eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[• (ع)☀️ •] 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ✨بہ نامــ خــــــداے علے✨ 🙂 آقاااا نکنید اینکارا رو!! 😄 کدوم کارا؟؟ 🙂 همین کارا دیگه. 😄 توضیح بده ببینم کدوم کارا رو میگی؟؟. 🙂 همین که یه چیزی می دونین ومیگین نمی دونم یا به یه کاری یقین دارین و میگین شک دارم. 😄 آهاان. باشه ازین به بعد. 📚|• . حکمت ۲۷۴ مطابق با ترجمه ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
💌🍃 میخوایم هدیه ویژه بهتون بدیم همین الان به این شماره زنگ بزنید 👇 1640😍😍 💌🍃 @heiyat_majazi
[• 📚•] پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر ميشه... اونجا که بريم، منم به شما ميرسم و توي نگهداري بچه ها کمک مي کنم. مهمتر از همه ديگه لازم نبود اجاره بديم...همه دوره ام کرده بودن... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم...-چند ماه ديگه يازده سال ميشه! از اولين روزي که من، پام رو توي اين خونه گذاشتم. بغضم ترکيد! اين خونه روعلي کرايه کرد. علي دست من رو گرفت آورد توي اين خونه، هنوز دو ماه از شهادت علي نميگذره... گوشه گوشه اينجا بوي علي رو ميده... ديگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد. من موندم و پنج تا يادگاري علي... اول فکر ميکردن، يه مدت که بگذره از اون خونه دل ميکنم؛ اما اشتباه ميکردن؛ حتی بعد از گذشت يک سال هم، حضور علي رو توي اون خونه ميشد حس کرد.کار ميکردم و از بچهها مراقبت ميکردم. همه خيلي حواسشون به ما بود؛ حتی صاحبخونه خيلي مراعات حالمون رو ميکرد. آقا اسماعيل، خودش پدر شده بود؛ اما بيشتر از همه براي بچههاي من پدري ميکرد؛ حتی گاهي حس ميکردم. توي خونه خودشون کمتر خرج ميکردن تا براي بچهها چيزي بخرن... تمام اين لطفها، حتي يه ثانيه از جاي خالي علي رو پر نميکرد. روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود، تنها دل خوشيم شده بود زينب! حرفهاي علي چنان توي روح اين بچه 04ساله نشسته بود که بي اذن من، آب هم نميخورد، درس مي خوند، پابهپاي من از بچهها مراقبت ميکرد وقتي از سر کار برميگشتم خيلي اوقات، تمام کارهاي خونه رو هم کرده بود.هر روز بيشتر شبيه علي ميشد. نگاهش که ميکرديم انگار خود علي بود. دلم که تنگ ميشد، فقط به زينب نگاه مي کردم. اونقدر علي شده بود که گاهي آقا اسماعيل با صلوات، پيشوني زينب رو ميبوسيد... عين علي، هرگز از چيزي شکايت نميکرد؛ حتی از دلتنگيها و غصههاش... به جز اون روز... از مدرسه که اومد، رفتم جلوي در استقبالش، چهرهاش گرفته بود. تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست! گريه کنان دويد توي اتاق و در رو بست... تا شب، فقط گريه کرد! کارنامههاشون رو داده بودن... با يه نامه براي پدرها، بچه يه مارکسيست، زينب رو مسخره کرده بود که پدرش شهيد شده و پدر نداره.-مگه شما مدام شعر نميخونيد، شهيدان زندهاند الله اکبر! خوب ببرکارنامهات رو بده پدر زندهات امضا کنه...اون شب... زينب نهار نخورد، شام هم نخورد و خوابيد. تا صبح خوابم نبرد... همهاش به اون فکر ميکردم. خدايا! حالا با دل کوچيک و شکسته اين بچه چي کار کنم 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 📚•] هر چند توي اين يه سال مثل علي فقط خنديد و به روي خودش نياورد؛ اما مي دونم توي دلش غوغاست. کنار اتاق، تکيه داده بودم به ديوار و به چهره زينب نگاه مي کردم که صداي اذان بلند شد... با اولين الله اکبر از جاش پريد و رفت وضو گرفت... نماز صبح رو که خوند، دوباره ايستاد به نماز، خيلي خوشحال بود! مات و مبهوت شده بودم! نه به حالديشبش، نه به حال صبحش...ديگه دلم طاقت نياورد... سر سفره آخر به روش آوردم، اول حاضر نبود چيزي بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست...-ديشب بابا اومد توي خوابم، کارنامهام رو برداشت و کلي تشويقم کرد... بعد هم بهم گفت زينب بابا! کارنامهات رو امضا کنم؟ يا برايکارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگيرم؟ منم با خودم فکر کردم ديدم اين يکي رو که خودم بيست شده بودم... منم اون رو انتخاب کردم. بابا هم سرم رو بوسيد و رفت... مثل ماست وا رفته بودم! لقمه غذا توي دهنم... اشک توي چشمم؛ حتی نميتونستمپلک بزنم... بلند شد، رفت کارنامهاش رو آورد براش امضا کنم... قلم توي دستم ميلرزيد... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم. اصلا نفهميدم زينب چطور بزرگ شد... علي کار خودش رو کرد. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسين و تمجيد از دهن ديگران، چيزي در نمياومد... با شخصيتش، همه رو مديريت ميکرد؛ حتی برادرهاش اگر کاري داشتن يا موضوعي پيش مي اومد... قبل از من با زينب حرف مي زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم. وقتي هفده سالش شد خيلي ترسيدم. ياد خودم افتادم که توي سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد. مي ترسيدم بياد سراغ زينب؛ اما ازش خبر ي نشد. ديپلمش رو با معدل بيست گرفت و توي اولين کنکور، با رتبه تک رقمي، پزشکي تهران قبول شد... توي دانشگاه هم مورد تحسين و کانون احترام بود، پايينترين معدلش،بالاي هجده و نيم بود... هر جا پا ميگذاشت از زمين و زمان براش خواستگار ميومد. خواستگارهايي که حتي يکيش، حسرت تمام دخترهاي اطراف بود... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زينب خانم نپسنديد و جواب رد داد، دخترهاي ما رو بهشون معرفي کنيد؛ اما باز هم پدرم چيزي نميگفت... اصلا باورم نمي شد!گاهي چنان پدرم رو نميشناختم که حس ميکردم مريخيها عوضش کردن. زينب، مديريت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توي دست گرفته بود... سال 77 ،72تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شايع شده بود. 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 💕 •] . . //آیت‌الله صدیقے// 💓••تا جوانید قدر جوانیتون رو بدونید! ••💓 🌸|♡ زیاد کار سختی نیست، بیست دقیقه قبل از /اذان‌صبح/ بیدار بشو. 🍃|♡ اگه نمیتونے یازده رڪعت نمازشب رو بخونے دو رڪعت نماز شفع رو هیچوقت ترڪ نکنید. 🌸|♡ سحـرها در رحمت خاصه خدا دوستان خصوصیشو سحر دعوت میکنه. 🍃|♡ فاسق ها، فاجر ها و... همه خوابند کِیفاشون رو کردند مثل سنگ افتادند... 🌸|♡ ولے سحره ڪه خدا دادمیزنه میگه بیایید الان فضا پاکه.. بیایید بندگان من! 🍃|♡ بعضے شب ها ڪه نتونستے و خواب بهت غالب شد، حداقل بلند شو یه "یا الله" بگو بعد بخواب. 🌸|♡ حداقل بلندشو در بزنـ🚪 بعد بخواب دیگه. بگو خدایا من اومدم. 🍃|♡ سحرها خیلےچیزا تقسیم میکنند، برو یه دری بزن بگو منم اومدما! ✋ . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره 👈 اعراف آیه 👈 87 🍂 وَ إِنْ کانَ طائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی 🍂 أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا 🍂 فَاصْبِرُوا حَتّی یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنا وَ 🍂 هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ و اگر گروهی از شما به آنچه من برای آن فرستاده شده ام ایمان آورده و گروهی ایمان نیاورده اند،پس(عجله نکنید که لطف و قهر خدا چه شد؟) صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است. 🍃تفسیـــر🍃 1⃣وظیفه ی پیامبر،ابلاغ دین و دستورات الهی است، «أُرْسِلْتُ» مردم نیز در قبول و ردّ آن آزاد و دارای اختیار می باشند. 2⃣در مکتب انبیا،ایمان به هدف و راه آنان لازم است. «أُرْسِلْتُ» یعنی ایمان به آنچه برای آن آمده ام. 3⃣تاریخ طرفداران حقّ و باطل را با توجّه به پایان و سرانجام کارشان باید مطالعه کرد. 4⃣گرایش گروهی از مردم به کفر،ما را متزلزل نکند که خداوند حاکم است. 5⃣کسی که بداند خداوند بهترین و برترین داور است،صبور است و در کیفر و پاداش عجله نمی کند. فَاصْبِرُوا ... وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ چنانکه باکی از حکم دیگران نیز ندارد. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] 🔔 🔔 🔔 /🍃/تو طـــول روز تو یه ۲۴ ساعت دوکلوم حرف زدن با بالاسری بخدا نیازه! /🍁/وگرنه‌ اگه‌ زده‌ نشه ‌‌تبدیل‌به ‌بغض‌میشه‌ و یروزی خفمون میکنه! یه‌روزی‌دامن‌گیرمون‌میشه! خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے👜•] . . خـــــلاق باشین😉 . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•👒•] @heiyat_majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • ۱۵۳ • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37 - ترس معنی نداره.mp3
772.1K
📱🍃 •[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]• 💞🍃 #بسیجے که اما و یعنی نداره... همــراه اول ⬅️ ارسال کد 89553 بہ شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 6913441 بہ شماره۷۵۷۵ 📱🍃 @heiyat_majazi
[• 👳🏻•] . . ❌: دربحار الانوار دو جمله در مورد امام زمان آمده آیا صحیح می باشند؟ جمله اول:امام زمان مردان را می کشد و شکم زنان حامله را پاره می کند. جمله دوم:دو نفر را نبش قبر می کند و اجساد آنها را به آتش می کشد. آیا این دو نفر سیدنا ابوبکر و عمر رضی الله عنهما هستند؟ و اگر نیستند چه کسی هستند؟ منابع: بحارالانوار:جلد51،صفحات440 ،438،439 هر کسی به امام مهدی ایمان نداشته باشد چه حکمی دارد؟ ✅ شبهه: 1⃣روایت اول چنان که خود علامه مجلسی هم تصریح می کند صحیح نیست و قابل استدلال نمی باشد بحارالانوار،جلد۵۲،صـ۳۸۹ـ 2⃣و روایت دوم چون در کتب رجال توثیقی برای آن نرسیده ضعیف السند بوده و قابل احتجاج نیست. و علامه مجلسی آن را از بشیر نبال نقل کرده است و در خود حدیث هم تصریح نشده منظور از آن دو نفر کیست لذا ممکن است از خلفای بنی امیه یا بنی عباس باشد. موعود شناسی،صـ۶۳۱ـ 3⃣در مورد انکار خروج حضرت مهدی(عج) ، در کتب خودتان آمده است: پیامبر فرمود:هر کس منکر خروج مهدی شود به آنچه که بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است. لسان المیزان ،ج۵ ،ص ۱۳۰ فرائد السمطین،جـ۲ـ صـ۳۳۴ـ 4⃣گروهی از علمای اهل سنت ایمان به خروج مهدی را واجب ومنکران آن را کافر می دانند. 5⃣فقیه شافعی بن حجر تصریح می کند: 《اگر انکار مهدی موجب انکار سنت از اصل و اساس گردد سبب کفر می شود و کشتن چنین فردی واجب است. و اگر انکار او تنها به جهت دشمنی با ائمه اسلام باشد لازم است او را تعزیر نمود تا دست از این کار بردارد.》 البرهان،صـ۱۷ـ . . ⛔️ 🍃 هیچ شبهـه‌اےبے پاسخ نمونده😉👇 [•📖•] @Heiyat_Majazi
[• 😂 •] یه عده تو کشور ما هستن 😕 که اعتقاد دارن رهبر به رئیسی گفته میری تو جلسه سران قوا بنزین رو میکنی ۳۰۰۰ تومن بقیه هم اعتراض کردن همونجا اعدامشون میکنی! بعدم سپاه و بسیج اومدن هر چی بانک و پمپ بنزین و کتابخونه است آتیش زدن.😬 اون وقت اینا اعتقاد دارن کسی بگه آمریکا با ایران دشمنه توهم توطئه داره!!😂 سیاست طنز رو اینجا بخون😂👇 [•🎈•] @heiyat_majazi
[• (ع)☀️ •] 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨بہ نام خــــــــداے علے✨ ☺️ من میگم نشده. 😒 شده . اون روزگار شده!! 🙂 چی شده ؟ ☺️ من میگم روزگاری که مردم خسیس میشن و هرچی دارن رو واسه خودشون نگه میدارن وفقط بیچاره‌ها و بدبختا با هم معامله می کنن نشده ولی اوشون میگن شده. 😒 نشده؟؟؟ 📚|• . حکمت ۴۸۶ مطابق با ترجمه ⛔️ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 [•✍•] @heiyat_majazi
[• 📚•] همون سالها بود که توي آزمون تخصص شرکت کرد و نتيجه اش... زینب رو در کانون توجه سفارت کشورهاي مختلف قرار داد... مدام براي بورسيه کردنش و خروج از ايران... پيشنهادهاي رنگارنگ به دستش مي رسيد. هر سفارت خونه براي سبقت از ديگري پيشنهاد بزرگتر و وسوسه انگيزتري ميداد؛ ولي زينب محکم ايستاد، به هيچ عنوان قصد خروج از ايران رو نداشت؛ اما خواست خدا در مسير ديگهاي رقم خورده بود. چيزي که هرگز گمان نميکرديم.علي اومد به خوابم... بعد از کلي حرف، سرش رو انداخت پايين...-ازت درخواستي دارم... مي دونم سخته؛ اما رضاي خدا در اين قرار گرفته! به زينب بگو سومين درخواست رو قبول کنه... تو تنها کسي هستي که ميتوني راضيش کني...با صداي زنگ ساعت از خواب پريدم... خيلي جا خورده بودم و فراموشش کردم... فکر کردم يه خواب همين طوريه، پذيرش چنين چيزي براي خودم هم خيلي سخت بود.چند شب گذشت... علي دوباره اومد؛ اما اين بار خيلي ناراحت...-هانيه جان! چرا حرفم رو جدي نگرفتي؟ به زينب بگو بايد سومين درخواست رو قبول کنه... خيلي دلم سوخت...-اگر اينقدر مهمه خودت بهش بگو، من نمي تونم. زينب بوي تو رو ميده، نمي تونم ازش دل بکنم و جدا بشم! برام سخته... با حالت عجيبي بهم نگاه کرد...-هانيه جان! باور کن مسير زينب، هزاران بار سخت تره، اگر اون دنيا شفاعت من رو مي خواي... راضي به رضاي خداباش...گريه ام گرفت. ازش قول محکم گرفتم، هم براي شفاعت، هم شب اول قبرم، دوري زينب برام عين زندگي توي جهنم بود! همه اين سالها دلتنگي و سختي رو، بودن با زينب برام آسون کرده بود...حدود ساعت يازده از بيمارستان برگشت. رفتم دم در استقبالش...-سلام دختر گلم! خسته نباشي... با خنده، خودش رو انداخت توي بغلم...-ديگه از خستگي گذشته، چنان جنازهم پودر شده که ديگه به درد اتاق تشريح هم نمي خورم. يه ذره ديگه روم فشار بياد توي يه قوطي کنسرو هم جا ميشم...رفتم براش شربت بيارم... يهو پريد توي آشپزخونه و از پشت بغلم کرد 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 📚•] مامان گلم... چرا اينقدر گرفتهست؟ناخودآگاه دوباره ياد علي افتادم. ياد اون شب که اونطور روش رگ گرفتن رو تمرين کردم... همه چيزش عين علي بود.-از کي تا حالا توي دانشگاه، واحد ذهن خواني هم پاس مي کنن؟ خنديد...-تا نگي چي شده ولت نمي کنم...بغض گلوم رو گرفت...-زينب! سومين پيشنهاد بورسيه از طرف کدوم کشوره؟دست هاش شل و من رو ول کرد. چرخيدم سمتش... صورتش به هم ريخته بود...-چرا اينطوري شدي؟ سريع به خودش اومد. خنديد و با همون شيطنت، پارچ و ليوان رو از دستم گرفت...-اي بابا از کي تا حالا بزرگتر واسه کوچيکتر شربت مياره! شما بشين بانوي من، که من برات شربت بيارم خستگيت در بره، از صبح تا حالا زحمت کشيدي... رفت سمت گاز...-راستي اگه کاري مونده بگو انجام بدم. برنامه نهار چيه؟ بقيهاش با من... ديگه صد در صد مطمئن شدم يه خبري هست... هنوز نميتونست مثل پدرش با زيرکي، موضوع حرف رو عوض کنه، شايدم من خيلي پير و دنيا ديده شده بودم... -خيلي جاي بديه؟-کجا؟-سومين کشوري که بهت پيشنهاد بورسيه داده.-نه... شايدم... نميدونم...دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم...-توي چشمهاي من نگاه کن و درست جوابم رو بده، اين جوابهاي بريده بريده جواب من نيست...چشمهاش دو دو زد. انگار منتظر يه تکان کوچيک بود که اشکش سرازير بشه؛ اصلا نميفهميدم چه خبره...-زينب؟ چرا اينطوري شدي؟ من که...پريد وسط حرفم... دونه هاي درشت اشک از چشمش سرازير شد 🖊:نقل از همسر وفرزند شهید ... [•📙•] @Heiyat_Majazi
[• 💕 •] . . ••نمازشب•• ♡• از نبےاڪرم صلےالله‌علیه‌وآله روايت شده ڪه فرمودند: •♡ 🍁• انسان، هر موقعی از شب که بیدار می شود و وضو می گیرد و به نماز می ایستد، خداوند به هفت صف از ملائکه دستور می دهد که پشت سر این بنده اقتدا کنند و نماز بخوانند. 🍁• عدد هر صف آن‌ها را جز خدا هیچ کس نمی داند. موقعی که نماز شما تمام شد، به عدد هر يک از این ملائکه، خدا مقامی از مقامات بهشتی به شما می دهد. 📚! بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۳ 💓🍃 ☺️✋ . . یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇 [•🍃⏰•] @heiyat_majazi
【• •】 . . ‌‌ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ •ھر دلے برا آقا نمیشکنہ، قدر دل‌ھاتونو بدونید• 🍃 ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀⠀ ⠀⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ✋ . . | |💚 😌☝️ [•🗣•] @heiyat_majazi
[• ☎️ •] . . ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سوره 👈 مائده آیه 👈 91 🍂 إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ 🍂 بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی 🍂 الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ 🍂 ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ 🍂 مُنْتَهُونَ همانا شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار،میان شما دشمنی و کینه بیفکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد.پس(با این همه مفاسد) آیا دست برمی دارد؟ 🍃 تفسیـــر 🍃 1⃣هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود،مانند شیطان است. 2⃣تحریکات شیطان دائمی است. 3⃣جامعه ای که در آن عداوت باشد، شیطانی است. . . الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇 [•💚•] @heiyat_majazi
[• ☺️ •] 🌹🍃🌹🍃 قدرتمند‌تراز خُداوجود‌نداره...✋ 👌وقتی‌تومناجاتت‌بگی‌خدای ‌قُدرتمندِ من! خُـداهم‌درگیر‌مشکلاتت‌میشه‌ که‌حلش‌کنه! گره‌از‌گره‌ها‌وابکنه! زندگیتو‌سَروسامونی‌بده! 🌹بعدش خدا میگه: بنده‌ی‌قشنگ‌من! دیگه‌چی‌میخوای؟ بگو‌ردیفش‌کنم‌واست.. نگاه! بهترین‌حلال‌؛ مشکلتو‌حل‌میکنه! دیگه‌چی‌میخوای؟! خــدا رو احساس ڪن👇 [•🕊•] @Heiyat_Majazi
📚|ختم قران امروز ارسال تعـداد به آے دی☺️👇 •📮• @F_Delaram_313 تعداد صفحات • 165 • هر روز میزبان فرشته ها😇👇 [💌🍃••] @heyat_majazi
basij va mojahedat.wav
478.7K
📱🍃 •[ #ڪد_عاشقــے☎️ ]• 💞🍃 هرجا مجاهدت هست در آنجا حضور بسیــج هست . . ‌. همــراه اول ⬅️ ارسال کد 85469 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 4412150 بہ شماره۷۵۷۵ رایتــل⬅️ ارسال کد on4001247 بہ شماره ۲۰۳۰ 📱🍃 @heiyat_majazi
[• 📿 •] . . شیـــطان😈 در محیط مجـازے هم🌐 بعد از یڪ خــانم و یڪ آقــا🚻 نفر ســــوم می شود3⃣ فرقی نــمی کند در فضای حقیقی باشد یا مجـازے پیــــامڪ باشد یا ڪـــامنت ڪلامی باشد یا نوشتاری تلفنی باشد یا حضوری این را قبل از آنکه ادبــــ سخن بر ما دیڪته کند✍🏻 تقوا حڪم می کند که ارتباط با نــــامحرم را بہ حداقــل برسان⚠️ 👈و وقتی روی سخنــــ با جنــس مخــــالف است ⇩ ⇣ ⇩ ⛔️باید بداند که فعــــل ها را همیشه جمــــع ببندد⛔️ همیشـــــه یادش باشد که شیطان برای اضافه شدن بہ گفتگوهای دو نفره، نیازی بہ دعوتـــــ💌ـــــنامہ نـــــدارد! (نہ در دنیای حقیقی نہ دنیای مجـازے …) دنیاست🌍 مجـازے بودنش فریبـــت نـــــدهد❌ 🖇 پ.ن: پیامبر گرامی اسلام(صلوات الله علیه)فرمود: بدانيد كه هيچ مردى با زن نامحرم خلوت نمى‏كند، جز آن كه سومى آن ها شيطان است. 📚: نهج الفصاحة، مجموعه كلمات قصار حضرت رسول، ص ۲۴۷ ☝️🏻 . . پاتوق نخبگـــان😌👇 [•⏳•] @Heiyat_Majazi
🍃💌 ✨بسم رب المهدی ✨ سلااام خدمت تک تک کاربرای هیئت مجازی خوووبین😍🖐 تبریک میگم بهتون!!!😁 چیو؟؟معلومه که ،هفته بسیج رو دیگه یه بچه هیئتی باشی و بسیجی نباشی؟؟☺️ بسیجی پای کار، نیروی همیشه حاضر در صحنه.. نمونش همین کانال هیئت که همیشه پایه ثابت تموم برنامه ها بودین☺️👌 خب از زمان مدرسه تاهرمرحله ای که هستین .قطعا یبار پاتون رو گذاشتین تو پایگاه بسیج ،چه محلی چه مدرسه چه دانشجویی،... میخواستیم که دوباره بیاین پای کار یه جو صمیمانه ای رو از خاطرات بسیج رو با بقیه تشکیل بدین هر کدوم ازشما اگه خاطره،طنز،اتفاقی، ازدوران بسیج،بسیجی بودنش و فعالیتاش، داشت به این آیدی بفرسته☺️ بسم الله😉 🆔: @DokhtarAbani 🍃💌 @heiyat_majazi