[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
🕯🕯🕯🕯
🕯
✨بہ نام خـــــداے علے✨
🙂 چیشده که خیلی خوشحالی؟؟
☺️ آخه یه مال و منالی دارم که هیچ
وقت تموم نمیشه.
🙂 چطور ؟؟ ارث و میراث کَلون
بهت رسیده؟؟
☺️ نه فدات شم خودم از اول داشتم.
🙂 حالا چی هست این ثروت
بی پایان؟؟
☺️ قناعت ثروتی که تمومی نداره.
📚|• #نهج_البلاغه. حکمت ۴۷۵
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
[• #فتوا_جاتے👳🏻•]
.
.
#شبهه❌:
امام زمان(عج) از ما دعا می خواهند یا عمل صالح؟
برخی ها در اعتراض به برگزاری مجالس دعا برای تعجیل در امر ظهور امام زمان(عج) می گویند امام زمان (عج) از ما عمل می خواهد نه دعا! به این افراد چه پاسخی باید داد؟
#پاسخ ✅ شبهه:
دلیل واكنش بسیاری از افراد در قبال دعا برای فرج امام زمان(عج) ناشی از این مطلب است كه به اثرات و بركات دعا توجهی ندارند، درست است امام زمان(عج) از ما عمل كردن به وظایف را می خواهند، ولی با توجه به آثار و بركات دعا،به این نتیجه خواهیم رسید كه اگر دعای ما حقیقی باشد و از صمیم قلب برای آمدن یوسف زهرا(سلام الله علیهما) دعا كنیم، این دعا خود عاملی خواهد بود برای عمل كردن به وظایف.
چرا كه:
1⃣. دعا نشانگر علاقه و محبت مسلمانان به امام زمان(عج) است. اگر چه دوستى تمام ائمه معصومین علیهم السلام بخشى از ایمان و شرط قبولى اعمال است، در عین حال دعا كردن در حق امام زمان(عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى گردد و تقویت ایمان هم در عمل به وظایف ظهور می یابد.
@GhararGahShayeat
2⃣. دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى و تصمیم قلبى بر اطاعت امر امام علیه السلام و یارى رساندن او با نثار جان و مال تشكیل مى دهد.
تجدید بیعت با آن حضرت علیهالسلام كارى است كه بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است. هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایىكه مربوط به وجود مبارك امام عصر(عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود.
دعاى شریف «اللهم بلغ مولاى صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین...» و نیز «دعاى عهد» شاهدى براى این سخن است.
@GhararGahShayeat
3⃣. دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى گردد. یاد امام زمان(عج) توجه به ارزش هاى دین و اصول اخلاقى را در دلها زنده مى كند و غفلت از یاد امام، یكى از دلایل عمده پژمردگى و سستى ارزش هاى الهى و انسانى در جوامع اسلامى است.
آری كسى كه سلامتى امام زمانش برایش مهم است و برای ظهورش دعا می كند، مسلماً آزردن آن حضرت برایش سخت است؛ در نتیجه دعا براى سلامتى و فرج آن حضرت، انسان را به انجام كارهایى وا مى دارد كه موجب خشنودى آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى مى گردد
@GhararGahShayeat
بنابراین دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نه تنها خرافات نمی باشد،بلكه عاملی خواهد بود برای عمل كردن به آنچه مورد رضایت آنحضرت بوده و سبب خوشحالی قلب عزیز دل زهرا می باشد.
.
.
#مهدیار
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
هیچ شبهـهاےبے پاسخ نمونده😉👇
[•📖•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_چهل_و_دوم سوار ماشین ک شدم، در طول مس
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_و_سوم
بزارید اون کدو براتون بگم چطور بود و چی بود. روی اون کاغذ نوشته بودم " الم یعلم بان الله یری " در کنارش یه شکلی رو کشیدم که شبیه به "دوربین" بود اما کسی متوجه نمیشد. کنار اون عکس یه خونه خرابه رو هم کشیدم... اگر کسی این کاغذ و میگرفت نمیفهمید چخبره. اما بزارید بیشتر از این توضیح بدم که منظورم از این کد چی بود.
برای خودم در ذهنم، این دو جمله رو ثبت کرده بودم و برای اولی آیه قرآن و نوشتم، برای دومی عکس یه خونه رو کشیدم:
« دوربین / خونه نشینی. »
نگاهی به کاغذ کردم به فکر فرو رفتم. این دوتا کدی بودن که برای خودم نوشته بودم.. صدای درب اتاقم اومد. بلند شدم رفتم اثر انگشت زدم در باز شد. بهزاد بود. اومد داخل گفت:
_ آقا عاکف سلام.
+سلام. چی شده.
_مهران خبر داده همسر افشین عزتی با بچه های کوچیکش رفته خونه پدرش... پدر و مادرش مشهدی هستند.
+ ممنونم از پیگیری ها.. یه هماهنگی بکن با دفتر معاون ریاست سازمان اتمی. تا یکساعت دیگه باید ببینمش.
_چشم. الان میرم هماهنگ میکنم.
بهزاد رفت و حدود 10 دقیقه بعد زنگ زد گفت « هماهنگ شده.. میتونید برای ساعت 10 صبح برید اونجا. »
تا ساعت 9 کارام و رسیدم بعد به سید رضا و عاصف عبدالزهرا گفتم آماده بشن که بریم.. رفتم پایین داخل پارکینگ اداره سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت یکی از سایت های هسته ای کشور که دفتر اصلی رییس سازمان اتمی و معاونش در اون موقعیت بود. هماهنگ شدو رفتیم داخل سازمان.. جلوی ساختمون مورد نظر پیاده شدیم.. سیدرضا داخل ماشین موند، من و عاصف رفتیم داخل ساختمون اصلی محل ملاقات.
در بَدوِ ورود به ساختمون، همون اول رفتیم دفتر معاونت سازمان اتمی. بعد از اینکه وارد دفتر معاونت شدیم سلام و احوالپرسی کردیم و با عاصف نشستیم روبروی معاونت سازمان. سر صحبت باز شد.. گفتم:
+جناب معاون علیرغم اینکه مشغله فراوان دارید، اما ممنونم که ما رو به حضور پذیرفتید. اگر اجازه بدید، چون که هم ما فرصتمون کمه وَ هم شما مشغله دارید، بدون اتلاف وقت بریم سر اصل مطلب.
_خواهش میکنم آقای سلیمانی. بفرمایید.
+عرضم به محضرتون، هدف بنده این بود که بیام اینجا تا به طور مستقیم با حضرتعالی صحبت کنم. علیرغم اینکه میتونستم با خط امنی که قرار داشت با شما صحبت کنم اما بازهم تعمدا ترجیح دادم که پشت تلفن این مسائل رو مطرح نکنم.
_در خدمتم میشنوم.
+بنده یک طرحی رو خدمتتون ارائه میدم که باید پیاده سازی کنیم. چون آخرین گزارشی که از شما به طور مکتوب دستم رسید این بوده که طرف داره کله شق بازی در میاره و گستاخانه داره به بعضی قسمت ها سرک میکشه.
_بله! متاسفانه دقیقا همینطور هست! آقای عاکف، من خیلی نگرانم.
+به من بگید که جنابعالی شخصا وَ به طور مستقیم به دفتر کارمندان یا بخش های مختلف سایت، وَ از همه مهمتر به دفتر متخصصین و دانشمندان دسترسی دارید یا خیر؟
_بله... به همه ی این موارد دسترسی دارم. چطور؟
+پس زحمت بکشید همین الآن از طریق دوربین به من نشون بدید آقای عزتی در کجای سازمان قرار دارند و مشغول چه فعالیتی هستند؟
_باید اول بررسی کنم. پس چند لحظه به من زمان بدید.
+ممنونم. بفرمایید.
دو دقیقه ای زمان برد تا مانیتورای بزرگی که درون اتاقش بود و روشن کنه. بعد، از طریق همون مانیتورهایی که داخل اتاقش نصب شده بود تلاش کرد دکتر افشین عزتی رو پیدا کنه اما نتونست. وقتی فهمیدم نتونسته پیدا کنه دیدم داره تلفن میزنه به جایی.. گفتم:
+دارید چیکار میکنید؟
_دارم زنگ میزنم به یکی از همکاران تا بهم بگه دکتر عزتی کجاست؟
+با اجازه ی کی؟ من بهتون گفتم باید این قضیه محرمانه بمونه. شما حق ندارید به همین راحتی الان سراغ دکتر عزتی رو بگیرید. چون شرایط فرق کرده. دقیقا بگید به کدوم همکارتون میخواستید بگید؟
_به آقای کاظمی معاون امنیت و حفاظت سازمان که الآن سرپرست موقت حراست سازمان هم هستند.
+بسیارعالی! فقط سوال میپرسید. فقط چیزی اضافه بینتون رد و بدل نشه.
_بله حتما!
زنگ زد به معاون امنیت سازمان و سراغ افشین عزتی رو گرفت. تلفن روی آیفون بود. کاظمی از پشت تلفن گفته بود: «آقای دکتر عزتی الآن برای کاری رفته به بخش 13 که مربوط به کنترل سانتریفیوژها هست.»
بعد از اینکه تلفن و قطع کرد، از طریق دوربین رفت روی بخش 13. 30 تا دوربینی که در اون بخش فعال بوده رو آورد روی 4 تا مانیتور بزرگی که درون اتاقش نصب بود. خیلی راحت با عاصف و معاون ریاست سازمان اتمی بررسی کردیم. تونستیم دکترافشین عزتی رو پیداش کنیم. زوم کرد و دیدیم که شخص مورد نظرمون مشغول کار هست. اما
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
سلام،شبتون بخیر و آرامش انشاالله.
خوب هستید؟!
حال دلاتون خوبه؟!
میگم حال دل چون اگه دل یه
جایش لنگ بزنه کارت ساخته است،
الان اگه حال دلت بد و نامیزون،
یا نه خوبه و سرحال میخوام
امشب یه حرفایی یه چیزایی بگم
که میدونم حتما حتما حالو تغییر
میده و یه حس ناب میکاره تو
دلت...
.
.
دقایقی رو به لطف وجود برکات
سه ساله آقا امام حسین(ع) کنار همیم انشاالله...
امروز یعنی پنجم صفر شهادت
دردونه آقا بود..
| حضرت رقیه(س)💔 |
یه سوال کنم!
وقتی اسم حضرت رقیه(س)
میاد یاد چی میافتی؟!
یاد یه واژه که شنیدنش،
خوندنش،گفتنش دل خیلیا
مثل منو میلرزونه،
چهار حرفهااا،
ولی ارزشش یه دنیاست...
اغلب میگن بابا...
.
.
معلم گفت با "بابا" جمله بساز،
گفت من...من که...
دوستاش هر کدوم یه چیزی
میگفتن،یکی میگفت بابا آب داد...
بابا نان داد...بابا آمـد...
تو هم آه بلندی کشیدی و گفتی
پس بابای من کو،چرا نمییاد؟!
اسمش فاطمه بود،
سه سالهش بود،یه خواهر هشت
ماهه به اسم ریحانه هم داشت💔
باباشون سال ۹۴ شهید شد...
{شهید مدافع حرم علیرضا قلیپور}
هیئت مجازی 🚩
اسمش فاطمه بود، سه سالهش بود،یه خواهر هشت ماهه به اسم ریحانه هم داشت💔 باباشون سال ۹۴ شهید شد...
سه سالش بوداا
خواهرش هشت ماهش...
روز تشییع بابا برا یه دختر کافیه
که تا ابد خون گریه کنه برا باباش
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین چطور میبوسه روی باباشو
آخرین بوسهشهاا💔
{شهید مدافع حرم نادر حمید}
هیئت مجازی 🚩
ببین چطور میبوسه روی باباشو آخرین بوسهشهاا💔 {شهید مدافع حرم نادر حمید}
هزار و اندی سال قبل،
یه دختر سه ساله بود عزیز باباش،
باباش موهاشو شونه میزد
بوسش میکرد،بغلش میکرد
هیئت مجازی 🚩
ببین چطور میبوسه روی باباشو آخرین بوسهشهاا💔 {شهید مدافع حرم نادر حمید}
دلت گرفت؟!
ناراحت شدی؟!
این که چیزی نبود،تو یه بار دیدی
اما این دختر کوچولو روزی هزار
بار که دلش تنگ شد،
که دلش گرفت
میبینتشو و اشک میریزه...
اره دختر که باشی،
بابا که نباشه تنها چارهات قاب عکسشه،لباساشه،کفشاشه💔
امشب میخوام فقط برات بگم
که نداشتن بابا یعنی چی...
اشکامو ریختم،
الان فقط میخوام بگم از این درد
کشنده که جون سهساله رو کنج
خرابه شام گرفت یعنی چی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کن ببین چی میگه
میگه بابا بیا،
فردا صبح بیا...
میگه نمیتونم شب بخوابم،
مامانش میگه چرا؟!
میگه چون دلم برا بابام تنگ میشه💔
{شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده}
اول مهر که میاد،
بوی ماه مدرسه برا دخترای شهیدی نمییاد،یعنی برا هیچ دختر بی بابایی نمییاد...
میدونی بوی چی میاد؟!
بوی دلتنگی💔
اینکه ببینی دخترای دیگه رو که با
باباشون دست تو دست هم میان
دیوونهات میکنه،
نه از حسادتااا،نـــه
از حــسرت...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگی های دختر شهید
بلباسی...💔
زینب خانم خواهرش امسال
سهساله شد...
مامانش نوشت
داری سه ساله میشی و من میمیرم
{شهید مدافع حرم محمد بلباسی}
حضرت رقیه گریه کرد...
از شدت دلتنگی💔
صداش رسید به کاج دشمن
و گرفت خوابو از چشماش،
عصبانی گفت چی شده؟
صدای کیه؟
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب کوچولو، متولد روز تاسوعاست...
یواشکی گوشی رو برداشته و داره با باباش حرف می زنه...💔
{شهید مدافع حرم حمید رضا رضائی}
هیئت مجازی 🚩
زینب کوچولو، متولد روز تاسوعاست... یواشکی گوشی رو برداشته و داره با باباش حرف می زنه...💔 {شهید مد
زنگ بزنی گوشی بابا بعد کسی
برنداره دنیا رو سرت خراب میشه..
میگی یعنی چی شده؟
اتفاقی براش افتاده یعنی؟!
هیئت مجازی 🚩
زنگ بزنی گوشی بابا بعد کسی برنداره دنیا رو سرت خراب میشه.. میگی یعنی چی شده؟ اتفاقی براش افتاده یع
امان از روزی که زنگ بزنی و
برای همیشه گوشیش خاموش باشه💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب دختر یکی دیگه از شهدای
مدافع حرم توی یادواره شهیدان
شهرستان قرچک که به مناسبت
هفته دفاع مقدس برگزار شد در
حضور پیکر مطهر شهید گمنام
دلنوشتهاش را برای پدرش
قرائت کرد...💔
{شهید مدافع حرم سید احسان میرسیار}
هیئت مجازی 🚩
زینب دختر یکی دیگه از شهدای مدافع حرم توی یادواره شهیدان شهرستان قرچک که به مناسبت هفته دفاع مقدس
لرزش صدات،
گریههای از سر دل تنگیت،
تنگی قفسه سینهات و نگاه حسرت بارت...اینا هیچ کدوم توی نامه جا نمیگیرن...نامه بهونه است تا به خودمون بیایم
هیئت مجازی 🚩
حضرت رقیه گریه کرد... از شدت دلتنگی💔 صداش رسید به کاج دشمن و گرفت خوابو از چشماش، عصبانی گفت چی شده؟
گفتن دختر حسین بن علیِ!
بهونه باباشو میگیره💔
گفت خب ببرید...سر باباشو ببرید براش