[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
🌹🍃✨🌹✨🍃🌹
#تلنگـر ⚠️
/🍃🌹/دوست کسیِ ڪه اولین
قطره اشڪـ محبوبش رو می بینہ
دومیش را پاڪ🍃 مےکنہ
و سومیش رو به خنده تبدیل مےکنہ👌
/🌺/ تو براے پاک کردن
اشک خون هر صبح و شام
امام زمانت چه کار کردهای⁉️
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے👜•]
.
.
من دنبال #آزادے✌️ هستم...
#آزادے_جنـســــے😎.....
#تســـــــاوی حقوق زن👱🏻♀ و مرد👨🏻. . .
گفتم:
براے آزادے بہ هر شڪݪ و لذت بردن بہ هر نحو در جامعہ ایــراݩ چہ #روشنڱرے هایـے نیازه⁉️
گفت:
در وهلہ اول باید باورهاے غلط مون رو درست ڪنیم.
ما گفتیم آسیب های اجتماعے تڪ عاملے نیستن مثل فقر وفحشا ولے طبق آماری ڪہ از سن و تحصیلات خانوم های #تن_فروش گفتیم، از مشترے هاے خانومهای تن فروش کہ آقایون متأهل میانسال بودند و.... فهمیدیم کہ این باور غلط هست و لزوما فساد و فحشا همیشہ با فقـــر همراه نیست‼️
گفتم:😶
واقعــــا⁉️
گفت:
بعــلہ و اما دوباره آمــار... حدود 30% از
خانمهایـے ڪہ #تن_فروشـے مےکنن، در ڪودڪے توسط یڪے از #محـــارم خود مورد #آزار_جنســـے قرار گرفتن‼️😓
گفتم:😨😑
گفت:
و دونستن این آمــارها خیلے مهم هست و
تحلیـــل اون مهم تره...
🎯ما باید فڪـــر ڪنیم⬅️ اگر در جامعـہ #ڪودڪ_آزارے داریم، قرار نیست
#سنـــد2030⛔️ رو اجرا ڪنیم⬅️ مـا باید به عنوان یڪ پژوهشگر بیاندیشیم ڪہ چگونہ و بہ چه نحوے باید بہ ڪودڪ و نوجوان مون #آمـــوزش بدیم⬅️ مــا باید خودمون یڪ #پروتکل_آموزۺے ایجاد ڪنیم✅
قطعا چیزے ڪہ به بچہ ۴سالہ مےگیم
رو نمےتونیم بہ بچه ۱۴سالہ بگیم و بالعڪس.
✅ #ڪـپــے_مورد_رضایــت_نیست
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•👒•] @heiyat_majazi
📚|ختم قران امروز
ارسال تعـداد #صفحات به آے دی☺️👇
•📮• @F_Delaram_313
تعداد صفحات
• ۱۶ •
هر روز میزبان فرشته ها😇👇
[💌🍃••] @heyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🌼🍃 بسمربالمهدےعج #هیئت_اخلاقی(69) موضوع: مولا صاحبالزمانعج 🌼🍃
💐🍃
✍| بسمهـ تعالے
رفقایے ڪه از هیئت
دیشب جامونـــدن👌
بفرمایید دل تڪونے🙂👇
دیشب حرفایے زده شــد
کہ خوندنشون خالے از لطف نیستـ😊✋
شمــاهم دعـوت شدیــد به این محفل
ان شاءالله بے نصیب نمونید و مارو
هــم از دعاے خیرتون بے بهره نذارید
التماس دعاے خیــر وفرج
آخرین هیئت اجرا شده[👆👆👆]
💐🍃
salam.ey.f97.wav
487.6K
📱🍃
•[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]•
💞🍃 سلام اے شمـــیمِ دعاےِ نیمہ شبهاےِ قنوٺـــِ مـــادرِ مـــݩ....
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 21763 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 44122946 بہ شماره۷۵۷۵
📱🍃 @heiyat_majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
.
.
بر چهره پر ز نور مهدے صلوات
بر جان و دل صبور مهدے صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدے صلوات
.
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
haniftaheri-@yaa_hossein.mp3
5.24M
🎧🍃
🍃
[• #نوحه_خونے🎤•]
.
.
ماه شب تارم ادرکنی
آروم و قرارم ادرکنی
#عیدتونتبریک
#حنیفطاهری
#عید_بیعت
.
.
متفاوت بشنویــد🙂👇
@Heiyat_Majazi
🍃
🎧🍃
[• #فتوا_جاتے👳🏻•]
.
.
#شبهه❌:
«عیدالزهرا» صحت یا خرافه؟ مطلبی جامع و روشنگرانه بهمراه فتاوای مراجع
#پاسخ ✅ شبهه:
1⃣روزنهم ربیعالاول نزدشیعیان جایگاه خاصی دارد،چراکه این روزرایکی ازاعیادمهم تلقی کرده وبه خاطرسالروزآغازامامت امام زمان(عج) به شادی میپردازند.
2⃣متاسفانه گهگاهی دیده میشودکه بعضی ازافرادجاهلانه یاعامدانه بیان میکنندکه درچنین روزی خلیفه دوم کشته شده وداستانسراییهای بسیاری هم درزمینه دارند؛افسانههایی که بیشترتوسط دشمنان اسلام وبرای دامن زدن به اختلافات مذهبی میان شیعه وسنی ساخته میشود.
عالمان دینی برخرافهبودن این موضوع تأکیددارندو آن راموجب دامن زدن به اختلافات مسلمانان میدانند.
3⃣مقام معظم رهبری درروز 27 آذر سال 1387 بابیان اینکه نبایدبه خاطردفاع ازشیعه به آتشافروزی میان غیرشیعه شتاب داد،تصریح میکنند:«این جورنباشدکه کسى ازیک گوشهاى خیال کند،داردازشیعه دفاع میکندوتصورکنددفاع ازشیعه به این است که بتواندآتش دشمنى ضدشیعه وغیرشیعه رابرانگیزد،این دفاع ازشیعه نیست؛این دفاع ازولایت نیست,اگرباطنش رابخواهید،این دفاع ازآمریکاست؛این دفاع ازصهیونیستهاست».
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=5025
4⃣به بهانه برگزاری جشنهایی تحت عنوان اعیادنهم ربیعالاول،صحت یاسقم آنها اززبان کارشناسان بررسی میگردد.
5⃣مرگ خلیفه دوم اواخرذیالحجه یااول محرم است؟
حجتالاسلام محسن جنتیمنش کارشناس مرکزپاسخگویی به سؤالات دینی بابیان اینکه ازلحاظ تاریخی چه شیعه وچه سنی تاریخ مرگ خلیفه دوم رانهم ربیع نمیدانند،ابرازداشت:طبق روایات تاریخی«عمر بن خطاب»اواخرذیالحجه یااول محرم فوت کرده است.
توضیحات بیشتر:
http://www.soalcity.ir/node/2631
http://shjm.blogfa.com/post-357.aspx
وی باخرافی دانستن برخی جشنهای نهم ربیع،افزود:«این رسم غلطی است،لذاباتوجه به بحث بیداری اسلامی واینکه نگاه ملتهابه سوی ایران است،دامن زدن به آن،کاراشتباهی است ودراین شرایط نیاز به وحدت بیش ازگذشته احساس میشود.
6⃣نقشه دشمن برای دورکردن مردم ازاندیشه مهدوی
حجتالاسلام سیدجعفرموسوی نسب،مدیربنیادفرهنگی خراسان رضوی بااشاره به خرافاتی که دراین روزازجانب معاندان ومخالفان مطرح میشود، بیان داشت:بایدامسال درایام ربیع ازآن خرافههاکه مخالف دیدگاههای امام(ره) است،پرهیزوجایگاه واقعی امامت رابرای جامعه اسلامی تبیین کنیم.
عیدالزهرای واقعی ماشیعیان تبیین جایگاه امامت وولایت حضرت مهدی(عج) است،وخشنودی آن حضرت دراین است که مااین جایگاه رفیع امامت رابرای جامعه خودتبیین کنیم وازمباحثی که تفرقه برانگیزندپرهیزکنیم.
7⃣حجتالاسلام موسوی نسب تصریح کرد:ماجرای قتل خلیفه دوم دراین روزدسیسه دشمنان بوده که میخواستندبامطرح کردن آن دراین روزمردم راازاصل امامت ومهدویت دورکنند.
8⃣اصلی که بارهادرکتابهای تاریخی شیعه وسنی برآن تأکیدشده است
درکتابهای تاریخی شیعه و سنی نیزتاریخ مرگ خلیفه دوم اواخرذیالحجه واوایل محرم ذکرشده است،این منابع تاریخی عبارتنداز:«تاریخ الیعقوبى»،«التنبیه والإشراف»،«مروج الذهب»،«الفتوح»،«مسارّ الشیعه»،«الإمامة والسیاسة»،«أنسابالأشراف»،«الطبقاتالکبرى»و«تاریخالطبری».
9⃣همچنین در سیره اهلبیت(ع) تأکید بر مدارا با اهل سنت صورت گرفته است، چنان که در کتابهایی نظیر «المحاسن للبرقی»، «الکافی»، «تفسیر العیاشی»، «بحارالانوار» و «مستدرک الوسایل» به احادیثی بر میخوریم که بر اصل وحدت مسلمانان اذعان دارند.
منبع:
farsnews.com/13911101000500
🔟هشدارهای علما و مراجع
رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنهای: هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمانان شود شرعاً حرام اکید است.
آیت الله سیستانی: ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه یا نصف کلمه جایز نیست.
آیت الله بهجت (ره): کسی که وحدت مسلمانان را نخواهد، مسلمان نیست... چه بسا این جشنها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. "
آیت الله شبیری زنجانی: جای تأسف است که میبینیم جریاناتی این فاصله را زیاد میکنند.
آیت الله وحید خراسانی در درس خارج فقه، با نهی از بیاحترامی به خلیفه دوم اهل سنت، از شاگردان خود خواست همانند گذشته، از توهین به خلفای اهل سنت پرهیز کنند.
ادامه و منبع فتاوا:
http://shia-net.blogfa.com/post/436
http://www.yjc.ir/fa/news/5084907/
.
.
#مهدیار
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
هیچ شبهـهاےبے پاسخ نمونده😉👇
[•📖•] @Heiyat_Majazi
[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
✨بہ نام خــــــداے علے✨
☺️ روزی گذشت پادشهی بر گذرگهی
گفت آیا تو بر این چیزها آگهییی؟؟
🤔 اون وقت کدوم چیزااا؟؟
🙂 همون چیزاهایی که مردم هر
شب ساعت ۹ از خونه میزارن بیرون
☹️ یعنی چی؟؟
🙂 یه روزی امام علی (ع) از
جایی که زباله ها رو میریختن
عبور می کنن میفرمایند :
اینها همون چیزایی هستن که شما
از بخشیدنش خودداری می کردین.
📚|• #نهج_البلاغه. حکمت ۱۹۵
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_نهم برام مي کنه يا چيزي برام ميخره... تمام توانش همين قدره؛
[• #قصه_دلبرے📚•]
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_دهم
خانم گلم... آخه چرا ناشکري مي کني؟ دختر رحمت خداست... برکت زندگيه... خدا
به هر کي نظر کنه بهش دختر ميده، عزيز دل پيامبر و غيرت آسمان و زمين هم دختر
بود و من بلند و بلندتر گريه مي کردم با هر جمله اش، شدت گريهام بيشتر مي شد و
اصلا حواسم نبود، مادرم بيرون اتاق با شنيدن صداي من داره از ترس سکته مي کنه.
بغلش کرد. در حالي که بسم الله مي گفت و صلوات مي فرستاد، پارچه قنداق رو از
توي صورت بچه کنار داد... چند لحظه بهش خيره شد؛ حتي پلک نمي زد. در حالیکه
لبخند شادي صورتش رو پر کرده بود، دانههاي اشک از چشمش سرازير شد...
– بچه اوله و اين همه زحمت کشيدي... حق خودته که اسمش رو بذاري؛ اما من مي
خوام پيش دستي کنم... مکث کوتاهي کرد... زينب يعني زينت پدر... پيشونيش رو
بوسيد. خوش آمدي زينب خانم و من هنوز گريه مي کردم؛ اما نه از غصه، ترس و
نگراني...
بعد از تولد زينب و بي حرمتي اي که از طرف خانواده خودم بهم شده بود... علي همه
رو بيرون کرد؛ حتي اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه؛ حتي اصرارهاي مادر علي هم
فايده اي نداشت. خودش توي خونه ايستاد. تک تک کارها رو به تنهايي انجام مي
داد... مثل پرستار و گاهي کارگر دم دستم بود... تا تکان مي خوردم از خواب مي پريد...
اونقدر که از خودم خجالت مي کشيدم. اونقدر روش فشار بود که نشسته... پشت ميز
کوچيک و ساده طلبگيش، خوابش مي برد. بعد از اينکه حالم خوب شد با اون حجم
درس و کار بازم دست بردار نبود. اون روز، همون جا توي در ايستادم، فقط نگاهش
مي کردم. با اون دست هاي زخم و پوست کن شده داشت کهنه هاي زينب رو مي
شست... ديگه دلم طاقت نياورد...
همين طور که سر تشت نشسته بود. با چشمهاي پر اشک رفتم نشستم کنارش...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد.
– چي شده؟ چرا گريه مي کني؟
تا اينو گفت خم شدم و دست هاي خيسش رو بوسيدم... خودش رو کشيد کنار...
– چي کار مي کني هانيه؟ دست هام نجسه...
نمي تونستم جلوي اشک هام رو بگيرم... مثل سيل از چشمم پايين مي اومد.
– تو عين طهارتي علي... عين طهارت... هر چي بهت بخوره پاک ميشه... آب هم اگه
نجس بشه توي دست تو پاک ميشه...
من گريه مي کردم... علي متحير، سعي در آروم کردن من داشت؛ اما هيچ چيز حريف
اشکهاي من نمي شد. زينب، شش هفت ماهه بود. علي رفته بود بيرون، داشتم تند
تند همه چيز رو تميز مي کردم که تا نيومدنش همه جا برق بزنه. نشستم روي زمين،
🖊:نقل از همسر وفرزند شهید
#ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...
[•📙•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[• #قصه_دلبرے📚•] #بدون_تو_هرگز #قسمت_دهم خانم گلم... آخه چرا ناشکري مي کني؟ دختر رحمت خداست... برک
#قسمت_یازدهم
پشت ميز کوچيک چوبيش. چشمم که به کتابهاش افتاد، ياد گذشته افتادم... عشق
کتاب و دفتر و گچ خوردنهاي پاي تخته، توي افکار خودم غرق شده بودم که يهو
ديدم خم شده بلایي سرم. حسابي از ديدنش جا خوردم و ترسيدم، چنان از جا پريدم
که محکم سرم خورد توي صورتش... حالش که بهتر شد با خنده گفت... عجب غرقي
شده بودي. نيم ساعت بيشتر بلایي سرت ايستاده بودم... منم که دل شکسته... همه
داستان رو براش تعريف کردم. چهرهاش رفت توي هم، همين طور که زينب توي
بغلش بود و داشت باهاش بازي مي کرد... يه نيم نگاهي بهم انداخت.
– چرا زودتر نگفتي؟ من فکر مي کردم خودت درس رو ول کردي، يهو حالتش جدي
شد. سکوت عميقي کرد. مي خواي بازم درس بخوني؟
از خوشحالي گريهام گرفته بود باورم! نمي شد يه لحظه به خودم اومدم.
– اما من بچه دارم، زينب رو چي کارش کنم؟
– نگران زينب نباش... بخواي کمکت مي کنم.
ايستاده توي در آشپزخونه، ماتم برد. چيزهايي رو که مي شنيدم باور نميکردم. گريهام
گرفته بود. برگشتم توي آشپزخونه که علي اشکم رو نبينه. علي همون طور با زينب بازي
مي کرد و صداي خندههاي زينب، کل خونه رو برداشته بود. خودش پيگیر کارهاي من
شد. بعد از سه سال، پروندهها رو هم که پدرم سوزونده بود. کلي دوندگي کرد تا
سوابقم رو از ته بايگاني آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگساالان ثبت نامم
کرد؛ اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند. هانيه داره برميگرده مدرسه... ساعت نه و
ده شب وسط ساعت حکومت نظامي، يهو سروکله پدرم پيدا شد... صورت سرخ با
چشمهاي پف کرده! از نگاهش خون ميباريد... اومد تو... تا چشمش بهم افتاد چنان
نگاهي بهم کرد که گفتم همين امشب، سرم رو مي بره و ميذاره کف دست علي...
بدون اينکه جواب سلام علي رو بده، رو کرد بهش...
– تو چه حقي داشتي بهش اجازه دادي بره مدرسه؟ به چه حقي اسم هانيه رو مدرسه
نوشتي؟
از نعرههاي پدرم، زينب به شدت ترسيد! زد زير گريه و محکم لباسم رو چنگ زد...
بلندترين صدايي که تا اون موقع شنيده بود، صداي افتادن ظرف، توي آشپزخونه از
دست من بود. علي هميشه بهم سفارش ميکرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم...
نازدونه علي بدجور ترسيده بود. علي عين هميشه آروم بود... با همون آرامش، به من
و زينب نگاه کرد. هانيه خانم، لطف مي کني با زينب بري توي اتاق؟
🖊:نقل از همسر وفرزند شهید
#ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...
[•📙•] @Heiyat_Majazi