ــ #وقت_بندگی 🌻• .
ما برای آنکه خود را از دست ندهیم،
نیازمند خلوت هستیم؛
و یک راه داشتن خلوت،
از سجادهی نیمهشب میگذرد ..
.
.
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
◗┋#ازخالق_بهمخلوق┋◖
✾
« فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ
لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ »
"هیچ کسی نمی داند برایش چه
قرة العین هایی پنهان کرده ایم! "
*قره العین: اشکی که از شوق
در چشم حلقه می زند...💛🥺
••﴿ سـورهٔ سـجـده، آیـه ۱۷ ﴾••
✾
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟'
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا🌻' }
.
.
چقدر برنامہی زندگیمونو
واقعا براۍ اینڪه بتونیم
اماممونو ببینیم
و سربازش باشیم
تغییر دادیم؟!
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⊱•| #طبیب🍏 |•⊰
.
سلام دوستان عزیز و همراه من(:
یادتونه چند جلسه پیش راجع بہ
رفع و درمان سنگ صفرا و ڪلیه صحبت ڪردیم؟🤔
حالا میخوام یهـ روش و درمان دیگہ هم
بہتون بگم😉😍
خوب گوش ڪن🙆♀
2 واحد زردچوبہ
همراه با 5 واحد روغن زیتون
هر 12 ساعت یڪ قاشق مرباخورے مصرف ڪنید
بهتره ڪه همراه با یڪ یا دو لیوان سرڪه
انگبین مصرف بشهـ☺️
امیدوارم بعد از این حالتون خوب بشہ😍💙
مراقب خودتون باشید 😌
یاعلے👋💙
.
#با_طبیب_سالم_باش😌
یڪ قدم تا سلامتے😉👇
🍏⊱••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
«سعید»، روایت شیرینی از زندگانی کوتاه سعید چندانی، نوجوان اهل سنت است.🌱
سعیدِ دوازده ساله، کارگر یک کارواش که در اثر یک اتفاق، راهی بیمارستان میشود و دکترها حین عمل، متوجه تومور بسیار بزرگ و خطرناکی در بدنش میشوند و او را جواب میکنند.😢
اما مادر سعید که شنیده بود در عالم،
هستند کسانی که گره کور مردم را باز میکنند،
دل به دریا میزند و بر اثر خواب سعید، راهی قم و مسجد جمکران میشوند.❤️
#اللهمعجللولیڪالفرج
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• #خانواده_درمانے🍃•|
رفـتارهایی کـه مـردان را عـصبی میکند:😤
- شکاک بودن😒
- مدام زنگ زدن😕
- بدگویی از او در جمع😣
- قـهر کردن و حرف نزدن😔
- مـقایسه مرد با مردان دیگر😵💫
#خانواده_خوشبخت
#سبک_زندگی_درست
#هر_دو_بدانیم
.
.
.
در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️
🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوریجات 🪁...
وقتی بارون میزنه..
چقد دیدنیه صحن گوهرشاد
عالمی دارم آقا..
از اون بچگی با پنجره فولاد :)
'
چهارشنبه های امام رضایی💚🌱
.
.
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
.•🎥 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| #نسل_مهدوے🍃|•
معلوم نیست چندیییین هزار دلار
حقوق میگیرن که دارن برای ضدفرزندآوری
کار میکنن، و عده ای نادان که این افراد رو
الگو قرار دادن و حاضرن سگ رو
فرزند خودشون خطاب کنن😵💫
انسان فطرت پاکی داره🙂
حاضرن بچه شون که فطرت پاکی داره
رو با حیوانات که خوی وحشی گری
داره رو مانوس کنن🤯
آیا آینده بچه شون براشون مهم نیس!؟!
میگه بچم افسرده شده بود
براش سگ گرفتم!سگ شد همدم؟!😡
سگ شد کسی که بشینی باهاش دردودل کنی؟!😤
آیا آغوش گرم خواهر و برادر میتونه
جایگزین سگ بشه؟!!!!😕
حالا جدای از این مسئلهی خواهر برادری،
میگن وقتی بچه بیاریم هزینه داره؛
پوشکش، لباسش، غذاش و...🙅♀
غذا،دکتر،لباس و حتی پوشک سگ
و حیوان خانگی چطور؟😒🤨
هزینه نداره؟!🧐
خود اروپا و آمریکاییها
حداقل حداقل حداقل تعداد
بچه هاشون پنج تا هست🖐
اون وقت برای ایران تجویز
تک فرزندی میکنن؟!!!👩🦯
‼️التماس تفکر
.
.
ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️
°•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا ⛱' }
.
بهجـوانـانبگـوییـدامـروزچشـمِشهیـدانبـه
شمـاست،بهپـاخیـزیداسلـاموخـودرادریـابیـد.
.
- اۍ آرامِ دل هـر غریبِ وحشتزدهـ '🌱
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟮ #شـبهاے_بلھبرون⚘️ ⟯
شـهـیـد نـجـف آبـادی:
مومن اگر قدر خودش را بداند غیر ممکن است که دور گناه بگردد و خود را به خفت اندازد😌😎
#قدرخودمونوبدونیم🌱
.
.
ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت ششم! › ــــ مات و مبهوت ... پشت
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارت هفتم! ›
ــــ نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد ...
- فضلی ... این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ...
با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... چی می تونستم بگم؟ ... راستش رو می گفتم ... شخصیت پدرم خورد می شد ... دروغ می گفتم ... شخصیت خودم جلوی خدا ... جوابی جز سکوت نداشتم ... چند دقیقه بهم نگاه کرد ...
- هر کی جای تو بود ... الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست ...
برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم ...
- دیگه تاخیر نکنی ها ...
- چشم آقا ...
و دویدم سمت راه پله ها ...
اون روز توی مدرسه ... اصلا حالم دست خودم نبود ... با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم ... دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف ... این سوژه جدید رو باید
چی کار می کردم؟ ... مدرسه که تعطیل شد ... پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود ... سعید رو جلوی
چشم من سوار کرد ... اما من... وقتی رسیدم خونه ... پدر و سعید ... خیلی وقت بود رسیده بودن ... زنگ در رو که زدم
... مادرم با نگرانی اومد دم در ...
- تا حالا کجا بودی مهران؟ ... دلم هزار راه رفت ...
نمی دونستم باید چه جوابی بدم ... اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم ... چی گفته و چه بهانه ای آورده ... سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده ...
اومدم تو ... پدرم سر سفره نشسته بود ... سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ...
- سلام بابا ... خسته نباشی ...
جواب سلامم رو نداد ... لباسم رو عوض کردم ... دستم رو شستم و نشستم سر سفره ... دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد ...
- کجا بودی مهران؟ ... چرا با پدرت برنگشتی؟ ... از پدرت که هر چی می پرسم هیچی
نمیگه ... فقط ساکت نگام می کنه ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... دل خودم بدجور سوخته بود ... اما چی می تونستم بگم؟... روی زخم دلش نمک بپاشم ... یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ ... از حالت
فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست ... و از این به بعد باید خودم برم و برگردم ...
- خدایا ... مهم نیست سر من چی میاد ... خودت هوای دل مادرم رو داشته باش ..
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻• .
اما آدمهای اهلمبارزه،
نماز شب را چراغ راه مبارزه میدانند ..
.
.
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi