【• #قصه_دلبرے📚 •】
#فتحخون
#قسمتبیستودوم
امام حج را با نیت عمره مفرده به پایان بردند و آنگاه عزم رحیل را با کاروانیان در میان نهادند » :الحمدهلل ،
ماشاءاهلل و ال قوه اال باهلل و صلی اهلل علی رسوله ... مرگ ، بر بنی آدم ، چون گردن آویزی بر گردن دختری
زیبا آویخته است ، و چه بسیار است وَلَه و اشتیاق من به دیدار اسالفم ، }چون { اشتیاق یعقوب به دیدار
یوسف ؛ و برای من قتلگاهی اختیار شده است که اکنون می بینمش . گویا می بینم که بند بند مرا گرگان
بیابان ، بین نواویس و کربال از هم می درند و از من شكمبه های خالی و انبان های گرسنه خویش را پر می
کنند .« »گریزگاهی نیست از آنچه بر قلم تقدیر رفته است . رضایت خدا ، رضایت ما اهل بیت است ؛ بر
بالیش صبر می ورزیم و او نیز با ما در آنچه پاداش صابرین است وفا خواهد کرد . اگر پود از جامه جدا شود،
اهل بیت نیز از رسول خدا جدا خواهند شد ... آنان در حظیره القدس با او جمع خواهندآمد ، چشمش بدانان
روشن خواهد شد و بر وعده ای که بدانان داده است وفا خواهد کرد . اکنون آن که مشتاق است تا خون
خویش را در راه ما بذل کند و نفس خود را برای لقای خدا آماده کرده است ... پس همراه با عزم رحیل کند
که من چون صبح شود به راه خواهم افتاد . ان شاءاهلل «.
راوی
صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا ، چگونه ممكن است که تو این
باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام
بوده اند ، و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟ آنان را می گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر
از تاریخ کره ارض است . هیهات ما ذلك الظن بك ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است . پس چه جای
تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می
خیزد. واگر نه ، این راحالن قافله عشق ، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به کدام دعوت است که
لبیك گفته اند ؟
الرحیل ! الرحیل !
اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را!
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜ #ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•} @heiyat_majazi