونی استفاده کنی. اونم با میزان ده درصد. فقط دم
فرودگاه شخصی به نام حسینی )عکسشم بهم نشون داد( تو رو تحویلت میگیره و خونه ی امنِت رو بهت نشون میده و توجیهات الزمو
انجام میده. به هیچ عنوان با حسینی تماس نمیگیری جز در مواردِ فوقِ حیاتی! حسینی اونجاست. تو روزانه کارهای خودت رو انجام میدی!
منطقه رو شناسایی میکنی! توی شرکت نفوذ میکنی! همین. برو یاعلی!
بچه های ما چند تایی اونجا مستقر بودند. پاسپورتمو اونجا بهم دادند. دیدم اسم جدیدم هست کامران شمقدری. خنده م گرفت. چیزی
نگفتم. با حاجی و عاصف روبوسی کردم و همدیگرو بغل کردیم.
مراحل خروج رو انجام دادم و عازم پاریس شدم.
فرودگاه پاریس، چهارشنبه81 آگوست 1181
از سالن پرواز به سمت خروجی فرودگاه داشتم میرفتم که دیدم یکی اومد سمتم و گفت:
- سلام! آقای کامران شمقدری؟ حسینی هستم، بفرمایید سوار این ماشین بشید!
دیدم خودشه. سوار ماشین شدم و توی راه توجیه کرد منو. کوروکی منطقه رو بهم نشون داد. یه خط موبایل داد و گفت: »فقط پای مرگ
میتونید با من تماس بگیرید.«
رسیدیم خونه ی امن. رفتم داخل و کل مکان زندگیم و راههای در رو و... همه چیزو بررسی کردم.
رفتم نشستم سر لپ تاپ. بچه هامون یه فیلم سه دقیقه ای فرستاده بودند. فیلم از متِی والوک بود. وقتی افضلی مسئول امور بین الملل
با تیم خودش توی فرانسه ارتباط گرفت، گفت برید فلان جا.تیم مورد نظر توی فرانسه رفت شرکت مورد نظر و با سوژه که همون متی
والوک بود باهاش ارتباط گرفتند و فیلمشو محرمانه فرستادند.
بلند شدم یه تیپ رسمی با کروات زدم. اومدم توی پارکینگ خونه. یه ماشین از قبل برام تدارک دیده بودند و سوارش شدم و رفتم به
مکانی که میگفتند متِی والوک اونجاست.
یه جایی پارک کردم. کیفمو برداشتم و رفتم سمت شرکت. شبیه این مدیرا قدم میزدم و یه دستم توی جیب بود. خودم خنده م
میگرفت. تو دلم گفتم خدایا منو چه به این سوسول بازیای رسمی!! من گرگ بیابونم. کت شلوار توی پاریس کجا و لباس های یک دست
مشکی برای نفوذ در داعشی ها در سوریه و چند روز زندگی در فاضالب کجا. کیف اآلن کجا و کوله ی پر از مهمات و تجهیزات در لبنان
کجا. خدایا بخیر کن خودت این همه تناقضات مارو!
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat_ir1
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_چهلم حق پرست. + گندت بزنن ع
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_ویکم
همینطور که قُرقُر میکردم با خودم رسیدم دم در شرکت.
وارد شرکت شدم. دیدم یا ابالفضل چقدر اینجا همه افتضاحن! یاد جمله ی امام خامنه ای افتادم که به این مضمون فرموده بودند
مسئولین ما درخارج از کشور به خاطر مسائل فرهنگی اونجا عبادتشون و ارتباط با خدا و مسائل مستحبی رو بیشتر کنند.
توی دلم ذکر گفتم. استغفار کردم رفتم جلوی میز منشی.
به زبان فرانسوی گفتم:
Salut. Excusez-moi, M. Matthew Valvk suis venu?
یعنی:
سالم. ببخشید آقای متِی والوک تشریف دارند؟
گفت:
Son travail avec ce que vous avez. Qui êtes-vous?
شما با ایشون چی کار دارید، کی هستید؟
گفتم: کامران هستم. ایرانی هستم و ساکن پاریس. درمورد پروژه های علمی که میخوان توی ایران انجام بدن خواستم باهاشون صحبت
کنم. دانشجوی مهندسی سخت افزار هستم.
Je suis Kamran. Je suis Iranien vivant à Paris. Les projets scientifiques en Iran font, je veux
parler avec eux. Je suis un étudiant d'ingénierie du matériel.
گفت: چند لحظه تشریف داشته باشید. بفرمایید بنشینید تا صداتون کنم.
Quelques instants sont venus. J'assis à votre voix.
نشستم و گفتم اِی توی روحت!
دیدم صدای دو نفر میاد که ایرانی دارند حرف میزنن. بلند شدم برم سمت اون صدا دیدم منشی میگه:
Où? Asseyez.
کجا؟ بفرمایید بنشینید!
گفتم: میخوام تابلوهای نقاشی توی سالن رو ببینم.
Je veux voir les peintures dans cette salle.
گفت: خواهش میکنم بفرمایید.
Vous êtes les bienvenus ici.
آروم آروم سمت اون صدا رفتم. دیدم دو تا جوون هستند. روی دکمه کتم یه دوربین خیلی خیلی ریز نصب بود. دست کردم توی جیبم
یه کنترل ریز بود، اونو فشار دادم همونطور که به سمتشون میرفتم فیلم میگرفت. منم الکی خودمو مشغول تابلوها کردم.
بعد از چند دقیقه، منشی گفت:
آقای کامران بفرمایید توی اتاق!
از اینجا به بعد دیگه صحبتهای متی والوک رو به فرانسوی نمینویسم و مختصر ترجمه رو مینویسم.
رفتم داخل دیدم خودشه. رفتم دست دادم و نشستم و بعد از چند دقیقه شروع کردیم به صحبت کردن. گفتم دانشجوی فالن رشته
هستم. سایت شما رو یکی از دوستانم معرفی کرد ایرانی ساکن فرانسه هستم. دوست دارم به کشورم خدمت کنم و برگردم اونجا. البته
میدونم شما این پروژه رو ظاهراً برای ایرانی های ساکن در ایران گذاشتید ولی خب حقیقتش من دوستان زیادی هنوز در ایران دارم که
با هم در ارتباطیم و دارن توی این بخشها کار میکنند. میتونم مؤثر باشم و هم اینکه خودمم پولی در بیارم.
اونم شروع کرد توضیح دادن که آره ما میخواییم وارد ایران بشیم. کار علمی انجام بدیم و فلان.
یه خرده چرت و پرت گفت و منم توی دلم هر چی دهنم در میومد بهش گفتم. فقط هی به خودم میگفتم بزار به آخر قصه برسیم. دمار
از روزگار تو حروم زاده و دوستای جاسوست در میارم.
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat_ir1
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃