همین که ابیعبدالله تنهایی تو خیمه داشت با خواهر حرف می زد، دید پردهی خیمه کنار رفت، رقیه خانم وارد شد، بابا ! اجازه دارم پهلوت بشینم، بله عزیز دلم، اما شرط داره، باید یه مقدار جلوی من راه بری، رقیه خانم چند قدم راه رفت، ابی عبدالله رو کرد به زینب فرمود: ببین چقدر شبیه مادرم راه میره. تو گوش رقیه موند، شبیه مادر، تو طی این سفر میگفت: بابا دارم شبیه مادرت می شم. یه روز اومد پهلوی عمه نشست، گفت: حالا ببین چقدر شبیه مادرت شدم، ببین قدم خمیده شده...
| حاج آقا مسجد جامعی |
رفقا..
.
یهبندهخداییگفت
نمیخوامبهدخترماصلاسختبگیرم
میخوامتامیشهبهشمحبتکنم
گفتنچرا؟!
گفتتاوقتیروضهرقیهشنید
برایبانوبمیره(:
اصلاباورشنشه(:
هیئت مجازی 🚩
رفقا.. . یهبندهخداییگفت نمیخوامبهدخترماصلاسختبگیرم میخوامتامیشهبهشمحبتکنم گفتنچرا؟! گفت
هنوزنمردیمازغمترقیه(:
.
یهبچہسہسالہبودا..
سہسال(:
هیئت مجازی 🚩
هنوزنمردیمازغمترقیه(: . یهبچہسہسالہبودا.. سہسال(:
ما روضه ی رقیه(س)شنیدیم و زنده ایم!
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...💔
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند
چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند
امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند
سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است😭😭😭
با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند
کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی
خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند
هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند
با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند😭😭😭
ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا
صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست😭😭😭😭